محمدعلی جمالزاده
دوست و همکار سالیان تقیزاده
یاور یگانه
بیمناسبت نیست که نام خیابانی در نزدیکی میدان انقلاب که محل آمدوشد اقشار مختلف مردم از کارگر و کارمند گرفته تا دانشجو و روشنفکر است، جمالزاده باشد؛ همان خیابان بلندی که به 2بخش شمالی و جنوبی قسمت شده و به 2محیط اجتماعی متفاوت میرسد و هر روز آدمهای مختلفی از آن میگذرند. این خیابان بیشباهت به زندگی و احوال خود جمالزاده نیست که دوران قاجاریه، پهلوی اول و دوم و جمهوری اسلامی را درک کرد و در طول عمر 105سالهاش در محافل و محیطهای مختلف با آدمهای جورواجوری نشستوبرخاست داشت و تا ابد نامش بر پیشانی داستان نوین فارسی میدرخشد. جمالزاده سالهای بسیاری از عمرش را در خارج از ایران و در لبنان، آلمان، فرانسه و سوئیس زندگی کرد و با مظاهر فرهنگ و تمدن غرب، خوب آشنا بود. جمالزاده را از موافقان جنبش اصلاحاتی میدانند که در ایران به تجددگرایی موسوم است و تقیزاده از پایههای مهم آن بهحساب میآید. با سیدحسن تقیزاده مؤانست و همکاری طولانیای داشت و جزئیاتی از رفتارها و خصلتهای او را میدانست که مرهون همین رابطه طولانی بود. محمدعلی جمالزاده به همراه دکتر مهدی مجتهدی مطلبی درباره سیدحسن تقیزاده دارد که در کتاب «مشاهیر رجال» به کوشش باقر عاقلی آمده است. در ادامه بخشهایی از این مطلب شیرین و گیرا را میخوانید که هم معرف برخی خلقیات تقیزاده و هم منعکسکننده روحیه طناز جمالزاده است.
«تقیزاده عادت داشت مدام کارهایی را که باید انجام بدهد در کتابچه خود یادداشت میکرد.... [در کتابچهاش] عموما یادداشتهای بهکلی خالی از اهمیت بود و مثلا نوشته بود «فردا باید گلابی بخورم» (خدا گواه است این عین حقیقت است). ولی آنچه مرا متعجب ساخت این بود که در بین یادداشتها نوشته بود فلان روز باید به این یادداشتها مراجعه نمایم که فراموش نشده باشد! و این بیشتر از آن لحاظ جای تعجب است که حافظه تقیزاده ضربالمثل بود و بهخصوص برای اعداد و ارقام و تواریخ وقایع سخت نیرومند بود.
تقیزاده خط فارسی (وهکذا فرنگی) خوشی نداشت. خطش روشن و خواندنی بود ولی پختگی نداشت و بیشباهت به خط فارسی بیگانگان نبود. شاید به همین ملاحظه بود که علاقه وافری به خط خوب داشت و کافی بود که کسی خط فارسی را خوب بنویسد تا بتواند بهاصطلاح قاپ تقیزاده را بدزدد. در میان اعضای کمیته ملی در برلن سعدالله خان درویش (که یادش بهخیر و نمیدانم آیا زنده است یا مرده) خط بسیار زیبایی داشت و هر چند خودش هم جوان محبوب بیشیلهوپیلهای بود ولی علاقه مخصوص تقیزاده به او همانا بیشتر خط خوشش بود. تقیزاده ما را تشویق میکرد که مشق خط بکنیم و شاید علاقهای نیز که نگارنده این سطور به خط فارسی (بهخصوص نستعلیق) خوب دارد از همانجا سرچشمه میگیرد. از صفات بارز تقیزاده یکی هم استفاده از استعداد اشخاص بود. همین که نزد کسی استعدادی را سراغ مینمود یعنی بر او معلوم میگردید که آن شخص دارای فلان استعداد است یعنی خط نستعلیق را خوب مینویسد و یا از وقایع و حوادث دوره سلطنت ناصرالدین شاه اطلاعات خوبی دارد دستبردار نبود تا بهزور تشویق (و بهبهگفتن که عادت او بود) از استعداد و محفوظات آنها نتیجه عملی بگیرد و در این راه از آنچه از دستش ساخته بود دریغ نمیداشت.
تقیزاده در کار تصحیح [روزنامه کاوه] درست و حسابی وسواس داشت... عینکش را به چشم میزد و کتابها را در مقابل خود میچید و با آرامی مشغول کار میشد و خداوند به او صبر و حوصلهای داده بود که به هر بندهای از بندگان خود نداده است.
مباحثه تقیزاده با اشخاص هم دیدنی بود. فرض کنیم با کسی روبهرو میشد که منکر آزادی و مشروطیت بود. یعنی منکر چیزی بود که برای تقیزاده مقدسترین چیزها بود. ابدا از جا در نمیرفت و حتی در آهنگ صدایش تغییری محسوس نمیگردید (تنها برای کسی که او را خوب میشناخت یک نوع برافروختگی در چشمانش بهوجود میآمد) و با نهایت آرامی و با همان صدای هموار و لهجه مخصوص که خالی از لطف و ملاحت نبود مباحثه را شروع مینمود. مباحثهای بود که به طرز و سبک مباحثه معروف سقراط بیشباهت نبود. سقراط معنی و مقصور را کمکم میزایانید. تقیزاده از طریق یک نوع تجاهل و به وسیله سؤالهای پیدرپی که گویی واقعا از مطلب بیخبر است و میخواهد اطلاعی حاصل نماید طرف را رفتهرفته در تنگنا میانداخت و به بن بست میکشید.
خوابیدن تقیزاده هم شنیدنی است و شاید راز سلامتی و طول عمرش همین خوب خوابیدن باشد. به مجرد آنکه سرش به نازبالش میرسید خواب بود و یک سر و بدون کمترین جنبشی تا صبح میخوابید.»
[تقیزاده] در نامه 21اسفند 1341(12مارس 1963) از طهران نوشته است: «... چندی است که بهکلی بیکس و بیمصاحب و بیرفیق شدهام و بهتدریج غالب دوستان رخت بربستهاند. در این اواخر نمیدانم چرا غالب ابنای زمان و تازهبهدورانرسیدهها از مخلص دوری میجویند، بلکه آثار خصومت عجیبی که سببش بر من معلوم نیست ابراز میکنند و این حال نهتنها از طرف 99 درصد طبقه عالی و متوسط مشهود است...».