رمانی علیه شورشیها
زینالعابدین مؤتمن با «آشیانه عقاب» به شهرت رسید
علی بزرگیان
که داستان هزار صفحهای، داستان رقابت خواجه نظامالملک و حسن صباح برای قبضه قدرت در دربار ملکشاه سلجوقی. این، داستان رمان آشیانه عقاب، نوشته زینالعابدین مؤتمن است؛ نمونه واقعی یک داستان عامهپسند در دوره قدرقدرتی رضاشاه. در این رمان «شورشی» فردی منفور است و «قهرمان دوران» با درآمدن به خدمت حکومت، بر رقبا پیروز میشود و مقام و ثروت مییابد. آشیانه عقاب به قول حسن میرعابدینی، رمانی احساساتی است که محافظهکاری نه تنها در اخلاقیاتی که ترویج میکند بلکه در فرم آن نیز دیده میشود. رخوتزدگی، طولانیبودن و عدمانسجام، از خصوصیات این رمان است. گرچه رمان، تاریخی محسوب میشود، اما تاریخ، نقش حاشیهای در این رمان دارد. اشارههایی به درگیریهای حسن صباح و خواجه نظامالملک، دسیسههای همسران ملکشاه برای تصاحب قدرت و اسرار قلعه الموت میشود، اما ماجراهای رقتانگیزی که بر خانواده شخصیت عبدالله، نجیبزاده بیچیز و رقیب عشقی حسن صباح میگذرد، عمدهترین نقش را در داستان مییابد. مؤتمن که به قول یحیی آریانپور از نثرنویسان تأثیرگذار تاریخ ادبیات ایران بود، نوشتن آشیانه عقاب را در هفدهسالگی آغاز کرد. خود گفته که چگونه در نوجوانی مسحور رمانهای پلیسی شرلوک هولمز و آرسن لوپن بوده است و شب و روزش را با خواندن آثار الکساندر دوما میگذرانده. در همان نوجوانی به تاریخ علاقهمند میشود و از دل این سرسپردگی به تاریخ بوده که دست به قلم میبرد و آشیانه عقاب را مینویسد. مؤتمن به آن دسته از نویسندگان تکاثره تعلق دارد؛ نویسندگانی که با یک اثر به اوج شهرت و موفقیت میرسند. به قول خودش «بارها به من گفتهاند چرا دیگر بعد از آشیانه عقاب چیزی ننوشتی؟ من اگر میخواستم هم بنویسم، نمیتوانستم؛ یعنی آن شور و حال و احساس و انگیزهای که مرا به نوشتن وادار کرده بود را دیگر من نداشتم. اگر به غرور افتاده بودم و دست به قلم میبردم احتمالا، بلکه مطمئنا چیز بدی از آب درمیآمد و آبرویم میرفت».