فواید عامه داور
مرد اصلاحات، پولی برای ادامه زندگی بازماندگانش نیندوخته بود
مسعود میر هرچند خیلیها امیر دوره ناصری را اصلاحطلب میخوانند اما بیتردید اصلاحطلبی به معنای عامالمنفعه آن، به نام علیاکبر داور مشبهتر است.
حرف از پسر کلبعلیخان کیاسری است که حساب و کتاب دربار قاجارها را نگهمیداشت، حرف از تحصیلکرده سوئیس است که وقتی پا به وطن گذاشت «مرد آزاد» را به چاپ سپرد و با نام تازه شنیده و خوانده شدهاش بر پیشانی یک نشریه، سر از نمایندگی مجلس درآورد. وزیر عدلیه که شد بمب را در این نهاد منفجر کرد و اصلاحات را اینگونه به نفع ملت سامان داد که ایرانیان پس از آن همه یک جلد شناسنامه در دست داشتند و اگر ملک و زمین و حقابهای را بدهبستان میکردند سیاههای قانونی تحویلشان میشد. علی اکبرخان از عدلیه به مالیه رفت و از آنجا که پیشتر از این دو تجربه، در وزارت فواید عامه منشا اثر و برکت شده بود به رضاخان ثابت شد جنم این مرد به قامت نخستوزیری زیادی تراز است. علیاکبر خان داور اما به نخستوزیری که نرسید هیچ، در غضبهای رایج پهلوی اول سوخت و درحالیکه نیم قرن زندگی سراسر خدمت را بر دیوار روزگار خط و نشان کرده بود قید زندگی را زد. داور به روایت دولتی در آن زمستان سخت سال1315 با سکته قلبی از قطار زندگی پایین پرید اما خیلیها مرگ او را ناشی از چشیدن معجون بیمهری شاه، تریاک و الکل میدانند. مرد اصلاحات، پولی برای ادامه زندگی بازماندگانش نیندوخته بود و با وساطت بزرگان دربار با آبرو دفن شد و هزینه زندگی و تحصیل فرزندانش فراهم شد. در شرح خدمات داور بسیار گفتهاند و فقط همین بماند که او یکی بود از خیل وطنپرستانی که برای اصلاحات مملکتی خودش را قربانی کرد. او نورچشمی بود که به ناگاه از چشم افتاد و شاید چون قدر ندید و دلش شکست قبل مرگ از کلیم کاشانی شعری قلمی کرد به عنوان وصیتنامه به این قرار:
افسانه حیات دو روزی نبود بیش
آن هم کلیم با تو بگویم چه سان گذشت
یک روز صرف بستن دل شد به این و آن
روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت