راوی باستان
مانی بر خود نهپسندید که آن بیچارگان زارع پیاده به شهر روند و او سوار بر شتر باشد
علی اکبر شیروانی
عبدالحسین صنعتیزاده پیش از «مانی نقاش» رمانهای تاریخی نوشته بود و سال1305 و انتشار مانی نقاش برای شخص او، سالی ممتاز نیست. اما مانی نقاش رمان تاریخی ماندگاری نسبت به دیگر آثار صنعتیزاده محسوب میشود. او را پدر رمان تاریخی ایران نامیدند و بعد از مانی نقاش به همین نوع رماننویسی وفادار ماند. زبان و نثر محکم و مطنطن مانی نقاش در سالهایی که داستاننویسی و روزنامهنگاری به سمت سادهنویسی میرفت، علقهای ایجاد کرد میان فخامت زبان و رمان تاریخی. بیراه نیست بگوییم با همه فراوانی رمانهای تاریخی در 100سال گذشته، زبان راه این نوع را از اقبال عمومی جدا کرد.
«مانی به لیبای گفت خوبست که ما هم به همراهی آنان رفته و از وقایع مخبر شویم؛ لیبای شتران را حاضر نموده و مصمم حرکت شدند. مانی بر خود نهپسندید که آن بیچارگان زارع پیاده به شهر روند و او سوار بر شتر باشد و بهتر از آن دید که جلو پیاده مانند سایرین بروند و از عقب لیبای شتران را در همان میدانی که هرمیداس نطق مینمایند حاضر نماید و بعد از خیال خود را به لیبای گفته و به هرچه تمامتر به عجله راه شهر را پیش گرفت.مانی به همراهی تماشائیان از کوچههای پرجمعیت عبور نموده و مردمان را در حیرت و بهت میدید چه که آنها هنوز خبر نداشتند که هرمیداس چه نطق خواهد نمود؛ در این اثنا مانی به میدان وسیعی رسید که آن میدان پر از جمعیت بود و در وسط میدان تختی بلند گذارده شده بود و این تخت خیلی شباهت داشت به تختی که در روز سیاست در این میدان میگذاردند و مردمان آن شهر از مشاهده آن به وحشت افتاده، از یکدیگر سبب گذاردن آن تخت را سؤال مینمودند و مانی در مکان بلندی که تمام اوضاع را به خوبی میدید ایستاده و تماشای آن جمعیت را مینمود».