جمهوری نامه
چگونه طرح جمهوری رضاخانی در مجلسی که اکثریتش با او موافق بودند، شکست خورد
جمهوری سردارسپه مایه ننگ است
کاین صحبت اصلاح وطن نیست که جنگ است
بیعلمی و آوازه جمهوری ایران
این حرف درین مملکت امروز جفنگست
سراینده این رباعی انتقادی و طنزآلود، محمد تقی بهار است؛ ادیب و سیاستمدار ایرانی که آن روزها نماینده مجلس از تبریز بود. او که مخالف طرح جمهوری سردارسپه بود البته خیلی زود فهمید که ممکن است بهای مخالفتش با رضاخان، جانش باشد، همانطور که میرزاده عشقی جان خود را با هجویاتی که علیه رضاخان سرود، سودا کرد.
رضاخان سردارسپه که اختیارات ویژهای از مجلس گرفته بود، عملا در زمانی که شاه جوان در خیابانهای پاریس مشغول بود، با پایان مجلس چهارم و در انتخابات مجلس پنجم حامیان گستردهای در پارلمان یافت بهصورتی که اکثریت مجلس از او و برنامههایش دفاع میکردند. در زمانی که هنوز اعتبارنامهها در مجلس موردبررسی قرارمیگرفت و مجلس بهصورت رسمی کار خود را آغاز نکرده بود، در راهروهای مجلس طرحی به گوش میرسید که برای برخی آشنا بود؛ به تازگی در همسایه ایران پس از سقوط خلافت عثمانی و قطعهقطعه شدن مرزها و سرزمینهای خاورمیانه، افسران جوان ترک، به رهبری کمالمصطفی آتاتورک جمهوری را تشکیل داده بودند. به الگوبرداری از این روش حکمرانی، رضاخان و یارانش نیز درصدد برقراری جمهوری بودند. اما در تشکیل آن با مشکلاتی از سوی جناح اقلیت مجلس به رهبری سیدحسن مدرس و حائریزاده روبهرو بودند که گرچه از نظر عده، کمتر بودند اما نفوذ بالایی در میان اقشار طبقات مختلف و اصناف در کشور داشتند. در زمستان داغ 1303تهران در میان مطبوعات، محافل ادبی و سیاسی و مجلس بیشتر بحثهای جدی برقرار بود که هر دو طرف سعی در اقناع عمومی برای جلبنظر خود داشتند. موافقان تشکیل جمهوری معتقد بودند نتیجه حکمرانی رضاخان در 2سال اخیر باعث نظم امور و تقویت حکومت مرکزی شده است. از سوی دیگر مخالفان طرح جمهوری را مخالف منافع عمومی و گامی در جهت برقراری دیکتاتوری میدانستند. مجادله این دو در صحن علنی مجلس کار را بالا برد بهصورتی که در نتیجه مخالفتهای مدرس بود که کاسه صبر جمهوریخواهان لبریز شد و سرانجام در یکی از جلسات مجلس در روز بیستوهفتم اسفند یکی از نمایندگان طرفدار جمهوری بهنام احیاءالسلطنه بهرامی، در یکی از راهروهای مجلس، به گوش مدرس سیلی نواخت. این سیلی اثرات بسیار بدی برای جمهوریخواهان در تهران داشت. بهصورتی که حتی برخی از نمایندگان جمهوریخواه که در میانه قرار داشتند پا پسکشیدند و زمزمه مخالفت حتی در میان اکثریت هم بلند شد. حسین مکی، نماینده مجلس ملی در دهه20 و مورخ میگوید: «پس از کتکخوردن مدرس، قیافه مجلس تغییر کرد.» با این حال تلاش طرفداران جمهوری تعطیل نشد و حتی پیشنهاد استعفا به محمدحسن میرزا ولیعهد احمدشاه دادند اما او زیر بار نرفت. مجلس و بازار، ملتهب، کار جمهوری به سال بعد یعنی 2فروردین 1303افتاد. در این روز تظاهرات موافقان و مخالفان جمهوری در جلوی مجلس کار را به درگیری کشاند بهصورتی که قوای سردارسپه به دخالت به ضربوجرح جمعیت پرداختند و بنا به قولی عدهای را کشتند و مجروح کردند. برخی آمار از کشته شدن 40نفر خبر دادهاند که البته با توجه به فضای ملتهب آن زمان بهنظر میرسد که کمی اغراقآمیز باشد؛ با این حال اما گروهی کشته و مجروح شدند. سردار سپه وارد صحن علنی مجلس شد و با تشر و تندی برخی از نمایندگان مواجه شد بهصورتی که برخی میگویند بهشدت وضعیتش متزلزل شد. او به قهر از تهران خارج شد و به بهانه دیدار با علمای مهاجر از عتبات به ایران، به دیدار آیتالله حاجآقاجمال اصفهانی، آیتالله نائینی و آیتالله حائری، به درخواست آنان مبنی بر توقف جمهوریخواهی پاسخ مثبت داد. متعاقب آن، سردارسپه در روز سیزدهم فروردین بیانیهای رسمی با امضای رئیسالوزرا و فرمانده کلقوا در انصراف از جمهوریخواهی در روزنامهها و شهر منتشر کرد؛ که پس از آن، علمای مذکور تلگرافی را بدین شرح خطاب به اقشار مختلف مخابره کردند: «بسماللهالرحمن الرحیم. جناب مستطابان حججاسلام و طبقات اعیان و تجار و اصناف و قاطبه ملت ایران دامت تأییداتهم. چون در تشکیل جمهوریت، بعضی اظهاراتی شده بود که مرضی عموم نبود و با مقتضیات این مملکت مناسبت نداشت لذا در موقع تشرف حضرت رئیسالوزرا دامت شوکته برای موادعه به دارالایمان قم، نقض این عنوان و الغاء اظهارات مذکور و اعلام آن به تمام بلاد را خواستار شدیم و اجابت فرمودند. انشاءالله تعالی عموماً قدر این نعمت را بدانند و بدان شکرگزار باشند.»
ملک الشعرای بهار در جمهوری نامه خود با طعنه به علی دشتی، میرزا کریم خان رشتی و سیدمحمد تدین از موافقان سرسخت جمهوری رضاخانی میسراید:
چو جمهوری شود آقای دشتی
علمدارش بود شیطان رشتی
تدین آن سفیه کهنه مشتی
نشیند عصرها در توی هشتی
کند کور و کچلها را خبردار
ز حلاج و ز رواس و ز مسمار