• چهار شنبه 19 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 29 شوال 1445
  • 2024 May 08
یکشنبه 29 تیر 1399
کد مطلب : 105253
+
-

سرنشینان2خودرو تنها به‌دلیل اینکه به همدیگر چپ چپ نگاه کرده بودند خون به پا کردند

جنایت با یک نگاه

درگیری سرنشینان 2خودروی پراید بر سر نگاه چپ در مشهد منجر به قتل پسری جوان و مجروح شدن جوانی دیگر شد. عامل این جنایت که خود نیز مجروح شده است متواری شده و تحت تعقیب پلیس قرار گرفته است. به گزارش همشهری، حوالی ساعت یک بامداد دیروز در شهرک رجایی مشهد درگیری خونینی رخ داد. درگیری بین سرنشینان 2خودروی پراید به‌وجود آمده بود و در جریان آن حدود 7-6پسر جوان به جان همدیگر افتاده بودند که شاهدان با دیدن این صحنه پلیس را خبر کردند. مأموران پلیس وقتی به محل حادثه رسیدند که درگیری تقریبا به پایان رسیده بود اما پسر جوانی غرق در خون روی زمین افتاده و جوان دیگری نیز با ضربات چاقو به‌شدت مجروح شده بود. مأموران با کمک اورژانس، مجروحان را به بیمارستان منتقل و تعدادی از افرادی را که در این درگیری حضور داشتند دستگیر کردند.

گزارش جنایت 
دقایقی پس از این حادثه بود که مأموران کلانتری با قاضی علی‌اکبر احمدی‌نژاد، کشیک جنایی مشهد تماس گرفتند و خبر از قتل پسری جوان دادند. مقتول همان جوانی بود که در درگیری میان سرنشینان دو پراید غرق در خون روی زمین افتاده  و به گفته پزشکان به‌دلیل شدت خونریزی جانش را از دست داده بود. قاضی جنایی همراه تیمی از کارآگاهان آگاهی راهی بیمارستان شدند و پس از بررسی‌های اولیه به تحقیق از افراد بازداشت شده پرداختند. یکی از آنها گفت: من و 2نفر از دوستانم سوار بر خودروی پراید درحال عبور از خیابان بودیم که متوجه شدیم خودروی پرایدی خلاف جهت خیابان توقف کرده است. وقتی از کنار آن رد شدیم، یکی از دوستانم(مقتول) گفت که راننده پراید بد نگاه می‌کند و می‌خواهد ببیند که مشکلش چیست. توقف کردیم و پیاده شدیم و آنها هم که 4نفر بودند پیاده شدند و درگیر شدیم. لحظاتی بعد یکی از آنها با چاقو به دوستم(مقتول) ضربه زد و وقتی او روی زمین افتاد، پا به فرار گذاشت.
با اطلاعات به‌دست آمده از 3متهم دستگیر شده، معلوم شد که در این درگیری علاوه بر قتل یک جوان و مجروح شدن جوانی دیگر، قاتل نیز با ضربه چاقو مجروح شده و درحالی‌که خون آلود بوده از محل گریخته است. با این اطلاعات قاضی احمدی‌نژاد برای متهمان دستگیر شده قرار قانونی صادر کرد.   تحقیقات برای دستگیری قاتل فراری ادامه دارد.

   دلایل ناتوانی در کنترل هیجان 

مریم رفعتی، روانشناس و مدرس دانشگاه
برای بررسی حوادث تلخی مانند آنچه در قتل خیابانی به‌خاطر چشم تو چشم شدن اتفاق افتاد، باید به گذشته رجوع کنیم. این افراد مدعی هستند که چشم در چشم شدن باعث وقوع درگیری شده است، اما همه ماجرا به اینجا ختم نمی‌شود و باید به‌دنبال کشف زمینه‌های وقوع این حوادث بود. در گام نخست به‌نظر می‌رسد یکی از علل وقوع چنین حوادثی عدم‌شناخت افراد از خود و هیجانات‌شان باشد. وقتی افراد با خودشان و هیجانات‌شان بیگانه باشند و از سویی آموزش کافی در این‌باره را از طریق سیستم رسمی آموزشی، یعنی مدرسه فرانگرفته باشند و در خانواده نیز تلاشی در این ‌باره نشده باشد، در رویدادهای لحظه‌ای نمی‌توانند واکنش مناسب از خود نشان دهند. عدم‌شکل‌گیری هویت فرد به این معناست که او بداند قرار است با چه سبکی زندگی کند، چه معنایی در زندگی‌اش جاری می‌شود، او بداند چه‌کسی است، چه اعتقاداتی دارد، چه انتظاری از خودش و زندگی‌اش دارد، علایقش چیست و... .
شکل‌گیری هویت کمک می‌کند آدم‌ها سبک زندگی‌شان را پیدا کنند. وقتی هویت به دلایل متفاوت یا شکل نگیرد یا در حالت آشفته بماند، افراد هدف و سبک مشخص زندگی نداشته باشند، هویت‌شان به‌درستی شکل نمی‌گیرد و دچار سردرگمی و بی‌ثباتی می‌شوند. اگر این افراد زمینه‌هایی از اختلال رفتاری یا بیماری داشته باشند و از سویی در محیطی نادرست پرورش یافته باشند، زمینه‌های ناخوشایندی در آنها پدید می‌آید و باعث می‌شود رفتارهای کنترل نشده از خودشان بروز دهند. وقتی فردی هدفی ندارد، دچار سردرگمی می‌شود و در شرایط غیرقابل پیش‌بینی رفتارها و واکنش‌های تکانشی و لحظه‌ای از خودش نشان می‌دهد؛ چون او مقید به هیچ معنا و سبک خاصی برای زندگی نیست. در نتیجه درگیری خیابانی، زد و خورد و هر حادثه ناخوشایندی ممکن است از او سر بزند. براساس یکی از نظریه‌های معروف روانشناسی به‌نام نظریه مارسیا، افراد معمولا از نظر هویتی 4 دسته هستند؛ گروه اول افرادی هستند که در زندگی تحقیق و تلاش می‌کنند، کنجکاو هستند و جست‌وجو می‌کنند و حالا می‌دانند که از زندگی چه چیزی می‌خواهند و به یک رویه خاص رسیده‌اند. دسته بعدی افرادی هستند که هویت ناتمام دارند؛ یعنی افرادی که هنوز متوجه نشده‌اند که از زندگی چه چیزی می‌خواهند و چه باورهایی دارند. گروه دیگری وجود دارد که هنوز در حال جست‌وجوگری هستند و گروه چهارم افرادی هستند که دچار هویت آشفته هستند، با خودشان درگیری دارند و نمی‌دانند که از زندگی‌شان چه می‌خواهند. گروه چهارم که نمی‌دانند از زندگی چه می‌خواهند، معمولا در زندگی وقت زیادی دارند، الگوی درستی ندارند، خیلی خودشان را منحصر به فرد می‌دانند و می‌خواهند قدرت‌نمایی کنند. همچنین صفت خودمحوری درباره‌شان صدق می‌کند. در این شرایط ممکن است کوچک‌ترین نشانه‌ای آنها را دچار سوء‌برداشت کند و در ادامه کار به درگیری کشیده شود. چنین افرادی معمولا وقت‌شان را به بطالت می‌گذرانند و برنامه مشخصی برای زندگی‌شان ندارند و اصل اساسی زندگی‌شان این است که چطور لذت ببرند.
اما راهکار اصلی برای پیشگیری از چنین حوادثی چیست؟ به‌نظر می‌رسد راهکار اساسی در این حوزه، شیوه‌های اساسی و بلندمدت باشد. راهکار اصلی تغییر سیاست‌های کلان ما در آموزش و پرورش است. بچه‌ها برای مهارت‌های زندگی و برای در واقعیت زندگی کردن باید آموزش ببینند. این نگرش باید در سیاست‌های خانواده نیز جاری شود و خانواده‌ها آموزش ببینند. از سوی دیگر در نظام اقتصادی و اجتماعی هم باید به این مسائل توجه شود تا خانواده‌ها نیازهای اصلی برای بقایشان مثل خوراک، پوشاک و مسکن و... تامین شود تا در ادامه محیط امن برای پرورش فرزندان به‌وجود‌ آید.
ذکر این نکته ضروری است که اگر نشانه‌های تکانشی در خودمان و فرزندان‌مان مشاهده می‌کنیم، با مراجعه به مراکز مشاوره، از دوره‌های آموزشی تنطیم هیجان استفاده کنیم. شاید این شیوه‌ها به‌عنوان دارویی مسکن عمل کنند، اما کار اصلی تغییر سیاست‌هاست.

این خبر را به اشتراک بگذارید