جاهل، لات نیست
توضیح یک غلط رایج در ادبیات سینمایی فارسی
علیرضا محمودی
اگر رایجترین تعریف لمپن- لاتها را نداشتن شغل، زندگی انگلی، ناهنجاریهای خانوادگی و عاطفی و ارتزاق با مشاغل غیرقانونی- خلافکاری بدانیم، جاهل – کلاهمخملیهایی که در تاریخ سینمای ایران در چرخه سینمای جاهلی بین سالهای 1357- 1327 به نمایش درآمدهاند، را نمیتوان لمپن- لات نامید. این استنباط کلی و بیمرز که در هر فیلمی کسی را که کلاه مخملی سرش میکند، مرام و مسلکی لوطیوار دارد و با لهجه «تهرونی» حرف میزند لمپن-لات بدانیم، کلیشهای از کلیشههای ادبیات سینمایی فارسی است که محصول بیتوجهی به فیلمهاست.
ارائه نقش جاهل ابتدا در نمایشهای لالهزار به عنوان یکی از تیپهای رایج در کمدیها و درامهای تماشاخانهها پا گرفت. توجه به تیپهای اجتماعی و برجسته کردن تفاوتهای صنفی، عاطفی و فکری آنها در نمایشنامهنویسی ایران در دهه 20 یکی از مهمترین شگردها بود. بازاری، کارمند، کشاورز، ژیگول و جاهل از مهمترین تیپهای رایج در نمایشهای 10سال بعد از جنگ تا اتفاقات سال32 محسوب میشوند. کریم فکور، رفیع حالتی و معزالدیوان فکری، پرویز خطیبی و حسین مدنی در آثار خود همیشه سعی میکردند به عنوان یک مضمون مهم و قابل توجه میان ایرانیان برخوردهای طبقاتی را به جد و هزل بیان کنند. حاصل رویکرد نیمه صنعتی در تولید نمایش و گاریشهای چپ در نمایشنامهنویسی ساخت و عرضه تیپی به نام جاهل در کنار باقی تیپهای اجتماعی را شکل داد.
جاهلهایی که در این نمایشها عرضه میشدند، تصویری از همین تیپ در تهران و شهرهای ایران در سالهای پس از اشغال بودند. شاغلان شغلهای خدماتی (مانند رانندگی) و صاحبان بنگاههای کوچک بنکداری (میوه و ترهبار) بودند، اغلب از طبقه متوسط که به هنجارهای اجتماعی و شعائر مذهبی احترام میگذاشتند، اما در رفتار و منش خود میانهروی را پیشه میکردند. متشرع نبودند و شعائر را با نسخهای آسانگیر رعایت میکردند. درحالیکه در ماههای محرم و صفر و رمضان سیاهپوش و نمازخوان و روزهگیر میشدند و پای ثابت مراسم عزاداری و یکی از مهمترین جلوههای آن یعنی علامت گردانی بودند، اما پاتوقشان کابارهها و کافههای تهران بود و مهمترین و گرانترین سرگرمیشان اگر پا میداد و «برنومه» جور میشد، حضور در اجرای زنده بانو مهوش. به فتوت، جوانمردی، ناموسمداری و تأثیر از مرام مولای متقیان(ع) در گفتار و رفتار با روشهای پهلوانی و لوطیانه پایبند بودند و آنها را خط قرمز اخلاقی خود میدانستند. آنها نسخه تازه شدهای از پهلوانان محل بودند. کلاه شاپوی ارزانقیمت، کت و شلوار حاضری (بیروتی)، پیراهنهای سفید یقهدار و کفشهای چرمی بدون پاشنه لباس شاخص این گروه از جاهلها بود. تأکید بر لهجه تهرانی غلیظ و استفاده از اصطلاحات حرفهای و محفلی در زندگی روزمره در گویش و همراه داشتن دستمال یزدی، چاقوی زنجانی و تسبیح دانهدرشت سندلوس از مشخصات جاهلها بود.
حضور اجتماعی گروه و طبقه جاهلان در مسائل سیاسی و اجتماعی دهه30 در کنار دیگر گروهها آنها را شاخص کرد. شعبان جعفری و دوستانش یکی از آنها بود که به چهره شناخته شدهای در عرصه سیاسی کشور در آن سالها بدل شد. او جاهلی شاخص بود که شخصیتش از حضور در عرصه سیاسی حاصل شده بود درحالیکه جاهلان سرشناس تهران و باقی شهرها اغلب با حضور در عرصههای اجتماعی و فرهنگی و ورزشی برجسته میشدند.
زندهیاد عباس مصدق بازیگر تئاتر و سینما، دوبلور و صداپیشه، نخستین هنرپیشه تثبیت شدهای است که در تئاتر و سینما و رادیو نقش جاهل را وارد جهان نمایشهای فارسی کرد. مصدق که نیمه دوم دهه20 کارش را به عنوان بازیگر در تماشاخانههای لالهزار آغاز کرده بود، به لطف اندام برجسته و نه ورزشکاری، صورت گرد و نه چندان زیبا، سبیل قیطانی و نه چندان متفاوت و صدای زیر که با لهجه تهرانی خاصتر شنیده میشد، پای ثابت نقشهای جاهلها در تئاتر تهران و دهقان و جامعه باربد شد. شهرت مصدق در این نقشها باعث تکرار همین تیپ در نمایشهای پرطرفدار رادیویی در صبح جمعه شد و او را در ارائه نقش جاهل شاخص و مشخص کرد.
وقتی در سالهای پایانی دهه 20 به همت زندهیادان دکتر اسماعیل کوشان و مهندس محسن بدیع سینمای تولید صنعتی فیلم در ایران آغاز شد، توجه به هنرمندان تئاتر که نزدیکترین تجربه حرفهای را با فرایند تولید فیلم داشتند در دستور کار استودیوهای تازهتاسیس فیلمسازی قرار گرفت. عباس مصدق به کار دعوت شد تا نسخه سینمایی جاهل تماشاخانههای تهران را در فیلمها عرضه کند. از 1330 تا 1339 مصدق در ملودرامهای اجتماعی و کمدیهای ازدواج و کمدی رمانتیکها به عنوان یک نقش فرعی حاضر شد.
زندهیاد مجید محسنی در سال1337 با نمایش فیلم «لات جوانمرد» سعی کرد که جاهل را به عنوان قهرمان اصلی وارد داستان کند. فیلم با شکست تجاری روبهرو شد. مشکل اصلی مجید محسنی بود که به عنوان بازیگر روستایی سادهدل در میان مردم شناخته شده بود و برای تیپ جاهل جذابیت چندانی نداشت. اما 2سال بعد مصدق در یک فیلم پرفروش نشان داد که مردم اصالت در ارائه نقش جاهل را به رویکردهای نمایشی که محسنی در کارش برجسته کرده بود، ترجیح میدهند. موفقیت تجاری فیلم «اول هیکل»(1339) ساخته زندهیاد سیامک یاسمی سینماگران ایرانی را به این فکر انداخت که به جای تکرار اشتباه محسنی نقش فرعی جاهل را نه در یک درام اجتماعی که در یک فیلم کمدی به نقش اصلی ارتقا دهند.
در اول هیکل که دیالوگهایش را احمد شاملو نوشته بود، مصدق نقش راننده جاهل و با مرامی که برای اربابش زندهیاد ناصر ملکمطیعی دنبال مونس مناسبی میگردد را بازی میکرد. یک سال بعد نمایش موفق «کلاه مخملی» ساخته اسماعیل کوشان با بازی ناصر ملک مطیعی در نخستین نقش جاهلی خود، آغاز چرخه فیلمهای جاهلی شد که جوان اول- نقش اول مرد آنها ویژگیهای ظاهری و درونی یک جاهل را داشت. کلاه مخملی یک کمدی جابهجایی است که در آن یک جوان روستایی و یک جاهل شهری جایشان با هم عوض میشود. مضمون مورد علاقه شکست طبقاتی با ترکیب شهر و روستا و جاهل و دهقان، فیلم جاهلی را وارد دنیایی تازه کرد.
فیلمهای جاهلی تا سال1348 در کنار چرخههای دیگر فیلمسازی در ایران با حضور مصدق به عنوان بازیگر کهنهکار و ملک مطیعی به عنوان بازیگر تازهنفس ساخته میشدند. اما هیچکدام از آنها نتوانست در تسلط چرخههایی مانند فیلمهای جنایی و «گنج قارون» موفقیت چشمگیری بهدست آورند. موفقیت فیلم «قیصر» (مسعود کیمیایی) در سال1348 و «مهدی مشکی و شلوارک داغ» (نظام فاطمی) چرخه تولید فیلمهای جاهلی جدی و کمدی را تا سال1357 تضمین کرد. فیلمهای جاهلی جدی با مضمون انتقام و مسائل ناموسی و فیلمهای کمدی با مضمونِ همیشه مورد توجه برخورد مظاهر سنت و تجدد ساخته میشدند.
موفقیت فیلمهای جاهلی باعث شد که در دورههای مختلف تولید صنعتی فیلم ایرانی در دهه 40 و 50 فیلمهای جاهلی برای دست انداختن و نقیضهسازی ساخته شوند. فیلمهایی مثل «جاهلها و ژیگولها» (1343) ساخته حسن مدنی و «جوجه فکلی» (1353) ساخته رضا صفایی نقیضههای ناموفق و موفق بر فیلمهای جاهلی دوران خود هستند.
اگر قراردادهای روایی را در فیلمهای جاهلی تمام این سالها مورد بررسی قراردهیم، برای شخصیت جاهل 3 الگوی شخصیتپردازی همیشه رعایت شده است؛ شغل، خانواده و تأکید بر مرزبندیهای اخلاقی. جهانبینی سازندگان این آثار متاثر از فیلمهای موفق زمان خود هرگز به آنها اجازه نمیداد که جوان اول فیلم خود را از این قراردادها دور کنند. بروز تخطیای از قراردادهای فیلم جاهلی در شخصیتپردازی جوان اول فیلم در دهه50 و با علاقه مدیران استودیوها در بهکارگیری نیروهای جوان به وقوع پیوست. فیلمهایی که جاهلی نبودند و شخصیت اول آنها جوانی خلافکار، بدون شغل و طبقه اجتماعیای با زندگی انگلوار بود. شخصیت اول فیلمهایی مانند «سه قاپ» (1350) و «طوطی» (1356) از ساختههای زکریا هاشمی و «زیر پوست شب» (1353) و «کندو» (1354) از ساختههای زندهیاد فریدون گله مثالهایی برای این نوع از فیلمها هستند. بازبینی و توجه دوباره به میراث سینمایی فارسی میتواند بسیاری از اشتباههای رایج در تحلیلها را پایان بدهد. کافی است به جای هر اظهارنظری، به خود فیلمها مراجعه کنیم.