سکوت چرخها
با کمشدن قدرت خرید، زنان خیاط هم مشتری چندانی ندارند بعضی از آنها کارگاهها را تعطیل کردهاند و به اجبار بهکار نظافت مشغول شدهاند
لیلی خرسند- روزنامه نگار
«در یک کلام بگویم، وضعیت داغون است.» این توصیف زن مزوندار در خیابان جمهوری از کسادی بازار دوختودوز ایران است. اگر این زن هم اعتراضش را به زبان نیاورد، سوتوکوری جمهوری، کوچه برلن، گاندی و مولوی واقعیتها را عیان میکند؛ واقعیتی که بعضی از زنان خیاط را مجبور کرده برای گذران زندگی به کارهای دیگری رو بیاورند؛ کاری مثل نظافت در منازل. وحشت مردم از کرونا و بالا رفتن روزبهروز قیمت ارز که هر روز جیب آنها را خالیتر میکند، دلیلی شده تا مردم با لباسهای قدیمیشان سر کنند و این نو نشدن رخت، بیشترین آسیب را به زنان خیاط زده است؛ زنانی که با چرخ خیاطی، چرخ زندگیشان را میچرخانند، اما در این چندماه اخیر بهندرت کسی از آنها یادی کرده است. پرسه در خیابانهای گاندی، مولوی و دیگر پاتوقهای خرید پارچه نشان میدهد پارچههای پرزرق و برق دیگر چشم هیچ خریداری را نمیگیرد. مردان فروشنده به طاقههای پارچه تکیه زدهاند و یا جدول روزنامهها را پر میکنند یا سرشان در گوشی است. یکی، دو مغازه مشتری دارند که آنها هم چشمشان دنبال پارچههای ارزان است؛ پارچههایی که قرار است بهدست خود خریدار دوخته شود، نه خیاط ماهر؛ پارچه ارزانی که اگر هم خراب شد، حسرتی به جا نماند. یکی از مغازههای گاندی شلوغتر از بقیه است؛ 5 ،6 مشتری سرشان گرم انتخاب پارچه است. با این حال مردی که پشت صندوق نشسته و همه حاجی صدایش میکنند، از وضعیت راضی نیست: «اگر سالهای قبل بود، اینجا جای سوزن انداختن نبود. مردم دیگر توانایی خرید ندارند و از خرید واهمه دارند. میبینند که قیمتها تغییری نکرده میخرند. اگر هزار تومان قیمت را بالا ببریم، معترض میشوند. بیشتر پارچههای مغازه او پارچههای مانتویی و لباس خانهای است.» حاجی هنوز قیمتها را بالا نبرده: «خرید جدید نداشتهایم و میدانیم که جنس گران شده اما از عید به این طرف، چیزی را گران نکردهایم و با همان قیمتهای قبلی میفروشیم. بالا رفتن قیمت در مغازهها به مرور است. یک ضرب بالا نمیرود. 2 ، 3 ماهی طول میکشد. اما همین افزایش در قدرت خرید مردم تأثیر گذاشته است. سال به سال و روزبهروز مشتری کمتر میشود. من قیمت را بالا نبردم تا مشتری پارچه را ارزان بخرد، پول خیاطی را باید چه کار کند؟ یک مانتوی ساده هم که بخواهی بدوزی باید 500هزار تومان هزینه کنی؛ مگر اینکه مشتری خودش خیاطی بلد باشد و با 200هزار تومان صاحب یک مانتو شود.»
زرق و برق بیشتر، مشتری کمتر
بیشتر مغازهها از مشتری خالیاند و هر چه زرق و برق پارچههای پشت ویترین بیشتر باشد، به همان اندازه مغازه خلوتتر است. یکی، دو مغازه هم هستند که کرهکرههایشان را بالا ندادهاند. پسر جوانی که در یکی از مغازههای خالی نشسته میگوید: «مردم استرس خرید دارند. دیگر کسی سمت پارچه نمیآید. یک دلیلش این است که کرونا بیشتر مراسمها را تعطیل کرده، ولی دلیل مهمتر بالا بودن قیمتهاست.» نوسانات قیمت ارز دلیلی شده تا بعضیها تمایلی به فروش پارچه نداشته باشند: «جنس نیست. آنهایی هم که جنس دارند، نمیفروشند. اگر الان بفروشند، 4روز دیگر خودشان باید گرانتر بخرند؛ بهخاطر همین ترجیح میدهد فعلا کار نکنند. اگر ما هم کار میکنیم بهخاطر این است که از قبل پارچه سفارش داده بودیم یا اینکه در انبار جنس داشتهایم. اگر همین الان بخواهیم جنسها را تمدید کنیم، قیمتها 30 تا 40 درصد بیشتر میشود.» این افزایش قیمت مشتریهای دائمی را کم کرده است: «کاری که پارسال متری 80هزار تومان بود، الان متری 180هزار تومان است. مشتریهایی را هم که میبینید برای خرید میآیند، بیشتر مزوندارها هستند، پارچه میخرند، خودشان میدوزند و میفروشند. مردم عادی کمتر میآیند. یک سری خیاطی بلدند و برایشان خرید پارچه صرف دارد. الان دیگر پارچه لباس شب مشتری ندارد. پارچه متری از 700هزار تومان شروع میشود. حداقل باید 2 متر بخری، پارچه آستری هم میخواهد. پارچهای که گران میخری باید پول خیاطی بالایی هم برای آن بدهی.» شاید از نظر بعضیها مسئله ساده بیاید. پارچه گران است، مراسمهای عروسی و میهمانی هم که برگزار نمیشود و طبیعی است که یک مدت مردم لباس نو و گران نپوشند اما موضوع، زنان خیاطی هستند که از این وضعیت آسیب میبینند.
3 مشتری در 4 ماه
منیژه 35سال است که خیاطی میکند. قبلا باید از ماهها قبل برای دوخت یک لباس از او وقت میگرفتی، اما حالا 4ماه است که فقط 3 تماس داشته؛ 3 تماسی که به نتیجه نرسیده. «25سال از این 35سال کار را در حکیمیه هستم. 80درصد مردم حکیمیه شماره تلفن مرا دارند، اما در این 4ماه فقط 3 تماس داشتم، آنها هم که قیمت را پرسیدند، دیگر پیگیر دوخت لباس نشدند.» از نظر منیژه بیشتر از اینکه کرونا روی کم شدن مشترتان تأثیر بگذارد، گرانی است که قدرت خرید آنها را کم کرده: «2 سالی است که وضع خراب شده و امسال هم که افتضاح در افتضاح است. از 6ماه قبل تا به الان تقریبا هیچ لباس نویی ندوختهام. خیلی از مشتریان هستند که میآیند و لباسهای قدیمیشان را میآورند که یا تعمیر کنم یا تغییرش بدهم. عروسیها هست و خیلیها هم میهمانی میروند اما پول ندارند که پارچه بخرند و لباس نو بدوزند. مسئله فقط کرونا نیست. اگر از کرونا میترسیدند که مهمانی و عروسی نمیرفتند یا لباسشان را برای تعمیر نمیآوردند. مهم این است که مردم پول ندارند.» خانم رضایی (به اسمی که بین مشتریان معروف است) از خیاطهای معروف منطقه حشمتیه است. تا همین پارسال اگر میخواستی پیش او لباس بدوزی، باید چندماه قبل اسمت رو مینوشتی ولی حالا... . او می گوید: «وضعیت فاجعه است و تا چندماه دیگر هم خیلی بدتر از این میشود. 2ماه است که کار نکردهام. این هفته که یک مشتری هم نداشتم. هفته قبل هم فقط یک نفر زنگ زد.» خیاطها برای اینکه مشتریانشان را حفظ کنند، سعی کردهاند خیلی قیمتها را بالا نبرند، اما همهچیز دست آنها نیست. بالا رفتن قیمت زیپ، پارچه لایی، نخ و... کار را برای آنها سختتر کرده است. رضایی میگوید: «نخی را که پارسال دوکی 2500تومان میخریدیم الان باید 25هزار تومان بخریم. به همین نسبت زیپ و لایی هم گران شده. با این حال من دستمزدم را بالا نبردهام، ولی باز هم مشتری نمیآید.» در این شرایط برای خیلیها صرف نمیکند که کار کنند. منیژه میگوید: «من همیشه لباسها را تضمینی میدوختم. میگفتم اگر لباس خراب شد، برای من و پول پارچه را میدهم. البته این اتفاق نمیافتد. الان پارچهای را که میلیونی قیمتش است، من با چه تضمینی میتوانم بدوزم؟ ارزانترین پارچه 500، 600 هزار تومان است. بیشتر این پارچهها را هم نمیتوانی با چرخ بدوزی و با دست دوخته میشوند. در این استرس بهتر است که کار نکنی.»
هنر که فعلا خریداری ندارد
منیژه خیلی نیاز به پول خیاطیاش ندارد اما زنانی را میشناسد که با درآمد خیاطی هزینههای زندگیشان را میدهند: «زنان زیادی ضرر کردهاند. یکی از دوستانم که در یک پاساژی کارگاه داشت و با چند کارگر کار میکرد، نتوانست ادامه بدهد. او هم اجاره مغازه میداد و هم اجاره خانه. همینطور باید خرج خودش و دو تا پسرش را بدهد. چند وقت پیش مغازه را پس داد. الان در کار نظافت است. مجبور است، شکم بچههایش را باید سیر کند.» منیژه از یک موضوع دیگر هم شکایت داد: «خیاطی هنر است. الان هنر هیچ شده. خیاط از یک پارچـه بیخود یک لباس زیبا خلق میکند، اما این هنرش دیده نمیشود و باید به فکر اجاره خانه و بقیه مخارج باشد. چرا زنی که هنر خیاطی دارد باید در خانههای مردم تی بکشد؟» وضعیت رضایی هم دست کمی از دوستش منیژه ندارد. او هم در دخل و خرج خانوادهاش مانده. همسر رضایی بعد از شیوع کرونا، کارش را از دست داده است و با شرایطی که کار او دارد، گذران زندگی سخت شده: «چند ماه است که کرایه خانه را ندادهام. باید دخترم کلاس کنکور ثبتنام میکرد، نتوانستم برایش کاری کنم. پولش را نداشتم. دختر بزرگم در این چندماه یک روز هم دانشگاه نرفت اما 2 میلیون پول دانشگاه او را دادم. تازه پول اینترنت هم دادیم تا پای سایت بنشیند و یا سایت مشکل داشت یا استاد نبود. امتحانات هم که مجازی بود. با این وضعیت که حتی دخترم از نیمکت دانشگاه هم استفاده نکرده، چرا باید پول میدادم؟ ما خانواده آبرومندی هستیم و الان با این شرایط نمیدانیم باید چه کار کنیم؟ ثروتمندان ثروتمندتر شدهاند. فقیرها که وضعشان مشخص است، شرایط ما طبقه متوسط هم روزبهروز بدتر میشود. فساد از همینجا شروع میشود. در این چندماه من حتی ضروریترین چیزها را هم نتوانستهام بخرم.» شاید اتحادیه به کمک این زنان بیاید. رضایی امیدی به هیچچیزی ندارد: «من خودم خانه کار میکنم و جواز کسب به من ندادهاند، اما آنهایی هم که جواز دارند، نتوانستهاند کاری از پیش ببرند. اتحادیه یا هر جای دیگری، چه کمکی میتواند بکند. نهایتش میخواهد وام بدهد؛ مگر میشود وام گرفت. حداقلش این است که باید 2 ضامن داشته باشی. در این شرایط کسی حاضر است ضامن کسی شود؟» رضایی از ماههای آینده وحشت دارد؛ اینکه قیمت دلار بالاتر برود و تکوتوک مشتریانی هم که دارد، ناپدید شود و همسرش هم نتواند کاری پیدا کند.»
لباسهای دست دوم در بورس
در مزونها هم وضعیت با خیاطیها فرقی نمیکند. با اینکه مدتی است تالارهای عروسی باز شده و حداقل این است که عروسها باید دنبال لباس عروس باشند، ولی آنها هم ترجیح میدهند یا لباس ارزان بخرند یا اینکه لباسهای دست دوم بپوشند. مریم یکی از مزوندارها در خیابان جمهوری است. او میگوید: «ما تولیدی هستیم. لباس عروس میدوزیم. بهتر است بگویم در این مدت کار نکردهایم. ماهی 2 یا 3 فاکتور داشتهایم که این هم کار بهحساب نمیآید.» مغازه مریم اجارهای است و چند کارگر هم دارد: «درآمدی که نداشتهایم و در این مدت همه این هزینهها را از جیب دادهایم. کار دیگری نمیشود کرد.» او مشتری دارد اما فروش ندارد: «مشتری هست اما قیمتها را که میبیند، خرید نمیکند. عروسهایی هستند که دنبال لباس میآیند اما قدرت خرید ندارند. یا یک کار ضعیف که قیمت چندانی ندارد، برمیدارند یا اینکه اصلا قید خرید را میزنند.» مزونهایی هم هستند که لباس دست دوم اجاره میدهند یا میفروشند. عسل، یکی از عروسهایی است که از این مزونها خرید کرده است: «چند وقت دیگر عروسیام است. قیمت لباسها خیلی بالا بود. ارزانترین جا برای خرید جمهوری بود، اما آنجا هم نتوانستم لباسی بخرم؛ حتی لباس اجارهای هم گران بود. بخواهی یک شب یک لباس را اجاره کنی، باید چند میلیون پول بدهی. یک مزون پیدا کردم که لباسهای کهنهای داشت، اما 2 لباس را سر هم کرد تا یک لباس برای من بدوزد. قیمت این کار به صرفهتر از همه بود.» اما همه مزوندارها این کار را نمیکنند؛ چون زحمت زیادی دارد. مریم میگوید: «کار خیلی سختی است. یک لباس را بشکافی، سر هم کنی، خیلی وقت میبرد.» اما مزوندارهایی که در این مدت هیچ کاری برای انجام دادن نداشتهاند و درآمدی بهدست نیاوردهاند، مجبورند برای راضی کردن مشتری و درآمد خودشان، زحمت بیشتری بکشند.