همراه با مهدی چمران، سری به خانهموزه مصطفی چمران زدیم و خاطرات این شهید را مرور کردیم
روایتهای خانه پدری
الناز عباسیان _ بهاره خسروی
شهید مصطفی چمران از سرداران عارف، عاشق و بزرگی است که نهتنها در دوران دفاعمقدس بلکه در کردستان و لبنان به مبارزه خود در راه آرمانهایش ادامه داد. آرمان او آزادگی انسانها بود. او تشنه شهادت در راه حق بود و در نهایت با بزرگمنشیای که در راه آزادگی انجام داد به آرزوی خود رسید. سالروز شهادت او بهانه به دست ما داد تا بخشیهایی از زندگی او را مرور کنیم. برای خوانش زندگی دکتر چمران چه جایی بهتر از خانه پدری او که حالا تبدیل به خانهموزه چمران شده میتوان پیدا کرد؟! پدر و مادر شهید چمران تا زمان فوتشان در این خانه سکونت داشتند و بعد از آن، این خانه بهعنوان خانه پدری و محل پرورش دکتر چمران، از بازماندگان خانواده خریداری شد، شهرداری آن را بازسازی و مرمت کرد و در سال1386 این خانهموزه رسما افتتاح شد. مصطفی چمران و برادرانش در این خانه بزرگ شدهاند. جایجای خانه و در و دیوارهای آن قصه برادران چمران را روایت میکند. از اینرو از «مهدی چمران» برادر کوچکتر شهید و رئیس بنیاد «شهید چمران» دعوت کردیم تا با همراهی در خانهموزه شهید چمران روایتی کوتاه از زندگی پرفراز و نشیب برادرش را بیان کند.
خانه پدریای که موزه شد
این گزارش متفاوت از خانهموزه را از دست ندهید؛ چرا که کمتر پیش میآید یکی از ساکنان خانهموزه که سالها در آن خانه زندگی کرده است این چنین بتواند با جزئیات از گوشه و کنار موزه برایتان خاطره بگوید. بعد از چهارراه سیروس، گذر سرپولک را به سمت امامزاده سیداسماعیل(ع) که پایین میرویم، تابلویی مزین به حاشیه تذهیب، ما را به خانهموزه شهید مصطفی چمران هدایت میکند. در ابتدای کوچه، سمت راست با درهای باز این خانه روبهرو میشوید. منزل پدری شهید چمران از حدود سال۱۳۳۰ محل سکونت خانواده پدری و از سال۱۳۳۲ تا ۱۳۳۷ که وی برای تحصیل به خارج از کشور عزیمت کرده، محل سکونت خانواده خود شهید چمران بوده است. این بنا با مساحتی بالغ بر ۲۴۴ مترمربع بهعنوان نمونهای از معماری اواخر دوره قاجار واقع در محله چالهمیدان، پس از خریداری توسط شرکت توسعه فضاهای فرهنگی شهر تهران از ورثه مرحوم حسین چمران (پدر دکتر چمران) به خانهموزه تبدیل شد. این خانه قدیمی زیبا، حالوهوای بسیار خوبی دارد که در آن بسیاری از وسایل شخصی دکتر به همراه تصاویر زیبایی از ایشان و تعدادی از نقاشیهای کشیده شده توسط او، نگهداری میشود.
حیاط، پشتبام و شیطنتهای برادرانه
9سال از مصطفی کوچکتر است. چهره، صدا و روحیاتش بسیار شبیه به مصطفی چمرانی است که تصاویرش را دیدهایم، صدایش را شنیدهایم و از خاطراتش خواندهایم. از کودکی همراه و همگام مصطفی بوده است. هنرمند است همچون مصطفی؛ مهدی چمران فارغالتحصیل دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. خودش میگوید: «ما 6برادر بودیم؛ عباس، مرتضی، مصطفی، مهدی، محمدهادی، نصرالله (حسین) که همه جز مصطفی در محله بازار به دنیا آمدیم. مصطفی در قم متولد شد و شناسنامه او را در تهران گرفتیم. گرچه من دانشجوی دانشکده هنرهای زیبا بودم اما مصطفی هنر، نقاشی و خطش از من زیباتر بود». همراه با او وارد خانهموزه میشویم. در ورودی این خانه نمای زیبایی دارد. دورتادور با آجر سهسانتی تزئین شده و در ورودی نیز چوبی و کمارتفاع است. بعد از پایین رفتن از تعداد کمی پله و رد کردن قسمت مدیریت و حراست به حیاط مرکزی میرسیم. یک اتاق پنجدری، دو ایوان مشرف به حیاط، پاشیر، پستو و مطبخ، زیرزمین، مجسمه برنزی دکتر چمران در حال مطالعه و آبانبار، قسمتهای مختلف خانهموزه شهید چمران را تشکیل میدهند. مهدی چمران به محض ورود به حیاط خانه، محو خاطرات گذشته و روزهای دور میشود. گوشه و کنار این خانه برای او روایتگر خاطرات تلخ و شیرینی است که کودکی و نوجوانیاش با آن عجین شده است. خودش درباره این خانه و حیاطش میگوید: «این بنا حدودا 250مترمربع مساحت دارد و قدمت خانه به حدود 130سال میرسد. پدر مرحومام این خانه را از دربندیها خرید و در واقع در سالهای نخست فقط صاحب نیمی از این خانه بود و نیم دیگر این خانه را در طول ۲۴ سالی که در اینجا بود از ورثه آنها که حدود 16نفر بودند بهتدریج خریداری کرد. این حوض را که دیدم یاد خاطرهای افتادم. یادم هست سالها پیش که حیاط خانه با همسایه مشترک بود قرار شد پدرم با کمک یک بنا از وسط حیاط دیواری بکشد. آن روز بنا نیامد و به پدرم کمک کردم تا این دیوار ساخته شود. من فردای آن روز کنکور داشتم و جالب اینجا بود که قبل از اینکه وارد دانشگاه معماری شوم کار معماری را شروع کرده بودم». چمران لبخندی بر لبانش جاری میشود و با اشاره به فضای باز حیاط میگوید: «این قسمت زمین والیبال ما بود. یک تور والیبال بسته بودیم و برادرها با هم والیبال بازی میکردیم. یکبار که با مصطفی، مرتضی و محمد برادر کوچکترم والیبال بازی میکردیم. خاطرم هست مرتضی میخواست آبشار بزند که توپ با شدت تمام به شیشه اتاق خورد و آن را شکست. مادرم از داخل اتاق آمد و خطاب به من گفت همه اینها زیر سر تو است که رفتی توپ و تور گرفتی و شیشه شکست. تا چند روز بازی ممنوع شد اما باز با گذشت مادر، بازی از سر گرفته شد. گاهی هم در همین حیاط گلکوچیک بازی میکردیم و این پنجره آب انبار تیر دروازه ما بود. این خانه متأسفانه پلهای برای رفتن به پشتبام نداشت و برای رفتن به پشتبام از نردبان بزرگی استفاده میکردیم. ما برادرها تابستانها در پشتبام میخوابیدیم. خوابیدن زیر سقف آسمان پرستاره خیلی جالب و لذتبخش بود».
چمران؛ دانشمند فیزیک هستهای
مصطفی چمران، دهم مهر سال ۱۳۱۱ در قم متولد شد. دوران دبستان را در مدرسه «انتصاریه» گذراند، 4 سال در دبیرستان «دارالفنون» مشغول به تحصیل شد و ۲ سال پایانی دبیرستان را به مدرسه «البرز» رفت. در این مدت شاگرد اول دوره دبیرستان بود. وی سپس در کنکور دانشگاه فنی شرکت کرد و با رتبه بالا در رشته الکترونیک قبول و پس از پایان تحصیلات، بهعنوان مهندس برق و مکانیک فارغالتحصیل شد. در آن ایام فارغالتحصیلان ممتاز بورسیه دانشگاههای خارج از کشور میشدند که چمران نیز بهعنوان دانشجوی برتر با استفاده از بورس تحصیلی به آمریکا رفت و در دانشگاه «تگزاس» در رشته «الکترومکانیک» مشغول به تحصیل شد؛ سپس در دانشگاه «برکلی» در رشته «فیزیک پلاسما» مدرک دکتری خود را دریافت کرد و پس از این در مرکز تحقیقات «ناسا» مشغول بهکار شد. با آغاز جنگ تحمیلی به همراه مقام معظم رهبری به خوزستان رفت و ستاد جنگهای نامنظم را با نیروهای مردمی پایهگذاری کرد. چمران در آزادسازی «سوسنگرد» در مقابل یک تیپ زرهی بعثی ایستاد و کماندوهای عراقی که برای دستگیری او آمده بودند را به عقب راند و درحالیکه یک پایش تیر خورده بود روانه بیمارستان شد. تصمیم گرفت «دهلاویه» را آزاد کند و در ۲۰ خرداد سال ۶۰ وارد این منطقه شد. چند روز بعد فرمانده این عملیات شهید رستمی به شهادت رسید و چمران با فرمانده جدید برای توجیه شرایط به منطقه رفته بود که باران خمپاره شروع به باریدن گرفت و ترکشی به پشت گردن او اصابت کرد و در «دشت آزادگان» به شهادت رسید.
خانه پسرهای درسخوان محله
یکی از جذابیتهای این حیاط مجسمهای برنزی از شهید چمران است که بسیار هنرمندانه در ایوان گذاشته شده است. مهدی چمران با اشاره به مجسمه به خاطراتی از درس خواندن شهید چمران در این گوشه از خانه اشاره میکند و میگوید: «مصطفی و عباس برادرهای بزرگترم هر دو دانشجوی دانشکده فنی مهندسی بودند. اغلب اینجا کنار این پنجره مینشستند و درباره مباحث مختلف ریاضی بحث میکردند و برای خوردن صبحانه، ناهار و شام همگی در اتاق پدر و مادرمان جمع میشدیم. سر سفره بحثهای سیاسی میکردیم. آن زمان ایامی بود که مسائل سیاسی همچون ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28مرداد و حوادث بعد از آن فضای سیاسی داغی را ایجاد کرده بود. پدر و مادرم هم آگاه بودند و مسائل سیاسی را خوب تحلیل میکردند». او در ادامه به نبوغ دکتر چمران اشاره میکند و میگوید: «مصطفی در حل مسائل ریاضی و مهندسی خیلی کمکم میکرد. تخصص فوقالعادهای در هندسه داشت و خوب هم یاد میداد. حتی در خاطرات مکتوب خودش هم قید شده که وقتی معلم مسئله حل میکرد مصطفی راهحل بهتر ارائه میداد. مصطفی از دوران کودکی، ممتاز و شاگرد اول بود. نبوغ او در بهخاطر سپردن اشعار، حل مسائل هندسی، فعالیتهای هنری، ادبی و نظایر آن متجلی بود و میدانستیم که او ویژگیهای خاصی دارد. همیشه به من توصیه میکرد هندسهام را قوی کنم.میگفت: اگر هندسهات خوب باشد بقیه درسهایت نیز خوب خواهد شد. خاطرم هست یک میدانگاهی پشت این خانه قرارداشت که یک تیرچراغ برق روشن داشت. دانشآموزان محل، شبها آنجا جمع میشدند و مصطفی در درس ریاضی و هندسه رفع اشکال میکرد. حتی دکتر جاسبی هم یکی از این افراد بود و خودشان در خاطراتشان بیان کردهاند. مصطفی مهربان بود و مهربانانه رفتار میکرد. گاهی که به تناسب سن و سالم شیطنت و بازیگوشی میکردم خاطرم هست مصطفی پادرمیانی میکرد تا پدر و مادرم مرا تنبیه نکنند. مصطفی دوچرخهای داشت که با آن از اینجا به دبیرستان البرز میرفت. وقتی برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت من سالها با دوچرخه او به دبیرستان البرز میرفتم».
مطبخ و یادگاریهای مادر
حیاط خلوت این خانه، مطبخ خانه بوده، وسایل قدیمی که خانواده پدری شهید چمران برای پختوپز از آن استفاده میکردند، مثل تنور، سماور، فانوس و تعدادی ظرف و ظروف در معرض دید علاقهمندان قرار گرفته است. مهدی چمران خود به شخصه از این بخش از خانه خاطرات زیادی دارد و میگوید: «اغلب مادرم در کنار اتاق چراغ نفتی داشت و همانجا پختوپز میکرد. اگر مهمان میآمد یا مادرم میخواست غذای بیشتری بپزد از این آشپزخانه استفاده میکرد. خدا رحمتشان کند دستپخت مادرم بهویژه فسنجانهای او حرف نداشت». او در ادامه به هاونگ داخل پستوی آشپزخانه اشاره میکند و میگوید: «مادرم دستانش درد میکرد و من همیشه گوشت و گردو و غذاهای کوبیدنی را با این هاونگ میکوبیدم». این چراغهای گردسوز و زنبوری هم سالها روشنیبخش خانه ما بودند تا اینکه برق به محله ما آمد. تمام سیمکشی برق این خانه را خودم انجام دادم». بعد از اینجا وارد اتاق کودکی شهید میشویم. وقتی به این اتاق میرسیم برادر کوچکتر یاد خاطرهای میافتد و میگوید: «زمانی که ما این خانه را خریدیم این اتاق به این شکل نبود و یک فضای خاکی و متروک داشت. مجدد بازسازی کردیم که بهصورت اندرونی باشد. دکتر وقتی از خارج از کشور برگشت ما این خانه را تازه خریده بودیم. تا این اتاق را دید گفت چه جای خوبی است میتوانیم تشک کشتی پهن کنیم و بچهها کشتی بگیرند».
چرخ جوراببافی پدر؛ شروع خلاقیت مصطفی
در ادامه موزه یک دستگاه جوراببافی در گوشه اتاق نظرمان را جلب میکند؛ چرخی که برای خود مهدی چمران هم جذاب و خاطرهساز است. او درباره این یادگار پدر میگوید: «شغل اصلی پدر من جوراببافی بود و این وسیله هم به نوعی یادمان شغل ایشان است. جالب است بدانید یکی از نخستین ابتکارات دکتر چمران مربوط به این چرخ میشود. بهدلیل کوچکی خانهمان بعد از مدرسه به مغازه پدر میرفتیم و آنجا درس میخواندیم. بیشتر وقتمان را در روز در مغازه پدر میگذراندیم. در دستگاه جوراببافی، وسیلهای مانند چتری بود. این چتری در حدود سالهای 1326نایاب شد. زیرا از خارج از کشور وارد میشد. این چتری از چند تشتک و سیم تشکیل شده بود. تابستان آن سال برادرم چتری مانند آن ساخت. پدرم مصطفی را تشویق کرد و پیشنهاد داد که آن را به تولید انبوه برسانیم. ورقهای برنج، سیم مفتول، قالب و دیگر لوازم ضروری را خریدیم. پدرم جوراببافی را کنار گذاشت و به همراه پدر و برادر بزرگترم مرحوم عباس برنامهریزی کرده و در آن سال تابستان این چتری را به تولید انبوه رساندیم. به قدری تولید کردیم که بازار اشباع شد. پس از اشباع بازار از این چتری، پدرم به شغل نخست خود، جوراببافی و در کنار آن به تعمیر چترها پرداخت. این نخستین خلاقیتهای مصطفی در زمان دانشآموزیاش بود. بعدها وقتی وزیر دفاع شد موشکهای پرتابی و خمپاره 60، زیردریایی 6متری، ماشین شنی و ادوات دیگر جنگی ساخت. پلهای چریکی هم از دیگر خلاقیتهای شهید چمران بود. خوزستان رودخانههای بسیاری دارد و آن زمان نیاز مبرم به پل داشتیم و با تیوپ، چوب و طناب پلهای چریکی میساختیم که حتی اتومبیل هم از روی آن عبور میکرد».
اتاق پنج دری و عکسهای خاطرهانگیز
اتاق دیگر که به اتاق پنجدری معروف است به دوران آمریکا، لبنان و کردستان شهید چمران بازمیگردد. دیوارهای اتاق پوشیده از عکسهای یادگاری است که از این شهید عارف در طول دوران زندگی در این کشورها باقیماندهاست. تماشای این تصاویر خاطرات بسیاری را برای برادر شهید چمران تازه میکند و میگوید: «اینها عکسهایی است که مصطفی در سالهای دهه ۴۰ در دانشگاه برکلی کالیفرنیا و کار در شرکت «بل» انداخته است. همینطور تصویر سالهایی که شهید چمران با امام موسی صدر در لبنان دست به یک حرکت انقلابی علیه رژیم طاغوتی ایران و رژیم غاصب اسرائیل زد، همه در این اتاق به نمایش در آمدهاست. مصطفی عکاس باذوق و حرفهای بود و عکسهای زیادی میگرفت. همچنین برخی از عکسهای روی دیوار یادآور روزهایی است که او به جنگ داخلی کردستان فیصله داد و قضیه پاوه را حل کرد و در مدت ۱۵روز کردستان را به اختیار نیروهای انقلاب اسلامی درآورد. دکتر چمران همچنین کمکهای زیادی به کپرنشینهای اطراف لبنان کرد. آنها حتی آب خوردن نداشتند و دکتر برای آنها آب شرب تأمین کرده بود. دفتر سازمان ملل یک تشویقنامه برای دکتر بهخاطر این حرکت انساندوستانهاش فرستاده بود. بد نیست بدانید نخستین تانکهای اسرائیلی بهدست شیعیان لبنان با فرماندهی دکتر چمران افتاد و به آتش کشیده شد. مبارزات چمران پایه اصلی مقاومت اسلامی در لبنان و سوریه شد و حتی تصاویر این تانکهای آتش گرفته و شرح حوادث آن در کتاب لبنان نوشته شده است. جالبتر اینکه «سیدحسن نصرالله» در سن ۱۸سالگی از شهید چمران حکم گرفت تا مسئول نظامی در روستای زادگاه خود شود».