آیینهای از یاد رفته نوروزی در قم
قاشقزنی و کمک به نیازمندان محله، فالگوش ایستادن و کلوخاندازون از آیینهای گذشته مردم قم برای استقبال از فصل بهار است
وجیهه غلامحسینزاده| قم- خبرنگار:
ماهیهای گلی و سبزههای خوشرنگ، گلدانهای سوسن و سنبل، بوی سمنو و سماق و تخممرغهای رنگی که در هر خیابان و سر هر میدانی، شهر را تزئین کردهاند، دوندگی مردم و ترافیکهای سنگین و خریدهای ناتمام همه خبر از آمدن عید میدهند. تمام شهر خود را آماده کرده است که این بار عدد 7 را در مقابل 90 بنشاند و پایان یافتن یک دور چرخش زمین به دور خورشید را جشن بگیرد؛ جشنی که رسم امروز و دیروز این سرزمین نیست و سابقهای هزاران ساله دارد.
به عقیده مردم این سرزمین که قدردانی کسوت همیشگیشان بوده، تجربه یک بهار نو سزاوار شکرگزاری و برپایی جشن است، چه در گذشته با رسم و رسوم و آیینهای خاصش چه امروز که تقریبا دیگر چیزی از آن رسم و رسوم باقی نمانده است. مردم قم هم به سبک و سیاق بسیاری دیگر از شهرهای کشور با آیین و رسوم خاصی به استقبال نوروز میرفتند که از روزها قبل از شروع سال نو تا روز 13 فروردین هم ادامه پیدا میکرد.
خانه تکانی
«محمد قاضی» از اعضای بنیاد قمپژوهی استان که مطالعات بسیاری در مورد قم و تاریخ آن داشته، معتقد است قمیها از روزها قبل از شروع سال نو خود را برای این روز آماده میکردند. خرید سال نو، خانهتکانی و جشن چهارشنبه آخر سال از جمله رسمهایی بود که مردم تا پیش از شروع سال نو انجام میدادند. قاضی تاکید کرد: خانهتکانی که از رسمهای قدیمی نوروز است و امروز هم انجام میشود باقیمانده از تفکر بازدید ارواح از خانوادههاست. وی اظهار کرد: خانوادهها با تمیزکردن خانههای خود از ارواح استقبال میکردند و به این بهانه گرد و خاک را از خانه بیرون میکردند.
همانگونه که این دبیر بازنشسته گفته است در گذشته فرهنگ به نمایش گذاشتن شادی و جشن و شکرگزاری بسیار رواج داشت. از جمله این که در هر 12 ماه سال یک روز به نام همان ماه انتخاب میشد که مردم در آن جشن میگرفتند. در اسفندماه نیز آخرین چهارشنبه برای این جشن انتخاب شده بود که آیینها و رسمهای خاص خود را داشت.
قاشقزنی و کمک به نیازمندان محله
از جمله آیینی که در این روز بسیار مورد توجه بوده است و امروز تقریبا فقط نامی از آن باقی مانده است قاشقزنی بود. به گفته قاضی در شب چهارشنبهسوری افراد محله با سر و صورت مبدل، چادر به سر میانداختند و به همراه قابلمه و قاشق، در همه خانههای محله را میزدند. اهالی محله هم در این ظرفها به دلخواه پول یا خوراکی اعم از برنج، قند یا چای میگذاشتند. بعد از آن همه اقلام جمعآوری شده را به خانه کسی که در محله از همه خانوادهها فقیرتر بود میبردند.
به گفته او عدهای هم بالای دیوار میایستادند و برای این که فضای شادی ایجاد کنند روی سر قاشقزن آب میریختند و فضای شاد ایجاد میشد و همه اهالی را به خنده وادار میکرد.
سرخی تو از من، زردی من از تو
برپا کردن آتش در شب چهارشنبه آخر سال هم شرایط و آیین خاصی داشت. همانگونه که این عضو بنیاد قمپژوهی گفته است در گذشته عدهای از جوانترهای محله با بوتهها و تیغهایی که از بیابان میآوردند در 7 جای کوچه آتش برپا میکردند. عدهای بدون صدا و آزار و اذیت برای دیگران از روی آتش میپریدند و میگفتند «سرخی تو از من، زردی من از تو». اینها اعتقاد داشتند با این روش تا آخر سال از زردیای که در این شعر به معنای بیماری است دور خواهند شد.
به گفته قاضی، افرادی هم که از چیزی ترسی داشتند، از روی فلزهایی که مانند سپر بود و به آن ساج میگفتند میپریدند. شخص دیگری آبنمک روی آن میریخت. شکلی که در نتیجه آن روی ساج ایجاد میشد به عنوان چیزی تشبیه میشد که عامل ترس آن فرد بوده و این تلقی وجود داشت که در نتیجه این کار ترس شخص برطرف خواهد شد.
فالگوش ایستادن
قاضی فالگوش ایستادن را از آیینهای دیگر قمیها در این روزها نام برد و گفت: در این رسم، به ویژه دخترها نیت میکردند و سر چهارراه میایستادند و به حرف افرادی که در حال عبور بودند گوش میدادند. اگر نخستین جملهای که میشنیدند همراه با محتوای مثبت بود این برداشت وجود داشت که به آرزوهایشان میرسند و در غیر این صورت باید قبول میکردند که آرزویشان برآورده نخواهد شد.
کلوخاندازون
کلوخاندازون از رسمهای دیگری است که قاضی از آن یاد کرد که امروز دیگر چیزی از آن رسم باقی نمانده است. وی گفت: این آیین به این صورت بود که شب عید یا شب چهارشنبهسوری و قبل از ماه رمضان در آب روان کلوخ میانداختند و اعتقاد داشتند که با این کار ناراحتی و غم اندوه به همراه کلوخ در آب از بین خواهد رفت.
به گفته قاضی در تعطیلات عید، دید و بازدیدها خیلی زیاد بود. در روز 13 نوروز رسم بود که هیچ کسی در خانه نماند و حضور در دشت سبب تجدید روحیه خانوادهها میشد. شاهسیدعلی، شاهاحمدقاسم و شاهجمال از جمله مکانهایی بود که خانوادهها معمولا در آنجا حضور پیدا میکردند و آش رشته و پلوسبزی میخوردند. مردها هم در بیابان با بازیهای مختلف از جمله الکدولک، مرهبازی و قولگیر بالابازی سرگرم میشدند. دخترهای جوان هم سبزه گره میزدند که گره از زندگیشان باز شود.
«سیزدهه به در، چهاردهه به تو، لعنت به مردم قتقتو» شعری است که به گفته قاضی از آن روزها باقی مانده است که به کسی که در روز 13 نوروز در خانه میماند اشاره داشت.
غذای شب عید
«اقدس کاظمی» یکی دیگر از اعضای بنیاد قمپژوهی از اهمیت نان کسمه در قم گفت و افزود: آنان که به دیدار بزرگترها میرفتند، کَسمه و پول عیدی میگرفتند زیرا کَسمه را برکت خانه میدانستند.
به گفته وی سبزیپلو و ماهی دودی و کوکو از دیگر غذاهایی بود که معمولا در شب عید طبخ میشد. بچهها تخممرغ رنگ میکردند که بعد از سفره هم مخصوص پسرها بود و به دخترها نمیدادند.
همانگونه که وی گفته است غذای شب تحویل سال رشته یا رشتهپلو بود، به این امید که تا آخر سال سررشته امور در دستشان باشد و به کارها مسلط باشند. بعد از تحویل سال هم پولها را لای قرآن میگذاشتند و عیدی میدادند که امروز هم کم و بیش اجرا میشود.