• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
یکشنبه 27 اسفند 1396
کد مطلب : 10265
+
-

بوی عیدی، بوی خاک

کرمانشاه
بوی عیدی، بوی خاک

فاطمه کمانی|کرمانشاه - خبرنگار:

اینجا خبری از بوی عید، لباس نو، خرید نوروز، بازار شب عید و خانه‌تکانی نیست. مردم بیشتر از 120 روز است که آواره‌اند. هنوز خیلی‌هایشان در چادر زندگی می‌کنند و از دست باد و باران آسایش ندارند. گاهی هم با یک بارندگی همه زندگی خود را روی آب می‌بینند. آن‌ها که وضع بهتری دارند، صاحب کانکس شده‌اند، اما کانکس کجا و خانه و زندگی کجا؟ خانواده‌های زیادی هنوز عزادارند و رخت عزا از تن در نیاورده‌اند.

نمی دانم چه فصلی است

خدیجه باقرآبادی، یکی از آن‌هاست. 2 فرزند جوانش را در زلزله سرپل ذهاب از دست داد و هنوز کانکسی که در آن زندگی می‌کند، حال و هوای عزا دارد. چند تکه از باقیمانده وسایلش را در کانکس جا داده و لب پنجره عکس فرزندانش را گذاشته است. می‌گوید: با گذشت 4 ماه هنوز داغ 2 فرزندم مثل روز اول سنگین است و رمقی برای زندگی کردن ندارم.
از خدیجه می‌پرسم حواسش هست که عید نزدیک است. سری تکان می‌دهد و می‌گوید: باور کنید اصلا نمی‌دانم در چه فصل و ماهی از سال هستیم. درد از دست دادن فرزندان، آوارگی و کانکس‌نشینی و سختی امرار معاش و تامین زندگی ما را از پا درآورده است.

چادر که تکاندن ندارد

در این روزهای پایانی سال در هیچ چادر و کانکسی خبر از خانه‌تکانی نیست. به قول مردم، خانه‌ای که هر چند وقت یک بار با باران روی آب می‌رود، دیگر تکاندن ندارد.
زهره فولادی مستاجر است و هنوز در چادر زندگی می‌کند. او می‌گوید: بیچاره همیشه بیچاره می‌ماند. ما در گذشته مستاجر بودیم و خانه‌ای که در آن زندگی می‌کردیم، کاملا فرو ریخت. حالا هم چون مستاجر بودیم، کانکس به ما تعلق نمی‌گیرد.
وی با بیان این‌که زندگی با یک کودک 2 ساله در چادر بسیار سخت است و روزهای سرد زمستان با مصیبت طی شده، اضافه می‌کند: سال گذشته این وقت‌ها همه شور و شوق عید داشتیم و خانه‌تکانی می‌کردیم، اما حالا چادری که هر روز آب وارد آن می‌شود و با یک باد پایه‌های آن از جا در می‌آید چه تکاندنی دارد؟ از این هم که بگذریم، برای ما چیزی نمانده که بخواهیم آن را تمیز کنیم.
فولادی ادامه می‌دهد: مردم اینجا آنقدر ماتم‌‌زده و سختی‌‌کشیده هستند که نوروز و شب عید را کامل فراموش کرده‌‌اند و تنها به فکر تامین سرپناه امن و سیر کردن شکم خود هستند.
وی با بیان این‌که چند وقت دیگر گرمای طاقت‌فرسای تابستان در سرپل ذهاب آغاز می‌شود، می‌گوید: از حالا نگران تابستان داغ و پر از گرد و خاک این منطقه هستیم و این‌که چطور در کانکس و چادر زندگی کنیم.

 بازاری نداریم

اینجا نه تنها از خانه‌تکانی، بلکه از هیجان و شور و شوق بازار عید هم خبری نیست. مردم درآمد و کاسبی ندارند. مجید فیروزی دو فرزند دارد و مغازه‌ای که در آن کار می‌کرده کامل فروریخته است. حالا شغل و درآمدی ندارد. می‌گوید: هیچ درآمدی که بخواهیم لباس یا وسیله نو برای فرزندانم بخرم ندارم. نه تنها من، بلکه همه مردان تقریبا همین شرایط را دارند و به‌جز آن‌هایی که کارمند دولت بودند، بسیاری از افراد و به‌ویژه بازاری‌ها کار خود را از دست داده‌اند. وی ادامه می‌دهد: اولویت مردم تهیه غذا و مایحتاج اولیه زندگی است. در روزهای اول همه به فکر ما بودند و مدام کمک‌های مردمی به سمت مناطق زلزله‌زده سرازیر می‌شد، اما اکنون خبری از کمک‌های مردمی هم نیست.
به گفته این شهروند، بسیاری از مردم تنها با اقلام یک ماه که هلال‌احمر توزیع کرده است، روزگار می‌گذرانند و هیچ درآمد و پولی حتی برای خرید غذا هم ندارند. حتی آن‌هایی که مغازه‌هایشان خراب نشده هم بازار کار ندارند، چون مردم زلزله‌زده قدرت خرید ندارند که بخواهند با آن وسیله یا لباس نو تهیه کنند.

کاش خیران به فکر باشند

سهراب بشیرپور هم از مغازه‌داران سرپل است. او می‌گوید: در این 4 ماه حتی 500 هزار تومان هم فروش نداشتم. هیچ‌کس سراغ مغازه‌ها نمی‌آید. پول و سرمایه مردم از دست رفته است و کسی قدرت خرید ندارد.
وی معتقد است:  وضع مردم ممکن است تا چند سال دیگر هم همین‌طور باشد، زیرا پشتوانه مالی چندانی برای بازسازی زندگی خود ندارند. به علاوه به دلیل عمق فاجعه و آسیب‌های آن اکثر مردم افسرده شده‌‌اند و انگیزه‌ای برای ادامه زندگی ندارند.
بشیرپور می‌گوید: کاش در این ایام خیران کودکان را فراموش نکنند. آن‌ها چیزی از عزا و نداشتن سرمایه نمی‌دانند و هنوز دوست دارند در آستانه شب عید لباس نو بخرند.

این خبر را به اشتراک بگذارید