محمد علی کشاورز درگذشت
یکی از نسل بیتکرار
علیرضا محمودی ـ دبیر گروه ادب و هنر
محمدعلی کشاورز، فقط 61روز از 90سالگی را تجربه کرد. 26فروردین امسال، در میان اخبار پیدا و پنهان اپیدمی خیلیها ورودش را به 90سالگی بهانه کرده و نامش را در یادها و زبانها زنده کردند. تلویزیون پدرسالار را فرستاد روی آنتن تا آیفیلم سنت تماشای سالانه راننده تاکسی اصولگرا را همچنان زنده نگه دارد. همهچیز خبر از تداوم بقای یکی از نشانههای همیشه زنده بازیگری ایرانی در ذهن ایرانیان میداد. به رسم این سالها که بستری شدن هر سالمندی، اخباری از درگذشتش را هم راه میاندازد، رفتنش به بیمارستان، اخباری از درگذشتش را روانه کانالهای نامعتبر کرد. تکذیبها قطعی بودند، اما نگرانی هم ساختند. حالش آنقدر خوب نبود که به خانه برگردد. به خانه برنگشت تا دیروز که خبر رسید. اهتمام شایعهسازان نبود، خبر محتوم درگذشت بازیگری که به احترامش میتوان ساعتها ایستاد و سکوت کرد. خاطرات فراوانی از آنچه برما گذشته است با غیبت دائمی محمدعلی کشاورز خط خواهد خورد. خاطراتی که انتظار برای تکرارشان کاری عبث است. یک نسل روزهای پایانی خود را میگذراند؛ نسلی که بازیگری همچون کشاورز مثال خوبی برای توضیح آن است.
دانشآموز کالج ادب
محمدعلیکشاورز، در محله سیچون اصفهان در یک خانواده کشاورز به دنیا آمد. نزدیکی این محله به جلفا و مناطق ارمنینشین شهر، باعث شد که او از کودکی با روشنفکران و هنرمندان ارمنی اصفهان که در مدارسی مثل مریم که سر کلاس دختران و پسران دانشآموز میرفتند آشنا شود. در مدرسه شاه عباس اصفهان برای نخستین بار تئاتر را بهطور جدی تجربه کرد. در دبیرستان ادب، که به کالج ادب شهرت داشت، با موسیقی و تئاتر آشنا شد. پدر که تمایلات چپ داشت، به کرمان تبعید شد. زمینه سیاسی پدر باعث آشنایی محمدعلی جوان با عبدالحسین نوشین و نمایشهای پیشرو تئاتر سعدی شد. او دیگر شیفته تئاتر بود و وقتی همراه خانواده در سال 1332به تهران مهاجرت کرد، دنبال راهی برای رسیدن به صحنه بود.
سرباز بازیگر
در سال 1333به خدمت سربازی رفت و با احمد محمود، فرهنگ شریف و امیر شروان در دوران سربازی آشنا شد. خود را به واحد نمایش ارتش معرفی کرد و بهعنوان بازیگر نخستین نقشهای خود را در باشگاه افسران ارتش با نمایشهایی با مضامین میهندوستی پشت سر گذاشت. او در همین دوره درحالیکه بسیاری از جوانان تحصیلکرده تمایلات چپی داشتند، مسیر زندگی خود را از سیاست سوا کرد. او فقط سودای بازیگری داشت و برای این کار واقعیتهای پیرامون این شغل را بررسی کرد. در سالهایی که ناصر ملکمطیعی و دلکش ستارههای بیچون و چرای سینمای ایران بودند، کشاورز سعی کرد بهعنوان یک بازیگر آموزشدیده وارد جریان جدی تئاتر ایران شود؛ جریانی که بر آموزش و انضباط در کار هنری تأکید داشت.
ْآموختن، آموختن، آموختن
او در سال 1336وارد هنرستان هنرپیشگی در میدان بهارستان شد و به همراه اسماعیل شنگله زیرنظر اساتیدی چون یغمایی، راهآورد، نامدار، جنتی عطایی، خان ملک، ساسان فکری مهرتاش و گرمسیری با تئاتر علمی آشنا شد. محمدعلی کشاورز مانند اغلب بازیگران تئاتر در انتهای دهه 30 و آغاز دهه 40 به استخدام اداره تئاتر درآمد؛ گروههای تئاتری که علاوه بر اجرای نمایش در سالن 25شهریور/ سنگلج در اجراهای تلویزیونی هم حاضر میشدند. ویولن ساز کرهمونا به کارگردانی جعفر والی و نمایش حکومت زمان خان نخستین بازیهای تلویزیونی و صحنهای محمدعلی کشاورز بودند. محمدعلی کشاورز در سال 1345درحالیکه بازیگری حرفهای بود برای تحصیل در تئاتر وارد دانشگاه هنرهای دراماتیک شد و در رشته نمایش و بازیگری از این دانشگاه فارغ التحصیل شد. او همچنین برای تحصیلات تکمیلی تئاتر در سال 1353یک سال و نیم را در لندن گذراند.
لبخند باشکوه آقای گیل
از کارنامه بلند بازیهای محمدعلی کشاورز در تماشاخانههای تهران نمایشهایی چون هیاهوی بسیار برای هیچ(1337/ مصطفی اسکویی)، خودکشی(1339/ علی نصیریان)، سیاه(1341/ نصیریان)، طبیب اجباری(1341/ حمید سمندریان) مرغ دریایی(1343/ پری صابری)، چوب بهدستهای ورزیل(1344/ جعفر والی) مستأجر(1345/ داوود رشیدی)، آندورا(1346/ حمید سمندریان)، افول(1349/ نصیریان) و لبخند باشکوه آقای گیل (1353/ رکن الدین خسروی) نشان میدهد که در دو دهه 40و 50کشاورز انتخاب بهترین کارگردانهای تئاتر این سالها برای اجرای انواع نقشها بوده است. او بازیگری مطمئن و منضبط در میان همنسلهای خود شناخته میشود.
از حاتمی تا کیارستمی
محمدعلی کشاوز در سینما با اغلب کارگردانان سرشناس سینمای ایران در نقشهای فرعی همکاری داشته. انعطاف برای ساختن چنین کارنامه پر نامی مهمترین ویژگی کشاورز است؛ از فرخ غفاری تا ابراهیم گلستان، از ناصر تقوایی تا علی حاتمی، از امیر شروان تا عباس کیارستمی. تنوع کارنامه سینمایی او نشان از بازیگری با دانش و مسلط بر چهره و بدن در کاستن و افزودن به ابعاد شخصیتها دارد. کافی است به تفاوت بازی او در دو فیلم شاخص کارنامه سینماییاش در یک دوران نزدیک به هم دقت کنیم. محمدابراهیم در فیلم مادر(1368) را آنچنان با تأکید بازی میکند که مهمترین ویژگیاش با کمک دوبله ممتاز منوچهر اسماعیلی ارائه مثالی یک تیپ تازه به دوران رسیده برای همه نسلهای چند دهه بعد میشود. اغراق در رفتار و گفتارش او را میان بازیگران پرشمار این فیلم ممتاز و شاخص میکند. او از معدود بازیگران حرفهای است که با عباس کیارستمی همکاری کرده. کافی است بازی او در زیر درختان زیتون(1372) را بهخاطر بیاوریم. او در این فیلم سعی میکند بهعنوان یک بازیگر حرفهای در خدمت کارگردانی باشد که بازیگری را بدون هیچ تأکیدی تا مرز حضور در مقابل دوربین کاهش میدهد. کشاورز در میان نابازیگران فیلم کیارستمی مانند متن فیلم، دور از اغراق و تأکید مقابل دوربین میایستد. مرحوم احمد رسولزاده دوبلور بسیاری از آثار محمدعلی کشاورز است؛ صدایی که روی چهره کشاورز بسیار عمیق و کمنقص مینشست.
مردی بالای سفره شلوغ
بازیهای محمدعلی کشاورز در چند سریال موفق باعث شهرت او در میان مردمی شد که کمتر به دیدن تئاتر و فیلمهای روشنفکری تمایل داشتند. بازی و کارگردانی چند قسمت سریال خانه قمر خانم (1347/ کارگروهی)، سرهنگ در سریال دایی جان ناپلئون(1355/ ناصر تقوایی)، خواجه قشیری در سریال سربداران(1363/ محمد علی نجفی)، خوابگزار اعظم در سریال افسانه سلطان و شبان(1363/ داریوش فرهنگ)، شعبو ن بیمخ در سریال هزار دستان(1367/ علی حاتمی) و اسدالله خان در سریال پدر سالار(1373/ اکبر خواجویی) شانسهای بزرگ کارنامه حرفهای کشاورز در تلویزیون بودند که باعث شد بازی او در میان مردم کوچه و بازار زبانزد شود. سریال پدر سالار آنقدر با اقبال عمومی روبهرو شد که صحنه سفره انداختن گسترده و خانواده شلوغ دور آن نشسته و بالانشینی کشاورز درحالیکه حمیده خیرآبادی در کنارش نشسته به نمایی از فرهنگ عمومی خانواده از دست رفته ایرانی تبدیل شد.
پایان غمانگیز یک نسل
با درگذشت محمد علی کشاورز، هنرهای نمایشی فارسی یکی از چهرههای نسل باشکوه بازیگران اداره تئاتر در میانه قرن را از دست داد. او در کنار عزتالله انتظامی، داوود رشیدی و جمشید مشایخی از بازیگران بزرگی بود که وقار و دانش آنها زبانزد همه همکاران است. در فیلم مادر، محمدابراهیم در میان طعنههایی که به خانوادهاش میزند، میگوید: «سره، هفت تا میزاد، یکیش میشه بلبل. ننه ما کت سره رو بست، زائید گل و بلبل.» بدون شک آن نسل بیتکرار، مصداق بارز گل و بلبل بود.