اختلاف 5میلیاردی؛ انگیزه قتل تاجر جوان
پشتپرده قتل جوان تاجر، یکی از دوستان او بود که با اجیرکردن 3مرد نقشه قتل وی را عملی کرد.
به گزارش همشهری، شامگاه 15اردیبهشتماه سالجاری، دختری جوان به نام ناهید با نامزدش ابوالفضل در حال چت بود اما ارتباط آنها ناگهان قطع شد و آخرین سؤال دختر جوان از نامزدش بیجواب ماند. ناهید هرچه منتظر ماند، جوابی از نازمزدش دریافت نکرد و با موبایل او تماس گرفت اما ابوالفضل گوشی را برنمیداشت. او حتی با تلفن خانه نامزدش هم تماس گرفت اما باز هم جوابی نشنید. بیخبری ناهید از نامزدش تا روز بعد ادامه داشت و دختر جوان که حدس میزد اتفاق بدی برای او رخ داده، راهی محل زندگی وی در شرق تهران شد. او هر چند زنگ آپارتمان را زد، جوابی نشنید و سراسیمه نزد سرایدار ساختمان رفت و گفت برای نامزدش اتفاق بدی افتاده است.
دختر جوان در ادامه با کمک سرایدار در آپارتمان ابوالفضل را شکست و وارد خانه او شد اما لحظاتی بعد آنها با جسد جوان 37ساله روبهرو شدند که دست و پایش بسته و دستمالی روی دهان و همچنین دور گردن وی پیچیده شده بود. دختر جوان با دیدن این صحنه جیغ کشید و از حال رفت.
شروع تحقیقات
سرایدار ساختمان وحشتزده به پلیس زنگ زد و طولی نکشید که مأموران به همراه قاضی عباس بخشوده، کشیک جنایی تهران در محل حادثه حاضر شدند.
بررسیها حکایت از این داشت که مرد جوان بر اثر خفگی به قتل رسیده است و عاملان جنایت پس از قتل لبتاپ، گوشی موبایل و برخی از مدارک مقتول را سرقت کردهاند. تحقیقات نشان میداد که مقتول در زمینه صادرات و واردات فعالیت و وضع مالی خوبی داشت. در ادامه مأموران برای شناسایی عاملان جنایت به بررسی تصاویر دوربینهای مداربسته پرداختند و متوجه شدند ابوالفضل توسط 4مرد به قتل رسیده است. تصاویر دوربینها نشان میداد که شب حادثه ابتدا 4مرد زنگ خانه او را زدند اما مقتول در را به روی آنها باز نکرد. دقایقی بعد زنی جوان به مقابل ساختمان رفته و درحالیکه یک ظرف حلوا در دستش بود، زنگ خانه مقتول را زده و وقتی او در را باز کرد، همان 4مردی که پیش از آن به سراغش رفته بودند، وارد ساختمان شدند. آنها بعد از دقایقی، درحالیکه سراسیمه بودند از آنجا خارج شدند و شکی وجود نداشت که جنایت توسط این افراد رقم خورده است.
بازداشت آدمکشها
تصاویر متهمان تنها سرنخ برای شناسایی آنها بود. تحقیقات در این خصوص ادامه داشت تا اینکه مأموران یکی از متهمان را شناسایی کردند. نام او محمدجواد بود و با مقتول مراودههای کاری داشت. همین کافی بود تا مأموران وی را که پرستار بیمارستان و کلینیک زیبایی بود بازداشت کنند. اگرچه او منکر جنایت بود اما وقتی شواهد را علیه خود دید لب به اعتراف گشود و به قتل مرد تاجر اقرار کرد. او انگیزهاش را اختلاف مالی 5میلیارد تومانی عنوان کرد و گفت که مقتول به او بدهکار بوده اما بدهیاش را پرداخت نمیکرد. او همچنین مدعی شد که برای فروش مغازهاش وکالت تام به مقتول داده بود که بر سر این موضوع هم اختلاف داشتند.
متهم اقرار کرد که ابتدا قصد سرقت از مقتول را داشته و برای این کار یک خانم وکیل و 3مرد را اجیر کرده بود اما در نهایت ماجرا به جنایت ختم شد.
با اطلاعاتی که این متهم در اختیار مأموران قرار داد، متهمان دیگر یکی پس از دیگری دستگیر شدند و به جرم خود اقرار کردند. آنها مدعی شدند که بهخاطر رفاقت و کمک به متهم وارد این ماجرا شدند اما کسی که قتل را مرتکب شد، محمدجواد بوده است.
متهمان پس از اعتراف به جنایت با دستور قاضی جنایی برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند.
آشنایی در بیمارستان
محمدجواد، متهم اصلی پرونده، میگوید دو سال پیش با مقتول آشنا شده اما بهخاطر اختلافاتی که با مقتول داشته، وی را به قتل رسانده است.
آشناییات با مقتول چطور شکل گرفت؟
او پدر بیمارش را به بیمارستان آورده بود. آن زمان یعنی 2 سال قبل، پدرش در بیمارستان بستری شد. در بخشی بود که من پرستارش بودم و کارهایش را انجام میدادم. مقتول هم مدام بالای سرپدرش بود. همین باعث شد تا آشنایی ما شکل بگیرد. از موقعیت کاری مان صحبت کردیم و او گفت وضعیت مالی خوبی دارد. شمارهاش را گرفتم و شمارهام را به او دادم، تا اینکه چند وقت بعد به او زنگ زدم و با هم صمیمیتر شدیم.
چه شد که دچار اختلاف شدید؟
یک روز مقتول گفت که قصد دارد در یک مزایده شرکت کند. میگفت هرچقدر پول در این زمینه سرمایهگذاری کند 3 برابر آن را سود میکند. من هم خواستم با او شریک شوم. در چندین مرحله به او پول دادم که جمعش شد 5میلیارد تومان. آنقدر به او اعتماد داشتم که حتی سفته یا چک نگرفتم. حتی قرارداد هم ننوشتم و رسیدی هم نداشتم. اما پس از آن بر سر پس گرفتن پولم با او دچار اختلاف شدم.
ماجرای وکالت فروش مغازه ات چه بود؟
راستش من یک مغازه در نزدیکی تهران دارم اما سند نداشت. موضوع را به مقتول گفتم و او گفت میتواند برایش سند بگیرد. به او وکالت تام داده بودم که برایش سند بگیرد اما هنوز خبری از سند نبود.
اگر حرفهایت درست است، چرا به جای شکایت از او، نقشه قتلش را کشیدی؟
قصدم قتل نبود. میخواستم او را گوشمالی بدهم و از او سفته بگیرم. بعد سفتهها را به اجرا بگذارم و به پولم برسم. با یک خانم وکیل که حالا متهم پرونده است صحبت کرده بودم. میگفت هیچ مدرکی نداری که ثابت کنی 5میلیاردتومان به مقتول دادی اما اگر از او سفته داشته باشی میتوانی آن را به اجرا بگذاری و از او پول بگیری. این شد که سفتهای تهیه کردم و نقشه کشیدم تا با همدستی چند نفر به خانه ابوالفضل بروم و مجبورش کنم پای سفتهها را امضا کند، اما او کشته شد.
چهکسی او را کشت؟
آن شب به همراه خانم وکیل که از آشنایانم بود و از او سؤالات حقوقیام را میپرسیدم، برادرم، دوست صمیمیام و فردی که قرار بود دستمزد 20میلیونی بگیرد و یکی از دوستانم او را به من معرفی کرده بود همراه شدیم. ابتدا نمیخواستیم خانم وکیل را وارد ماجرا کنیم. قصدمان این بود که 4نفری وارد خانه ابوالفضل شویم اما او در را به رویمان باز نکرد. به همین دلیل به خانم وکیل زنگ زدیم و 20دقیقه بعد او با یک ظرف حلوا مقابل آیفون خانه مقتول رفت و زنگ در را زد. او به خیال اینکه نذری آوردهاند، در را باز کرد و ما 4نفر وارد شدیم و خانم وکیل از آنجا رفت. حدود ساعت 9شب پانزدهم اردیبهشتماه بود که قدم در خانه ابوالفضل گذاشتیم. دست و پایش را بستیم و او را کتک زدیم. دهانش را هم بستم و یک آمپول بیهوشی به او تزریق کردم. تقریبا نیمه هوش بود که کتکش زدیم و از او خواستیم پای 20سفتهای که همراهمان بود را امضا کند اما کمی بعد حالش بد شد. من و دوستم هردو پرستاریم و سعی کردیم او را احیا کنیم اما تلاشمان بینتیجه بود. از ترسمان فورا آنجا را ترک کردیم. در این مدت هم بهشدت عذاب وجدان دارم و خیلی پشیمانم.