• دو شنبه 8 بهمن 1403
  • الإثْنَيْن 27 رجب 1446
  • 2025 Jan 27
شنبه 26 اسفند 1396
کد مطلب : 10013
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/ywXW
+
-

نگاهی به آیین‌ نوروز از رهگذار کارکردهای اجتماعی 0 فرهنگی آن در گفت‌وگو با دکتر وحید شالچی

نوروز را به حال خود بگذاریم!

نوروز را به حال خود بگذاریم!

میترا فردوسی | پژوهشگر مطالعات فرهنگی :

ما ایرانی‌ها یک راز بزرگ داریم و آن هم «نوروز» است؛ یک راز پر از عطر و طعم و ارتباط و حس‌‌های رنگارنگ؛ بوی عیدی، بوی توپ، بوی کاغذ رنگی، طعم شیرین نخودچی، دلهره تمام‌شدن تعطیلات و سررسیدن غربت عصر سیزده‌به‌در؛ شوق شیرین مهمانی و کنارهم‌بودن و پای سفره هفت‌سین آرزو‌کردن. هر جای این کره خاکی که باشیم فرقی نمی‌کند؛ این راز با ماست؛ چندین هزار سال است که با ماست و مثل یک جادوگر ماهر، شادی را به اشتیاق، افراد را به هم، سبزی را به زندگی و ما را به طبیعت گره می‌زند و معجونی از وحدت و امید می‌آفریند. نوروز، یک آیین منفرد نیست؛ مجموعه‌ای‌است از آیین‌های ریز و درشت که هر کدام بهر کاری ساخته و پرداخته شده‌اند.  روح نوروز، روح زندگی و شعار آن، نوشدن همه‌‌چیز است؛ آن‌قدر این شعار در نوروز قوی‌است که امروزه تا حدودی خود نوروز را هم در بر گرفته؛ از نوروز به‌روزشده حرف می‌زنم؛ نوروزی که سعی می‌کنیم آن را با رعایت‌کردن مسائلی تنظیم و بازتعریف کنیم. نوروز، یک ایستگاه بزرگ در خیابان فرهنگ ماست و کارکردها و رسم و رسوم آن به‌قدری زیاد است که شاید بشود ده‌ها جلد کتاب درباره‌اش نوشت. در گفت‌وگو با دکتر وحید شالچی

 ـ استادیار و عضو هیأت علمی گروه پژوهشگری اجتماعی دانشگاه علامه‌طباطبایی ـ به برخی از این کارکردها نگاهی دوباره کردیم و از کارکردهای آیین باستانی نوروز در زندگی روزمره انسان ایرانی امروز حرف زدیم. به‌نظر او نوروز، بزرگ‌‌ترین رخداد در زیست ایرانی ما و زمانی برای گفت‌وگوست؛ بنابراین باید بگذاریم نوروز، کار خودش را بکند. به نظر او، اگر بخواهیم آیین نوروز را به‌روز کنیم باید مراقب باشیم تا مبادا سیاست‌گذاری فرهنگی نامناسب در اصل داستان مداخله کند؛ باید بگذاریم این آیین، راه خودش را برود.  این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید.

 

آیین‌های سنتی در زندگی روزمره هر جماعتی نقش هویتی پررنگی ایفا می‌کنند. برای ما ایرانی‌ها نیز آیین‌ نوروز نقش مهمی در قوام هویت اجتماعی‌مان دارد. نوروز چه ویژگی‌ها و مشخصه‌هایی دارد که قادر به ایفای چنین نقشی در حیات اجتماعی ماست؟

نوروز، مهم‌ترین و فراگیرترین آیین ایرانی‌است و نه‌تنها مهم‌ترین نقطه زمانی زیست ایرانی‌است بلکه در مکانمندی ایرانیان نیز بیشترین تحول را ایجاد می‌کند. نوروز مهم‌ترین آیین در قوام‌بخشی به «ایرانیت» ماست و نقشی بی‌بدیل در خاطره فردی و جمعی‌مان دارد. نوروز، بزرگ‌ترین رخداد در زیست ایرانی‌است. نوروز در روزگار اکنون که خانواده گسترده ایرانی رو به زوال است شاید تنها زمان تکرارپذیری‌است که خانواده ایرانی را در معنای گسترده آن در مکان پیوند می‌دهد. جمع‌شدن خانواده، یعنی امری که در طول سال عمدتا از طریق شبکه‌های اجتماعی مجازی ممکن می‌شود، در نوروز فرصت مواجهه بدنی و فیزیکی در یک مکان پیدا می‌کند. نوروز نه‌تنها پیوند‌دهنده انسان ایرانی با گذشته خویش است بلکه مهم‌ترین زمان اندیشیدن به سال آتی نیز هست؛ چراکه همزمان که «حال» را به‌ویژه در چند روز نخست، وسعتی کیفی می‌بخشد، زمان تصمیم درباره سال پیش روست. کیفیت ساعات و روزهای نخست سال را نباید به زمانبندی استاندارد فروکاست؛ روزهای نخست سال، کیفیتی متفاوت در تجربه انسان ایرانی از مفهوم زمان دارد.
نوروز، زمانی اختصاصی برای خانواده در فرهنگ ایرانی‌است و این امر، جهت قوام نهاد خانواده مهم است؛ سفرها و دیدوبازدیدها دیگر نه فردی که خانوادگی‌است. این امر برای جامعه دیروز ایران چندان مهم نبود چراکه نه اقتضائات شغلی، آن را چنین کرده بود و نه فردگرایی چنین گسترده بود اما امروزه این فرصت چندروزه، مغتنم است. این باهم‌بودن در سطح خانواده هسته‌ای و دیدوبازدید در سطح خانواده گسترده، افزایش‌دهنده سرمایه اجتماعی در سطوح خرد است. نوروز به ‌گونه‌ای سنتی، زمان فراموشی و پشت‌سرگذاشتن کدورت‌ها در سطوح خرد و بازیابی روابط دچار اختلال است.
نوروز همچنین زمان پیوند طبیعت و اجتماع است. هیچ «‌گاه» دیگری در زیست ایرانیان نیست که چنین با طبیعت، پیوند خورده باشد و طبیعت را چنین لمس‌شدنی و تجربه‌کردنی بسازد؛ امری که در کلانشهرهای امروزی بسیار مغتنم است.
نوروز همچنین نه‌تنها بسیار ایرانی‌است و از هر امر دیگری ایرانی‌تر بلکه در عین حال منطقه‌ای‌است و می‌تواند پیوند‌دهنده ایران و ملل همسایه باشد. نوروز این ظرفیت را دارد که ما را با مردمان پیرامون که سده‌ها تاریخ مشترک داریم پیوند بیشتری دهد؛ پیوندی که می‌تواند بنیاد روابط گسترده‌تر در ساحت‌های دیگر باشد.
به لحاظ حس ایرانی از نوروز، البته بحث‌های پیچیده‌تری نیز قابل طرح است که فرصتی بیشتر می‌طلبد؛ برای نمونه نوع پیوند نوروز به شکوفایی دوباره طبیعت و ادراک مشترک ایرانیان از این نوزایی که قرین شادی نیز هست، زمانی برای غلبه احساس امید بر ناامیدی فراگیر ماست.

 

نوروز در این سال‌ها با تغییرات زیادی در اصلاح روش‌ها و آداب مواجه شده و کمپین‌های زیادی در جهت انسانی‌تر و اخلاقی‌ترکردن این آیین به ‌وجود آمده است؛ مثلا کمپین «نه به خرید ماهی قرمز» یا «کاشتن یک نهال به جای سبزه عید» و... نمونه‌هایی از این تغییرات هستند؛ چنین بازنگری‌هایی در سنت‌های هزارساله‌ای مانند نوروز، نشانه چیست؟ آیا می‌توان آن را نشانه‌ای از بهبود کنشگری اجتماعی و مصداقی برای پویایی فرهنگی دانست؟

 به نظرم ارزیابی این کمپین‌ها پاسخ یکسانی ندارد. در هر فرهنگی مسئله اساسی، تعدیل میان «نیاز به تغییر» و «نیاز به تداوم است» و تنها مردمانی باقی می‌مانند که نسبتی مناسب میان نیاز به تغییر و نیاز به تداوم برقرار سازند؛ اما نکته مهم این است که آیین‌ها اگرچه به تبع نیازها و مقتضیات، دچار بازاندیشی می‌شوند و اگر چنین نشود باقی نمی‌مانند، بیشتر در خدمت نیاز به تداوم هستند تا نیاز به تغییر؛ به بیان دیگر اگرچه خود آیین‌ها مانند هر پدیده فرهنگی و اجتماعی دیگر، زمانمند هستند و متاثر از زمان، دگرگون می‌شوند، مهم‌ترین نقش شعائر و رسوم، خدمت به تداوم است.
روشنفکری ایرانی باید توجه کند در زمانه‌ای که همه‌چیز بی‌ثبات شده و نهادهای تقویت‌کننده انسجام اجتماعی در ایران دچار چالش‌های جدی هستند، نباید تک‌آیین‌های موجود را آنچنان در معرض نقد و بازاندیشی قرار داد که سست‌تر شوند. کنش منتهی به آیین، کنش سنتی و نه عقلانی معطوف به ارزش است؛ در واقع خاطره ازلی، باور و عادت، مقوم آن است و نه عقلانیت معطوف به ارزش یا عقلانیت معطوف به هدف. سنن، منطقی دارند که مخصوص خود آنهاست و دارای نظمی پیچیده و مستند به‌خود. مهندسی این رسوم ممکن است همان بلایی را بر سر این آیین‌ها بیاورد که مهندسی‌های فرهنگی در برخی حوزه‌های دیگر سبب آن شده‌اند و مثال‌هایش را هم زیاد دیده‌ایم.

این قبیل دستکاری‌ها یا کمپین‌هایی که باز‌اندیشی در نوروز را ترویج می‌کنند بیشتر اعمالی روشنفکرانه هستند اما از یاد نبریم که قرار نیست ما با نوروز، همه مسائل‌مان را حل کنیم. باید به تجربه حدود ٩دهه مهندسی‌های فرهنگی در کشور نگاهی انتقادی داشت؛ نباید به تعبیر بوردیو نقطه‌نظر مدرسی را جایگزین نقطه‌نظر مردم عادی کرد. نحوه مواجهه مردم عادی با آیین، با نحوه مواجهه یک روشنفکر، تفاوت بنیادی دارد؛ تفاوت میان عقلانیت عملی و عقلانیت بازاندیشانه.

نباید بازاندیشی در نوروز را آنچنان گسترش داد که منطق کنشی مردم عادی در مواجهه با نوروز دچار اختلال شود. همچنین نباید جوزده شد و یکباره خواست که نوروز هیچ باری بر طبیعت ایران نداشته باشد. مگر کریسمس با آن‌همه سرو سربریده این‌چنین در غرب زادگاه عقلانیت انتقادی، هدف چالش قرار می‌گیرد؟ مگر مصرف یک مشت دانه در هر خانه مسئله بغرنج محیط‌زیست ایران و جهان است؟ اتفاقا اینگونه رسوم نوروز مهم‌ترین نقش را در شهرهای امروز در آشتی انسان و طبیعت دارد و از معدود فرصت‌ها برای کودکان در جهت حس و لمس طبیعت است.

 

در طول سال حدودا 20روز تمام حواس اجتماعی و فردی ما معطوف به یک رویداد وسیع ملی و حتی فراملی‌است. پایان یک‌سال و آغاز یک سال جدید، پر از خرده‌کنش‌های آیینی ـ ارتباطی‌است که در طول این 20روز گسترده‌اند و نظیرشان را در هیچ مناسبت دیگری تجربه نمی‌کنیم: خانه‌تکانی، چهارشنبه‌سوری، قاشق‌زنی، تحویل سال، دیدوبازدیدهای نوروزی، عیدی‌دادن، سفره‌چیدن، سفرهای نوروزی و سیزده‌به‌در. شما این کنش‌های ارتباطی ـ آیینی نوروز را از چه نوع کنش‌های اجتماعی می‌دانید؟

نوروز نقش مهمی در بازآفرینی هویت ملی، تقویت انسجام اجتماعی، بازسازی نهاد خانواده، تقویت مناسبات نسلی، شکل‌دهی به خاطرات جمعی و دوستی با طبیعت در زیست‌جهان یا زیست‌جهان‌های ایرانی دارد؛ نوروز فرصت بی‌نظیری برای شاد‌بودن در کنار طبیعت و دیگر انسان‌ها برای ما فراهم می‌کند؛ مهم‌تر از همه اینکه نوروز، زمان گفت‌وگوست؛ فرصتی که ما ساعت‌ها با یکدیگر گفت‌وگو می‌کنیم؛ فراتر از تفاوت‌های نسلی، طبقاتی و عقیدتی. نوروز زمان مواجهه افرادی‌است که به لحاظ گفتمانی، با هم متفاوت‌اند و اینک باید هم را در آغوش بگیرند، هم را تحمل کنند و به دیدار یکدیگر بروند؛ از این‌رو نوروز زمان تمرین مدارا در سطح خرد و درون خانواده گسترده ایرانی‌است. خانواده گسترده‌ای که معمولا شامل طبقات مختلف و گفتمان‌های مختلف است، در فرصت نوروز، تمرین مدارا و گفت‌وگو می‌کند.

 

ما به‌رغم اینکه در خانه‌ها نوروز را بسیار ویژه جشن می‌گیریم تجربه جمعی کمرنگی در این زمینه داریم. شاید به جز حضور پشت چراغ قرمز حاجی‌فیروز و عمونوروز با صورت‌های سیاه یا چند المان شهری که در کلانشهرها کار گذاشته می‌شود عید نوروز جشنی جمعی و بیرون از خانه نیست و این دقیقا برخلاف تجربه‌ای‌است که ایرانیان باستان از برگزاری دسته‌جمعی شروع سال جدید داشته‌اند. این وضعیت را چطور تبیین می‌کنید؟

 نکته بسیار حائز اهمیتی‌است؛ چراکه اتفاقا یکی از چالش‌های ما در حوزه سرمایه و اعتماد اجتماعی، این است که وقتی از سطوح خرد به سطوح میانی و کلان می‌رویم، با روندی کاهشی مواجه می‌شویم. البته من به‌دلیل ضعف‌های جدی ما در سیاست‌گذاری فرهنگی، به ورود ثمربخش به این حوزه، امید ندارم؛ نهایتش می‌شود ورود شهرداری‌ها که توأم با هزینه زیاد برای مخاطب قلیل است، منازعه بر سر اینکه از ارزش‌ها عبور شد یا نشد و برنامه‌های بی‌محتوا که توسط اداره‌جات مختلف با صرف هزینه‌های زیاد اجرا می‌شود و روح بوروکراتیک و خشک آن بیشتر مناسب تقویت روابط ناسالم در اقتصاد فرهنگ است تا گسترش شادی یا انسجام اجتماعی.

 

به امید و سرمایه اجتماعی اشاره کردید. در روزگاری که بسیاری از جامعه‌‌شناسان و کارشناسان حوزه سیاسی، از نشانه‌های گسست اجتماعی، کمرنگ‌شدن سرمایه و امید اجتماعی سخن می‌گویند، تقویت آیین‌های هویت‌بخشی چون نوروز و کنش‌های وابسته به آن، چقدر در بالابردن این پارامترها نقش ایفا می‌کند و چقدر انسان ایرانی امروز به چنین آیین‌های انسجام‌بخشی که اخلاقی‌تر و انسانی‌تر از گذشته هم برگزار می‌شوند، احتیاج دارد؟

نوروز، سرمایه فرهنگی ارزشمندی برای تقویت سرمایه اجتماعی، گفت‌وگو و امید است اما این گزاره به این معنی نیست که ما باید آن را تقویت کنیم. بگذارید شفاف‌تر بگویم: بگذاریم «زیست‌جهان» بدون مداخله «سیستم»، کار خود را بکند. سیاست‌گذاری فرهنگی ما نیز فقط باید از جنس تسهیل‌گری و کمک به نهادهای اجتماعی مانند نهاد خانواده باشد؛ برای نمونه از تجاری‌سازی فزاینده جلوگیری کند؛ برای همه طبقات اجتماعی امکان استفاده از طبیعت و مکان‌های مختلف را فراهم کنیم؛ نگذاریم همه فضاها حتی فضاهای طبیعی، تجاری‌سازی شود و به‌گونه‌ای سلسله‌مراتبی در اختیار طبقات اجتماعی قرار گیرد؛ کاری کنیم که حمل‌ونقل عمومی، در دسترس، مناسب و ارزان باشد؛ همه ایران با همه گستردگی‌اش ـ و نه‌فقط چند استان خاص ـ فرصت دیده‌شدن پیدا کند؛ زمینه فخرفروشی‌های طبقات بالا با سیاست‌های مالیاتی و فرهنگی مناسب گرفته شود؛ گروه‌ها و خانواده‌های آسیب‌پذیر، حمایت شوند؛ کمک شود تا سرمایه فرهنگی لازم برای بهره‌بردن از طبیعت و مکان‌های فرهنگی در بین همه طبقات پخش شود.

 

همان‌طور که در تعریف نوروز ایرانیان گفته می‌شود، نوروز ایرانیان در آغاز فصل بهار جشن گرفته می‌شود و پیام‌آور نوشدگی سال و آمدن گرما و نور، باززایی طبیعت و زمان خروج از خمودگی و پیوستن به طبیعت و شروع دوباره حیات اجتماعی‌است. اگر بخواهیم این موارد را نشانه‌شناسی و معنا‌شناسی کنیم به‌نظر شما آرمان‌های تاریخی ایرانیان که در این آیین و اهدافش نهفته است، کدامند؟

طبیعت، خانواده، صلح، پاکیزگی، مدارا، شادی و امید. به نظر من سراسر تجربه نوروز تلاش در جهت دستیابی به این ٧ارزش است. مجموعه پیچیده شعائر نوروزی این ٧ ارزش را برجسته کرده و تلاشی در جهت تقویت این ارزش‌های بنیادی‌ است. 


 


 

این خبر را به اشتراک بگذارید