سارق مسلح 8ماه بعد از دستبرد به یک طلافروشی اینبار به طلافروشی، برادر او دستبرد زد
سرقت مسلحانه سارق خونسرد از طلافروشی 2 برادر
سارق تازه کار 8ماه قبل به یک طلافروشی در پایتخت دستبرد مسلحانه زد و تحت تعقیب قرار گرفت. او به خیال اینکه دستگیر نمیشود نقشه دومین سرقت مسلحانه از طلافروشی را طراحی کرد اما در جدال با طلافروش توسط مغازه داران و شهروندان دستگیر شد.
به گزارش همشهری، یکی از روزهای مردادماه سال 98بود که مغازه داران صدای فریادهای پسری جوان را از داخل یک مغازه طلافروشی شنیدند و به کمک او شتافتند. پسرجوان دست و پایش با طنابی به لوله گاز داخل مغازه بسته شده بود. مردم و کسبه محل به سرعت دست و پای پسرجوان را بازکردند و او گفت مردی جوان با تهدید اسلحه دست به سرقت طلاهای مغازه زده است. ماجرا به پلیس گزارش شد و طولی نکشید که مأموران برای بررسی موضوع راهی محل حادثه شدند. پسرطلافروش گفت: مغازه طلافروشی متعلق به پدرم است که من هر ازگاهی اگر پدرم کار داشته باشد به جای او به مغازه میآیم.
روز حادثه مردی جوان برای خرید طلا وارد مغازه شد. فکر میکردم مشتری است و هرچه سؤال درخصوص وزن و قیمت طلا میپرسید جوابش را میدادم. او مدعی بود که تولد همسرش است و میخواهد برای او طلا بخرد. میگفت روز قبل با پدرم صحبت کرده و میخواهد طلاهای همسرش را برای تعویض بیاورد. درحالیکه مشغول نشاندادن سینیهای طلا بودم ناگهان مرد جوان اسلحهای به سمت من نشانه گرفت. او تهدید کرد که اگر فریاد بزنم یا مقاومت کنم ماشه را میکشد و مرا به قتل میرساند. از ترس جانم سکوت کردم و تسلیم شدم. مرد مسلح ساکی روی دوشش بود که از من خواست هرچه طلا در ویترین داخل مغازه بود را در کیفش بریزم. من هم طلاها را داخل کیفش ریختم که حدود 900گرم طلا بود. سارق مسلح پس از دزدی، دست و پای مرا با طنابی که داخل کیفش بود بست و بعد انتهای طناب را به دور لوله گازی که در مغازه بود گره زد. او با تهدید از من خواست تا روی زمین دراز بکشم و بعد از آن فرار کرد. دقایقی پس از فرار او شروع کردم به داد و فریاد راه انداختن تا اینکه کسبههای محل و مردم وارد مغازه شدند و دست و پایم را باز کردند.
شروع تحقیقات
کارآگاهان پس از ثبت شکایت پسرطلافروش به سراغ دوربینهای مداربستهای که داخل مغازه بود رفتند و به بررسی آن پرداختند. دوربین فیلم سرقت و تصاویر دزد مسلح را ثبت کرده بود. او پسری جوان بود با تی شرت مشکی و شلوار جین. مأموران در ادامه به سراغ دوربینهایی که در بیرون از مغازه بود رفتند و به بررسی تصاویر آن پرداختند. آنطور که مشخص بود سارق مسلح با پای پیاده و به تنهایی وارد مغازه طلافروشی و دقایقی بعد پس از انجام سرقت از مغازه خارج و خونسردانه وارد سوپرمارکتی که در خیابان بود، شد. او یک بطری آب معدنی خرید و درحالیکه آن را مینوشید و ساک پر از طلا روی دوشش بود از محل دور شد. تصاویردوربینها نشان میداد که سارق خونسرد تک بوده و همدستی نداشته است.
تنها سرنخ تصویرمتهم بود که مأموران به سراغ بانک اطلاعات مجرمان سابقه داررفتند تا اگر سابقه دار است شناسایی شود اما در این شاخه از تحقیقات به بن بست رسیدند چون متهم تازه کار بود و هیچ سابقهای از او در سیستم وجود نداشت. این مسئله کار پلیس را برای بازداشت سارق مسلح طلافروشی دشوارتر میکرد. همچنان که 8ماه از سرقت از طلافروشی میگذشت، پلیس هنوز نتوانسته بود ردی از او بهدست آورد تا اینکه دومین سرقت طلافروشی حوالی خیابان رودکی به مأموران گزارش شد.
بازداشت در دومین سرقت
ساعت 13:30دوشنبه 15اردیبهشتماه صدای آژیر یک مغازه طلافروشی در خیابان رودکی پیچیده شده و همه مغازه داران از مغازههای خود خارج شدند تا ببینند ماجرا از چه قرار است. داخل مغازه طلافروشی، مرد طلافروش روی زمین افتاده بود. مغازه داران ابتدا تصور کردند که مرد طلافروش حالش بد شده و روی زمین افتاده است. به همین دلیل یکی از مغازه داران وارد مغازه و با صحنه درگیری مواجه شد. طلافروش با مردی مسلح درگیر وازناحیه دست نیز زخمی و دچار خونریزی شده بود. مرد مسلح نیز اسلحه و چاقو بهدست داشت. اهالی محل مرد طلافروش را که در حال جدال با مرد مسلح بود نجات دادند. کمی آنطرفتر نایلونی روی زمین بود که داخل آن پر بود از طلا. همین کافی بود تا شاهدان متوجه شوند او سارق است. کسبه محل و شاهدان دست و پای سارق مسلح را با طنابی که داخل مغازه بود بستند و به پلیس زنگ زدند. طولی نکشید که مأموران در محل حاضر شدند و دزد مسلح را دستگیر کردند. او کسی جز سارق تحت تعقیب نبود که مرداد 98به یک طلافروشی در همان خیابان دستبرد زده بود. این درحالی بود که 2طلافروشی که سارق به مغازه آنها دستبرد زده بود، برادر بودند و دزد مسلح از این موضوع بیاطلاع بود و سرقت دوم را بهصورت کاملا اتفاقی رقم زده بود.
سرقت ناکام
وقتی مأموران در محل حاضر شدند، دزد مسلح را دستگیر کردند و در بازرسی از وی یک اسلحه کلت، یک چاقو و 3فشنگ کشف کردند. از سوی دیگر به تحقیق از مرد طلافروش که از ناحیه دست زخمی شده بود پرداختند. او ماجرای سرقت را اینطور توضیح داد: داخل مغازهام بودم که سارق واردشد. او روز قبل به مغازهام آمده و به بهانه اینکه تولد همسرش است سفارش یک انگشتر طلا داده بود. به همین دلیل او را شناختم و تصورم این بود که برای تحویل سفارش طلایش آمده است اما ناگهان به سمتم اسلحه کشید. تهدید کرد که اگر مقاومت کنم جانم را میگیرد. او از من خواست تا هرچه طلا داخل ویترین است را داخل کیف و نایلونی که همراهش بود بریزم. اما من تسلیم نشدم و مقاومت کردم. تازه او را شناختم. مرد مسلح همان فردی بود که مرداد پارسال به مغازه برادرم که فاصله زیادی با طلافروشی من ندارد دستبرد زده بود. همان لحظه آژیر مغازه را به صدا در آوردم و با دزد مسلح درگیر شدم. سارق مسلح با چاقو ضربهای به دستم زد و مرا زخمی کرد. با این حال توانستم او را هل دهم تا نقش بر زمین شود. با هم درگیر بودیم تا اسلحه و چاقو را از دستش بگیرم و او را تحویل پلیس بدهم.در همین هنگام مغازهداران و شهروندان دیگر به کمکم آمدند و دزد مسلح را دستگیر کردند.
گفتوگو
اقرار
سارق مسلح در تحقیقات به سرقت از 2 طلافروشی اعتراف کرد و گفت سرقت اول را به تنهایی و دومی را با همدستی یکی از همکارانش انجام داده است. با اطلاعاتی که او در اختیار مأموران قرار داد ساعتی بعد همدستش دستگیر شد. او اعتراف کرد که مقابل طلافروشی نگهبانی میداده و وقتی صدای آژیر را شنیده و مردم را دیده که تجمع کردند از ترسش متواری شده است. این 2 سارق برای انجام تحقیقات به شعبه دوم بازپرسی دادسرای ویژه سرقت منتقل شدند و پیش روی بازپرس رضا بهشتی به سرقت اقرار کردند. طراح نقشه 2 سرقت مسلحانه مدعی شد که بهخاطر بدهی و مشکلات مالی دست به سرقت زده است.
در سرقت اول چقدر گیرت آمد؟
حدود 30میلیون تومان. طلاها را به مالخر فروختم و با آن بخشی از بدهی هایم را دادم. وقتی پولهایم تمام شد تصمیم گرفتم کار پیدا کنم. اما با وجود اینکه تحصیلاتم لیسانس است کار مناسبی پیدا نکردم تا اینکه در یک بنگاه املاک مشغول بهکار شدم.
چرا باردیگر نقشه سرقت کشیدی؟
مشکلات مالی داشتم. بار دوم تصمیم گرفتم با یک نفر بروم که تنها نباشم. به همین دلیل موضوع را با یکی از همکارانم که در بنگاه کار میکرد در میان گذاشتم. او اول قبول نمیکرد اما وقتی به او اطمینان دادم که دستگیر نمیشود قبول کرد. به او گفتم در سرقت اول دستگیر نشدم و درسرقت دوم هم گیر نمیافتیم اما خبر نداشتم که باردوم گیرمی افتم.
از سرقت دوم بگو چطور مغازه دوم را شناسایی کردی؟
اول این را بگویم که خبر نداشتم 2 طلافروش برادرند. یعنی من به فاصله 8ماه به مغازه 2 برادر دستبرد زدم. طلافروش دوم را اتفاقی شناسایی کردم. روز قبل به آنجا رفتم و سفارش یک انگشتر دادم تا مغازه را ارزیابی کنم.روز حادثه با همدستم رفتم. به او گفتم مقابل مغازه منتظر بماند و اطراف را بپاید. من هم بیخبر از اینکه قرار است طلافروش مقاومت کند و گیر بیفتم وارد مغازه شدم.
به جز سرقت اول، سابقهای نداشتی؟
نه سرقت طلافروشی اول را که 8ماه قبل انجام دادم نخستین خلاف زندگیم بود.
اما بعد از دزدی خیلی خونسردانه به سوپرمارکت رفتی، آب خریدی و با پای پیاده فرار کردی؟
درونم آشوب بود اما میخواستم خودم را عادی نشان بدهم تا کسی شک نکند. نمیدانید چقدر استرس داشتم. روز قبل از سرقت اول هم به مغازه طلافروشی رفته بودم. به صاحب آن گفته بودم که میخواهم طلاهای همسرم را برای تعویض بیاورم و یک طلای خوب برای تولد همسرم بخرم. به این بهانه روز حادثه به آنجا دستبرد زدم.
در سرقت دوم هم بدون آنکه صورتت را بپوشانی رفتی، آن هم در همان محل ؟
اصلا فکر نمیکردم که بعد از این همه وقت مرا بشناسند. با خود گفتم طلافروش اسلحه را ببیند از ترس جانش تسلیم میشود اما او مقاومت کرد و من گیرافتادم.