شادی مردود شد
دانشآموزان و کارشناسان از موانع ایجاد شادی و نشاط در مدارس میگویند
فهیمه طباطبایی ـ خبرنگار
حسن روحانی، رئیسجمهور در مراسم نمادین آغاز سال تحصیلی جدید پرسشی را مطرح کرد که در بین انتقاد و هیاهوی معلمان بر سر بخشی دیگر از سخنان او که به افزایش 4برابری حقوق فرهنگیان از ابتدای دولت یازدهم اشاره کرده بود، گم شد. رئیسجمهور در قالب پرسش مهر از دانشآموزان خواسته بود که بگویند «آیا محیط مدرسه محیطی دلپذیر، شاد و پرنشاط است؟ برای ما بنویسید که محیط پرنشاط در مدرسه چگونه است و چه اقداماتی میتوان انجام داد تا این محیط شادابتر، دلپذیرتر و امنتر باشد و آن را بیشتر دوست داشته باشید؟»
«نشاط و شادی در مدرسه و امنیت خاطر کودکان و نوجوانان» از آندست موضوعاتی است که در سالهای اخیر ذهن بسیاری از فعالان کودک و نوجوان را درگیر کرده است. این مسئله زمانی تبدیل به یک چالش جدی شد که میزان ترک تحصیل دانشآموزان از مدرسه افزایش یافت و نمودار افت تحصیلی در بین بازماندگان پلهپله بالا رفت. موضوعات دیگری هم هستند که این مسئله را حادتر میکنند و حالا بعد از 70سال از راهاندازی نخستین مدرسه در ایران، رئیسجمهوری را با این پرسش روبهرو کرده که چه کنیم دانشآموزان، مدرسه را بر محیطهای دیگر ترجیح دهند و در آن احساس لذت و شادی کنند؟
یکی از منابع خوبی که در سالهای اخیر کارشناسان و محققان آموزشی بر آن استناد میکنند، خوداظهاری فارغالتحصیلان مدارس است که در شبکههای اجتماعی به بهانه آغاز سال تحصیلی و یا روز دانشآموز و... میگویند و مینویسند. خاطراتی که بهعنوان تجربههای ناخوشایند در صفحات شخصی افراد منتشر میشود و از آن بهعنوان عملکرد بد مدرسه و معلم یاد میکنند؛ بهعنوان مثال در شهریور و ابتدای مهر امسال بیش از 7هزار مورد از این تجربیات در توییتر منتشر شد که همه آنها حاوی پیامهای منفی و خاطرات بد از مدرسه بودند؛ دانشآموزانی که از طرف معلمانشان تحقیر شدهاند، آنهایی که بهدلیل یک یا 2نمره بد از کلاس درس طرد شدهاند، کودکان و نوجوانان بیشماری معلمشان برای شیطنت زیاد تنبیهشان کرده بود و... در پایان تمام این خاطرات منفی یک عبارت مشترک وجود دارد؛ «خوشحالیم که اول مهر مجبور نیستیم به مدرسه برویم.»
چرا این ذهنیت منفی درباره مدرسه و معلم کم و بیش وجود دارد و بسیاری از دانشآموزان همزمان با آغاز سال تحصیلی دچار افسردگی میشوند؟ چرا هنوز از مدارس فیلم تنبیه بدنی و تنبیه کلامی منتشر میشود و خاطرات تلخ گذشته را برای پدران و مادران این بچهها زنده میکند؟ چرا برخی خیلی صریح میگویند که فرزندشان را به مدرسه نمیفرستند و ترجیح میدهند با آموزش در خانه یا محیطی غیراز مدرسه رسمی کودک یا نوجوانشان را تربیت کنند؟ این حجم از مدرسهگریزی از کجا میآید و چه راهی برای تغییر آن وجود دارد؟ ما برای یافتن پاسخ پرسش رئیسجمهور به سراغ 2دسته از افراد رفتیم. اول خود دانشآموزان که مخاطب این پرسش هستند و دوم معلمان که بخش مهمی از فرایند تعلیم و تربیت هستند.
ما وقتی شادیم که زنگ ورزش زیاد شود
سهیل احمدی، دانشآموز پایه هفتم مدرسه الغدیر در منطقه14 تهران است. او از دوره کودکی عبور کرده و پا به بلوغ نوجوانی گذاشته است. تجربه 6سال درس خواندن در مدرسه ابتدایی را دارد و به سؤال رئیسجمهور فکر کرده و به قول خودش به نتایج جالبی رسیده است که میخواهد آنها را بنویسد: «من در مورد بچههای شهرهای دیگه نمیدونم اما مدرسههای تهران کوچکاند، حیاط ندارند، زمین بازی ندارند. زنگ تفریح که میشه دائم ناظم از پشت بلندگو میگه ندوین، نپرین، دنبال هم نکنین. راست هم میگه. کلاس دوم ابتدایی که بودیم دست یکی از بچهها شکست. خب، اگر حیاط مدرسه بزرگتر باشه، ما راحت میتونیم بدویم، بازی کنیم، کسی هم دست و پاش نمیشکنه. ما نه تو خونه میتونیم بازی کنیم، نه تو مدرسه و نه تو کوچه. چرا حیاط مدرسهها رو بزرگتر نمیکنن؟ معاون مدرسه میگفت فضای هر کدوم شما تو مدرسه نزدیک 2متره. یعنی من به اندازه قد خودم کمی بلندتر جا دارم.» سهیل یک دروازهبان حرفهای است و حالا 3سال میشود که به کلاس تخصصی فوتبال میرود. او با همان زبان نوجوانیاش از بیتوجهی به زنگ ورزش در مدارس گله میکند: «زنگ ورزشهامون کمه. چرا از درسهای دیگه نمیزنن که 2ساعت به ورزش اضافه کنن؟ چرا همهش باید بخونیم و بنویسیم. هی سر کلاس میگن که نسل شما چاقه و کمتر غذا بخورین. نمیگن که اگه ورزش ما رو بیشتر کنن دیگه چاق نمیمونیم. بهنظرم ما وقتی خوشحال میشیم که بیشتر با هم ورزش و بازی کنیم.»
شادیم وقتی معلمان درس هنر را جدی بگیرند
بعد از پیشنهاد افزایش زنگ ورزش در مدارس که میانگین آن 2ساعت در هفته است، دانشآموزان میخواهند که میزان دروس هنری و فنی را افزایش دهند. ملیسا رفیعی، دانشآموز پایه دهم مدرسه فاطمه زهرا در اهواز است. او از اینکه هنر جزو دروس تفننی در مدارس بهشمار میرود، گلایه جدی دارد: «هنر در دوره ابتدایی یعنی یک بسته مداد رنگی و دفتر نقاشی. ته خلاقیت معلم کار با آبرنگ و گواشه. در متوسطه اول میشه خوشنویسی و نستعلیق و در متوسطه دوم یعنی زنگی که به دروس دیگه مثل ریاضی، عربی، فیزیک و... قرض داده میشه. چرا ما نباید در ابتدایی مثلا سفالگری کنیم یا نمایش کار کنیم؟ چرا در مدرسه به ما موسیقی و معرقکاری و نمایشنامهنویسی و تئاتر و میناکاری و... یاد نمیدن؟ چرا همون خطاطیرو نصفه و نیمه و سرسری یادمون میدن و ازش رد میشن؟ من هرچی یاد گرفتم از بیرون مدرسه بوده. هزینه میکنم میرم کلاس داستاننویسی و سهتار، مثل خیلی از بچههای دیگه. آقای رئیسجمهور، مدرسه وقتی شاد میشه که بچهها استعدادهای هنریشون رو بروز بدن، نه اینکه دائم عربی و ریاضی و فیزیک و شیمی و... بخونن. ما الان با اینا شاد نیستیم. با هیچکدومشون. چون همهشون یه جبر مطلقن و منتظریم مدرک بگیریم و از دستشون راحت بشیم. به ما چیزهایی رو یاد بدین که ازشون لذت میبریم.»
شادیم وقتی به ما کارآفرینی یاد بدهید
ساشا پیرهادی، دانشآموز پایه دوازدهم نوشهر است و خودش را برای کنکور آماده میکند. از شادی در مدرسه که میپرسم، فقط پوزخند میزند و پایانبندی همه جملاتش این است که هرجا خوشحالی هست، مدرسه نقطه مقابلش میایستد. او دوست داشته بهجای اینکه امسال را صرف کنکور کند، استارتاپ خودش را راه بیندازد اما خانواده مانعش شدند. «چهارساله زندگی همهمون شده کنکور. مدرسه که هستیم معلمها و مدیر فشار میارن، خونه که میایم پدر و مادر و فامیل و همسایه و... انگار همه زندگی ما تو کنکور خلاصه شده. کی گفته که همه ما باید بریم دانشگاه؟ چرا باید این همه استرس بکشیم برای رشتههایی که آینده کاری ندارن؟ چرا تو مدرسه وقتی حرف از شغل آزاد میزنیم معلمها مسخرهمون میکنن؟ مگه الان دنیا روی استارتاپها نمیچرخه؟ چرا همین چیزا رو یادمون نمیدن؟ کاری که هم به پیشرفت کشور کمک کنه و هم به رشد شخصی خودمون. ای کاش بساط کنکور رو جمع کنن تا خانوادهها دست از سر ما بردارن و پولیرو که بابت کلاس و کتاب و... میدن، روی شغل آینده ما سرمایهگذاری کنن. شادی وقتی میاد به مدرسه که ما بریم دنبال علاقه و استعدادمون، نه اینکه با زور یهسری درسهارو بخونیم.»
ساعت شروع مدارس شادیزداست
در کنار دغدغههای متعدد دانشآموزان و تعریفی که از مدرسه شاد و مدرسه غمگین دارند، مهین برخورداری، کارشناس تعلیم و تربیت هم درباره موانع نشاط و خوشحالی در مدرسه گفت. او معتقد است که مشکل از داخل مدارس نیست و به نگاه ایدئولوژیک و سیاسی برنامهریزان آموزشی برمیگردد؛ «در هیچکدام از اسناد بالادستی آموزش و پرورش اعم از سند تحول بنیادین، سند برنامه درسی ملی و کلاسهای ضمن خدمت معلمان به عنصری به نام شادی اشارهای نشده است. در این اسناد نه شادی هدف است و نه حتی وسیله. محتوای آموزشی در مدارس همگی خشن و جدی هستند. عناوین پرطمطراق و دهانپرکن دروس، دانشآموز را یاد دشواریها و سختیهای فراوانی میاندازد. شیمی، ریاضی، زیست، انتگرال، علوم، عربی و... محتوای دروس سادهتر مانند ادبیات و هنر هم سادهانگارانه و سطحی تدوین شدهاند. در ادبیات دائم محتواهای پند و اندرز و اشعار حماسی ارائه میشود و در هنر نهایت خلاقیت، کشیدن کوزه و گل و پرنده است. جدا از این بحث، بیربط بودن محتوای درسی با نیازها و دغدغههای دانشآموزان آنها را آزار میدهد. دانشآموز به یک مسئله فکر میکند و کتاب به چیز دیگری میپردازد. او نیاز به آموزش چگونگی استفاده از فناوریهای جدید دارد و کتاب دروس خشک و سنتی را دنبال میکند.» برخورداری به ساعت شروع کار مدارس بهعنوان یک پدیده نفرتانگیز بین دانشآموزان اشاره میکند: «سالهاست که کشورهای پیشرو در آموزش ساعت شروع مدرسه را به 9صبح تغییر دادهاند تا کودکان با هوشیاری کامل و روحیه شاد به مدرسه بروند اما در ایران این مسئله هنوز حل نشده و دانشآموزان در ساعت اول کلاسها بهطور کلی کسل و خسته هستند. ما بچهها را به زور از خواب بیدار میکنیم، لباس میپوشانیم و صبحانهنخورده به مدرسه میفرستیم و بعد میگوییم راندمان ساعت اول پایین است. چرا ارادهای برای حل این مشکل نیست؟ در کنار این مورد فضای سخت و غیرمنعطف مدرسه هم وجود دارد. کدام مدرسه امروز طوری طراحی شده که دانشآموز را مجذوب خود کند؟ آخر خلاقیت مدارس آن هم در ابتدایی و نه متوسطه این است که در و دیوار را نقاشی میکنند. کدام مدرسه را سراغ دارید که به سبک مدارس قدیمی با فضای باز و پر از درخت و طراحی جذاب دانشآموز را درگیر خودش کند؟» او افزود: «رئیسجمهور باید مخاطب سؤالش را مدیران تصمیمگیر آموزش و پرورش قرار میداد، نه معلم و دانشآموزی که حتی اختیار انتخاب رنگ و نوع لباسش را ندارد. کسانی باید به این سؤال پاسخ دهند که از بالا در موارد جزئی مدارس هم دخالت دارند و نمیگذارند خوشحالی و شادی راهش را به مدارس پیدا کند.»
به تعداد دانشآموزان کشور پرسش مهر امسال رئیسجمهور پاسخ دارد؛ کودکان و نوجوانانی که 9ماه سال رخت دانشآموزی به تن میکنند و نیمی از روز را در مدرسه میگذرانند؛ بچههایی که از ساعت شروع مدرسه، کتابهای درسی، برخورد و روش تدریس معلمان، فضای کلاسها و حیاط مدرسه، بیاعتنایی به خواسته و استعدادهای آنها گلایه دارند اما صدایشان به جایی نمیرسد.
یکی از دانشآموزان: زنگ ورزشهامون کمه. چرا از درسهای دیگه نمیزنن که 2ساعت به ورزش اضافه کنن؟ چرا همهش باید بخونیم و بنویسیم. هی سر کلاس میگن که نسل شما چاقه و کمتر غذا بخورین
مکث
تو خود حجابِ خودی حافظ ...
نجات بهرامی ـ کارشناس مسائل آموزش و پرورش
آقای روحانی با طرح پرسش مهر از دانشآموزان خواست به این پرسش پاسخ دهند که آیا محیط مدرسه یک محیط دلپذیر، شاد، دلخواه و پرنشاط برای شما است؟ و دولت، خانواده، معلمان و خود دانشآموزان چکار باید بکنند که این محیط شادابتر، دلپذیرتر و برای دانشآموزان امنتر و دوستداشتنیتر شود؟ اگر نخواهیم به سیاق همیشگی، غرق در تمجیدهای معمول و تعارفات مرسوم درباره یک موضوع فرهنگی به نام مدرسه شویم، بدون شک پاسخ بخش اولِ سؤال رئیسجمهور نمیتواند مثبت باشد! سالهاست موضوعات مرتبط با مدرسه و خاطرات فارغالتحصیلان از اتفاقات و شرایط موجود در زمان تحصیلشان با چاشنی نارضایتی از آن دوران به محتوای غالب شبکههای اجتماعی تبدیل شده است و همواره در آستانه مهرماه و بازگشایی مدارس همچون آتش از زیر خاکستر گُر میگیرد و شعله میکشد و جالب اینجاست که این موضوع هیچگاه به شکل جدی از جانب هیچ دستگاهی پیگیری نشده و پاسخی برای این سؤال یافت نشده که سیستم آموزشی ما به چه دردی مبتلاست که نه دانشآموز و نه معلم و نه خانوادهها و نه مقامات ارشد کشور و نه حتی متولیانِ امر از آن راضی نیستند و بهخاطر آن پیوسته در شکوه و شکایتاند؟ علتهای آن میتواند متعدد و متنوع باشد اما در این مجال به 2 نمونه اشاره میکنیم که مورد اول در حوزه نرمافزاری است و دیگری در حیطه سختافزاری طبقهبندی میشود. برخلاف شعارهای زیبای وزرای آموزش و پرورش، این دستگاه در تصمیمگیری و برنامهریزی یکی از متصلبترین و تمرکزگراترین دستگاههای کشور است. متأسفانه موضوع «مدرسهمحوری» تنها ابزاری برای نمایشهای رسانهای مدیران بوده و مدارس کشور غیر از حقِ پول ستاندن از اولیا با عناوین موجه و ظاهری قانونی، اختیار دیگری ندارند. در همین فقره تصور کنید در کشوری پهناور و با تنوع قومی و زبانی و آب و هوایی و... همه برنامهها حتی ساعت شروع و پایان مدارس و آغاز و انجامِ سال تحصیلی و محتوای دروس و ریز برنامههای مکمل و پرورشی از بالا به مدارس دیکته میشود و دانشآموزان در چنین شرایطی با فضایی سروکار دارند که انتخاب آنها کمترین تأثیری در تغییرش ندارد. دولت در ارتباط با دروس و کتابهایی که در مدارس تدریس میشوند و کمترین ارتباط را با زیست بیرونی و متعارف دانشآموزان دارند یا نظری ندارد و یا اصولا به موضوع ورود نمیکند. آیا کسی از خود میپرسد چرا برنامههایی چون موسیقی اصیل را با هدف ایجاد نشاط و همچنین حفظ سنتها و میراث کهن ایرانی به دروس مدارس اضافه نمیکنند و یا اختیار انجام آن را به مدیران نمیدهند؟ رئیسجمهور محترم در این باب چه تصمیمی دارند؟ واژگان شادی و نشاط در مدارس، اغلب با تصاویری از مدارس کشورهای پیشرو همچون فنلاند و دانمارک و... در ذهن تداعی میشوند که در این تصاویر فضایی بزرگ و پهناور پوشیده از چمن سرسبز و گل و درخت دیده میشود و دانشآموزان با لباسهای رنگی و راحت در آن مشغول جستوخیز و یا انجام برنامههای درسی هستند. بهنظر میرسد حتی اگر دولت در مورد اول یعنی زدودن تمرکزگرایی از سیستم آموزشی کشور توفیقی ندارد، میتواند با اجرای شرط دوم یعنی منطبق نمودن فضای فیزیکی مدارس کشور با استانداردهای جهانی، مقداری شور و نشاط به دانشآموزان هدیه کند! در معدود مدارسی که فضای مناسبتری دارند و از کارگاه و آزمایشگاه و زمینی مختصر برای بازی برخوردارند، شوق دانشآموزان برای مدرسه رفتن بهمراتب بیش از مدارس دیگر است. در نتیجه به گمان نگارنده این سطور، آن که باید در ارتباط با چرایی فقدان نشاط در مدارس سؤال کند، دانشآموز است و آنکه باید پاسخ دهد دولت!
عکس: همشهری/ حسن شیروانی