این روزها با عنوان عامل نفوذی شناخته میشود. اما قدیمترها به آن جاسوس، خبرچین یا «منهیانامیر» میگفتند. کارشان مثل همین جیمز باند امروزی بود با این تفاوت که جیمز باند با یک عمر جاسوسی سرش بالاست و کلی هوادار دارد. «حسامالدین مقامی کیا» نویسنده کتاب «از صفر تا 110» در بخشی از کتاب درباره شکلگیری پلیس یواشکی و فعالیت آنها در دستگاه حکومتی قاجار نوشته است: «امیر، منهیان امیر. منهی که یعنی خبردهنده و امیر هم مخفف امیرکبیراست.»
در واقع منهیان امانتداران امیرکبیر بودند که روابط رجال و دولتمردان ایرانی با محافل و سفارتخانههای خارجی، افراد خارجی در ایران و بهخصوص رفتار و فعالیت سفارتخانههای روس و انگلیس را زیر نظر داشتند و اخبار را مخفیانه جمع میکردند و آنلاین زیر گوش چپ امیر زمزمه میکردند. شاید هم در پر یا روی پای کبوترها برای امیر پیغام آفلاین جاسازی میکردند. دست آخر همه چیز به نام «آقا کلاغه» تمام میشد و برای مخفی ماندن منبع خبر میگفتند: «آقا کلاغه خبر آورده است.»
البته دست آخر هم توفیق آقا کلاغه باعث فرمان قتل امیرکبیر به دستور شاه مملکت شد. در بخش دیگری از این مطلب به نفوذ منهیان امیر در سفارتخانههای روس و انگلیس اشاره شده است: «امیرکبیر در سفارتخانههای روس و انگلیس، مأموران دوجانبه و ضدجاسوسی تعیین کرده بود و بسیاری از منشیان، دبیران و کارکنان ایرانی سفارتخانههای خارجی در تهران، اخبار و اطلاعات محرمانه درون سفارتخانهها را به امیر گزارش میدادند.»
بعد از «منهیان امیر» و در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه، دولتمردان رودربایستی را کنار گذاشتند و رسماً «دایره خفیه نگاری» را تشکیل دادند که زیر نظر نظمیه قرار گرفت. وظیفه اصلی این مرکز کشف جرائم و جلوگیری از اعمال تروریستی و بمبگذاری بود. هدف این بود که از سوءقصد احتمالی به جان شاه و سایر رجال و دولتمردان درجه اول کشور جلوگیری شود و از طریق دایره خفیهنگاری، توطئهکنندگان قبل از انجام هرگونه اقدامات سوءشناسایی و دستگیر شوند.
ترور ناصرالدینشاه به دست میرزا رضای کرمانی، پناهنده شدن محمدعلی شاه به سفارت روسیه، مرگ احمدشاه در تبعید دستاوردهای مهم دایره خفیهنگاری یا همان پلیس یواشکی است که بعد از سقوط سلسله قاجار تشکیلات این مرکز به کلی از میان رفت.
نام آوران
سیدی از خاندان آل طعمه
«سید عبدالمهدی آل طعمه» سال 1302 در خانوادهای روحانی در تهران متولد شد. جد او «سید مهدی» و پدرش «سید عباس» کلیددار حرم حضرت ابوالفضل العباس(ع) در کربلا بود. عبدالمهدی بیست و هشتمین بقیه السَّلف از فرزندان حضرت امام موسی بن جعفر(ع) بوده که نقش بزرگی در حوزههای مختلف علمی، آموزشی، بهداشت و درمان، عمران و آبادانی و بهویژه نشر معارف اسلامی داشته است.
«سید عبدالهادی» پسر سید عبدالمهدی درباره لقب «آل طعمه» میگوید: «پدربزرگم و دیگر اجداد و نیاکان ما ساکن کربلا بودند. جد پدربزرگم، کلیددار حرم مطهر حضرت ابوالفضل(ع) بود و خدامی این بزرگوار نسل به نسل در خانواده او ادامه پیدا کرد. در دوره عثمانی که شیعیان ایرانی، افغانستانی، پاکستانی، لبنانی و هندی به زیارت عتبات عالیات میرفتند مسافرخانه مناسبی برای اسکان زائران در شهر کربلا وجود نداشت.
به همین دلیل بیشتر زائران کربلا درخانههای خادمان عتبات عالیات ساکن و مهمان میشدند. پدربزرگ من نیز از این دسته بود. او زائران شیعه را به خانه میبرد و یک هفته از آنها پذیرایی میکرد. در آن زمان دولت عثمانی برای این نوع خدمات به زائران لوح تقدیری به خانواده با عنوان سید طعمه اعطا کرد. بدین ترتیب این لقب نسل در نسل در خانواده آل طعمه که نام خانوادگی موسوی داشت باقی ماند.»
سید عبدالمهدی آل طعمه در هیئتهای مذهبی محبان حسین(ع)، محبین الائمه(ع) و متوسلین به حضرت سیدالشهدا(ع) نقش فعالی داشت. البته در شکلگیری حسینیههای کربلاییها و انصارالحسین(ع) عراقیهای مقیم ایران نیز جزو بنیانگذاران بود. 110 مسجد، 110مدرسه، 110 حمام و 110 منزل برای عالمان در مناطق محروم مرزی سنینشین زیر نظر آیتالله مکارم شیرازی از جمله باقیات آلطعمه است. برخی هنوز در حال ساخت اماکنی هستند که او پایهاش را گذاشته است.
خوراکی های تهران
چلوکباب
چلوکباب یکی از غذاهای اصیل تهرانی است؛ غذایی از چلو کره و کباب پخته که با سماق و گوجهفرنگی مورد استفاده قرار میگیرد. مورخان ابداع این غذای خوشمزه را به دوران ناصرالدین شاه قاجار نسبت میدهند. اعتمادالسلطنه هم در نوشتههایش به این موضوع میپردازد و از چلوکبابی «نایب» بهعنوان نخستین چلوکبابی در بازار قدیم تهران یاد میکند؛ چلوکبابی که شبیه رستورانهای آن روزگار اروپاییان به مردم غذا میداد.
«محمدرضا معتمدالکتاب» در کتاب «تاریخ قاجار» در این باره نوشته است: «به دستور شخص ناصرالدینشاه کبابهای قفقازی به سیخ کشیده شدهاند و به شکل امروزی تغییر کردهاند و پیش از این کبابهای به سیخ کشیدهشده درایران به شیوه استفاده از کبابها شبیه کبابهای قفقازی رایج بودهاست؛ شیوهای که امروز نیز در برخی از رستورانهای تهران بهویژه کباب قفقازیهای خیابان ستارخان دارای مشتریان انبوه و خاص خود هستند.»در میان چلوکبابیهای مشهور، چلوکبابی «عباس شمرونی» در میدان امینالسطان که بعدها به «چلوکبابی فردشمیرانی» معروف شد از نخستین چلوکبابیهای تهران بود که زنان همراه خانواده در آن اجازه حضور داشتند.
مثل ها و متل ها
نقش خطیر سبیل
با کنایه حرف زدن از ویژگیهای اصلی گویش تهرانیهای قدیم بود. به نحوی که حتی واژه سبیل هم از این جور اصطلاحها در امان نمانده و برایش کلی حرف و اصطلاح و ضربالمثل درآوردهاند. در این بخش نگاهی کردهایم به واژه سبیل در ادبیات عامیانهای که از سالخوردگان این شهر برای ما به یادگار مانده است.
سبیل از بنا گوش در رفته: دارای سبیل بلند و از دو سویگونه فراتر رفته
سبیل به سبیل: بهطور خصوصی و بدون حضور شخص ثالثی صحبت کردن
سبیل تا سبیل: مجلس مردانه، کنایه از کنار هم نشستن مردان از این سر سرسرا تا آن سر
سبیل کسی را چرب کردن: با رشوه موافقت کسی را جلب کردن
سبیل کسی را دود دادن: دمار از روزگار کسی درآوردن
سبیلهای کسی آویزان شدن: سرخورده و نومید شدن
سبیلهای کسی را توی خونتر کردن: ترکیب کنایی از قسم خوردن، کنایه از انجام دادنکاری با خون دل برای کسی و قسم خوردن برای آن
از سبیلهای کسی خون چکیدن: مرعوب کردن و با قدرت نمایی ترس در دل عوام انداختن
تار سبیل گرو گذاشتن: شرافت و مردانگی خود را وسیله اعتماد دیگران کردن
زیر سبیلی رد کردن: سخت نگرفتن و توجه نکردن به کاری که تخلف به حساب میآید، ایراد نگرفتن و با اغماض پذیرفتن
روی سبیل شاه نقاره زدن: کنایه از زندگی مجلل و شاهانه داشتن و تابع هیچ قدرتی نبودن
منابع:
«سه تار» از جلال آل احمد (ص 87)
«یکی بود یکی نبود» از محمدعلی جمالزاده (ص 38)
«نون والقلم» از جلال آل احمد (ص 196)
«سه قطره خون» از صادق هدایت (ص 153)
دو شنبه 3 اردیبهشت 1397
کد مطلب :
13325
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/OPmN
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved