• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
پنج شنبه 14 اسفند 1399
کد مطلب : 125902
+
-

گفت‌وگو با وارثان لیلا یوسفی، بانویی روستایی که با سمنو، برندی جهانی ساخت

روزی روزگاری عمه‌لیلا

روزی روزگاری عمه‌لیلا

بهنام سلطانی

سمنو‌خورهای حرفه‌ای و همه کسانی که بهترین سمنو را برای سفره شب‌عید جست‌وجو می‌کنند خوب می‌دانند سمنوهای عمه‌لیلا با آن طعمی که به شرینی عسل می‌ماند، چیز دیگری است. اینکه چطور سمنوی ایرانی به یک برند بین‌المللی بدل می‌شود و به بسیاری از کشورهای جهان راه پیدا می‌کند، ماجرای مفصلی دارد و پاسخ آن را باید در سبک زندگی لیلا یوسفی، دخترک 15ساله‌ای که 85سال قبل از همدان به تهران آمد و بعدها به عمه‌لیلا مشهور شد جست‌وجو کرد. سمنوهایی که این روزها به‌خصوص در روزهای پایانی سال با نام عمه‌لیلا عرضه می‌شود تاریخچه‌ای مفصل و خواندنی دارد که وارثان لیلا یوسفی شیرین‌تر از هر کسی آن را روایت می‌کنند. آنها می‌گویند سمنوهای عمه‌لیلا به‌طور کاملا اتفاقی و به قدر کفایت سفره‌های هفت‌سین مردم به بازار بزرگ و سنتی تجریش راه پیدا کرد اما درستکاری و پاکدستی عمه‌لیلا کار خودش را کرد و 15سال بعد از فوتش، شهرت سمنوهایش عالمگیر شده است. روایت جهانی‌شدن سمنوی عمه لیلا آن هم در آخرین روزهای سال خواندنی است.


نذر فاطمه‌زهراس
تهران، شهری پرهیاهو با شب‌ها و روزهای پرحادثه است و گاهی برای پرندگان مهاجر هم جای امنی نیست اما عجیب با انسان‌های پاکدست و درستکار سازگار می‌شود. لیلا یوسفی یا همان عمه‌لیلا یکی از همان کسانی بود که 85سال قبل از همدان به اطراف تهران آمد تا زندگی تازه‌ای را در کنار همسرش شروع کند و از همان روزها بنا را بر مردمداری و حسن معاشرت با مردم گذاشت. او از 15سالگی بانی مراسم نذری شد و دورهمی همسایه‌ها پای پاتیل سمنوی عمه‌لیلا، آرام‌آرام پخت سمنو را به یک بدعت و سنت طولانی بدل کرد. حسن تجریشی، داماد عمه‌لیلا از جوانی پای ثابت پخت نذری و شاهد زنده همه اتفاقاتی بوده که مثل قطعات پازل کنار هم قرار گرفتند تا شهرت سمنوهای عمه‌لیلا به پایتخت برسد و به ملزومات اصلی سفره هفت‌سین پایتخت‌نشین‌ها بدل شود. او پخت سمنوی نذری در فصل بهار را نقطه شروعی در زندگی عمه لیلا می‌داند؛ «عمه لیلا متولد سال 1300بود و از 15سالگی به تهران آمد و بعد از ازدواج در شهریار ساکن شد. او در خانه‌اش را روی مردم باز می‌گذاشت و به قول معروف سفره‌دار بود. از وقتی هم شروع کرد به پختن سمنوی نذری همسایه‌ها آمدند و پای کار بودند. وقتی بهار می‌شد پاتیل سمنو را بار می‌گذاشت و نذر فاطمه زهرا(س) می‌کرد.»

از شهریار تا تجریش
فضای خانه عمه‌لیلا در روزهایی که نذری را بار می‌گذاشت و همسایه‌ها دور پاتیل سمنو جمع می‌شدند بیشتر به محفل‌های دوستانه شباهت داشت تا یک مراسم مذهبی و سنتی. پخت سمنو بهانه‌ای بود برای حاجت روا‌شدن همسایه‌ها اما اقوام دور و نزدیک هم در تب و تاب چشیدن طعم سمنوهای عمه‌لیلا به سر می‌بردند و دست بر قضا بی‌نصیب هم نمی‌ماندند. داماد عمه‌لیلا که از کاسب‌های قدیمی بازار تجریش تهران است، تعریف و تمجید اقوام از طعم کم‌نظیر سمنوهای عمه لیلا را دلیل اصلی بدل‌شدن این سنت به یک کسب‌وکار خانگی می‌داند؛ «وقتی تعریف و تمجیدها زیاد شد به این فکر افتادیم در طول سال هم سمنو را در بازار تجریش به مشتری‌ها عرضه کنیم. ما در بازار تجریش، مغازه ترشی و زیتون‌فروشی داشتیم اما وقتی سمنوهای عمه لیلا را آوردیم مشتری‌ها بیشتر شد و کسب‌وکارمان رونق گرفت. سمنوهای عمه‌لیلا از 30سال قبل به تجریش آمد. آن موقع مردم سمنو را به مقدار اندک و فقط برای سر سفره هفت‌سین می‌خریدند اما خیلی طول نکشید که به وعده غذایی اهالی تجریش بدل شد و مردم برای تهیه صبحانه یا ناهار سمنو می‌خریدند و سر سفره‌شان می‌گذاشتند.»

آرد و جوانه گندم و دیگر هیچ
بیشتر کسانی که گذرشان به حوالی تجریش می‌افتد خوب می‌دانند که در کنار میوه‌های نوبرانه و کمیاب بازار تجریش و اطراف امامزاده صالح(ع)، سمنوهای عمه لیلا هم در دسترس است و کمتر کسی را پیدا می‌کنید که به شمال تهران برود اما طعم معروف‌ترین سمنوی تهران را نچشد. درباره طعم خاص سمنوهای عمه لیلا روایت‌های مختلفی نقل شده و مستر تسترهای امروزی بارها در فضای مجازی نظرات‌شان را به اشتراک گذاشته‌اند اما حسن تجریشی که بعد از درگذشت عمه لیلا آتش زیر‌پاتیل‌ها را روشن نگه داشته بهتر از هر کسی درباره راز خوشمزگی سمنوهایی که هنوز برای خرید آن صف‌های طولانی تشکیل می‌شود صحبت می‌کند؛ «سمنو با جوانه گندم و آرد پخته می‌شود و هیچ افزودنی دیگری ندارد. عمه لیلا از همان روز نخست تا روزی که زنده بود به استفاده از جنس مرغوب وفادار ماند و این رویه بعد از درگذشت او هم به‌طور کامل رعایت شده است. عمه لیلا وجدان بیداری داشت و می‌گفت باید همان سمنویی را که خودمان می‌خوریم به مردم هم بفروشیم. آدم‌هایی که از دنیا می‌روند بعد از مدتی نام‌شان از ذهن مردم پاک می‌شود اما عمه لیلا به واسطه پاکدستی و درستکاری ذاتی که داشت، هنوز هم نامش بر سر زبان‌هاست. یکی از وصیت‌هایش هم این بود که بعد از خودش، نذری‌پختن و به‌طور کلی پخت سمنو را ادامه بدهیم و به همین دلیل تا امروز آتشی را که او از 85سال قبل زیر این پاتیل‌ها روشن کرد، خاموش نکرده‌ایم.» 

موهایی که پای دیگ سپید شد
داستان زندگی عمه‌لیلا با همه صاحبان برندهای معتبری که تاکنون شناخته‌ایم متفاوت است و خیلی‌ها سلوک او در کسب‌وکار خانگی را الگویی تمام‌عیار برای کسانی می‌دانند که به برکت کسب‌وکار حلال باور دارند. داماد عمه‌لیلا، به عمل‌آوردن گندم و رعایت همه اصول پخت سمنو را با‌ارزش‌ترین میراثی می‌داند که برای وارثان عمه‌لیلا به‌جا مانده است؛ «یکی دیگر از دلایل معروف‌شدن سمنوهای عمه‌لیلا این است که او به‌تنهایی گندم را عمل می‌آورد و با بهترین نوع جوانه گندم سمنو می‌پخت. حتی وقتی پا به سن گذاشت و سبز‌کردن گندم را واگذار کرد همچنان نظارت داشت و روی این موضوع وسواس به خرج می‌داد. طبق دستور عمه‌لیلا گندم یک روز کامل باید خیس می‌خورد و موقعی که نوک گندم جوانه می‌زد روی سینی پهن می‌کردند تا یک هفته آب بخورد و تازه بماند. بعد از یک هفته جوانه را از گندم جدا می‌کرد و می‌کوبید. شیره‌گندم را می‌گرفت و با آرد مخلوط می‌کرد و یک شبانه‌روز روی آتش می‌ماند و مدام هم می‌خورد تا سمنو به عمل بیاید. عمه لیلا در پخت غذاهای نذری تبحر خاصی داشت و من شاهدم که موهایش پای دیگ‌های نذری سپید شد.»

دوری از ناپاکی 

عمه‌لیلا 13سال قبل و در 86سالگی از دنیا رفت و بعد از او دختر و دامادش سنت سمنو‌پختن را ادامه دادند. او در اوج بی‌نیازی از دنیا رفت و وجدان بیدار و درستکاری، بزرگ‌ترین میراثی بود که برای فرزندانش به جا گذاشت. فرزندان عمه لیلا در بجا‌آوردن وصیتش چنان وسواس به خرج دادند که امروزه سمنوی عمه لیلا به یک برند معتبر بدل شده و مشتریان پر و پا قرصی دارد. مهری مرادی، دختر عمه‌لیلا که بعد از مادرش، کارگاه پخت سمنو را در شهریار مدیریت می‌کند از اعتقادات مادرش هنگام پخت سمنو می‌گوید و معتقد است  که سنت سمنو‌پختن با ریشه‌های مذهبی عمه‌لیلا بی‌ارتباط نبود؛ «مادرم اعتقاد داشت هنگام پخت سمنو نباید افراد ناپاک اطراف دیگ سمنو باشند و تا روز آخر به این رسم پایبند بود. یادم هست وقتی فرد ناپاکی می‌آمد، سمنو یا می‌سوخت یا سر می‌رفت و تلخ می‌شد.  گاهی اوقات هم مجبور می‌شد سمنو را خالی کند و از نو بار بگذارد اما طعمش مثل بار اول نمی‌شد. آن روزها امکانات چندانی نداشتیم و برای جدا‌کردن جوانه گندم و کوبیدن گندم به شیوه‌های سنتی متوسل می‌شدیم و خیلی هم رنج می‌کشیدیم. شب که می‌شد در دیگ را می‌گذاشتند و به‌اصطلاح سمنو را دم می‌کردند. رسم عمه‌لیلا این بود که آینه، قرآن، نمک، اسپند و نبات و یک شمع روی در دیگ می‌گذاشت و اعتقاد داشت فاطمه زهرا(س) پای نذرش می‌آید.»

برندی که جهانی شد 
در روزهایی که زن سرپرست خانوار هنوز در دایره‌المعارف زندگی شهری گنجانده نشده بود، عمه‌لیلا یکی از زنانی بود که با پخت سمنو هزینه‌های خانوار پرجمعیت را تامین کرد و پایه‌های یک کسب‌وکار خانگی را هم بنا گذاشت. دختر عمه‌لیلا که در همه این سال‌ها به وصیت مادرش عمل و سنت سمنو‌پختن را در این خانواده حفظ کرده، مادرش را به معمار خوش‌ذوقی تشبیه می‌کند که آجر روی آجر گذاشت تا در نهایت یک بنای مجلل بسازد و برای فرزندانش به یادگار بگذارد؛ «وقتی کلاس پنجم دبستان بودم پدرم فوت کرد و مادرم ما 5خواهر و یک برادر را با سمنو پختن و رشته بریدن بزرگ کرد. بعد از عمه‌لیلا سمنو‌فروشی را با یک دیگ کوچک در بازار تجریش شروع کردیم تا به وصیتش عمل کرده باشیم. آن موقع مردم فقط برای سفره هفت‌سین سمنوی عمه‌لیلا را می‌خریدند و حالا خوشحالیم که حدود 20نفر در کارگاه سمنو‌پزی ما نان می‌خورند. عمه‌لیلا این نان را در دامان ما گذاشت و نام خودش هم به یک برند جهانی تبدیل شد. خیلی‌ها تصور می‌کنند سمنو پختن کارآسانی است، درحالی‌که پروسه پخت سمنو در کارگاه ما از 5صبح شروع می‌شود و ساعت یک بامداد به مرحله دم گذاشتن می‌رسد. خیلی‌ها سمنو را با پودر جوانه گندم می‌پزند اما مزه واقعی را پیدا نمی‌کند. ما به شیوه سنتی که عمه‌لیلا از 85سال قبل بنا گذاشت وفادار مانده‌ایم و معتقدیم باید بنایی که او از خودش به‌جا گذاشته را مجلل‌تر کنیم.»

یک قاب ماندگار 
15سال قبل وقتی عمه‌لیلا در ابتدای راه شهرت بود، خبرنگاران برای نشستن پای خاطرات مادر سالخورده‌ای که در 85سالگی داشت صاحب یک برند معتبر می‌شد به خانه باصفایش در شهریار رفتند اما او واگویه‌هایش از رسم سمنو پختن در
۷ دهه زندگی‌اش را نوشدارویی بعد از مرگ سهراب دانست. عمه‌لیلا حالا نیست که ببیند نامش از ذهن پایتخت‌نشین‌ها پاک نشده و شهرت سمنوهایش هم از مرزهای ایران فراتر رفته است. این شاید تنها حسرتی باشد که دختر عمه‌لیلا معتقد است که گاهی لابه‌لای همه خاطرات خوش گذشته محو می‌شود؛ «در آخرین ماه‌های عمر مادرم وقتی از روزنامه همشهری به حیاط بزرگ خانه‌اش آمدند تا دلیل شهرتش را بپرسند آه بلندی کشید و گفت حالا که جانی برایم نمانده و چشمانم سو ندارند. عمه‌لیلا می‌گفت این صحبت‌ها نوشدارو بعد از مرگ سهراب است اما حالا شهرت و آوازه‌اش جهانی شده و سمنوهایی که سندش به نام او خورده تا آن‌طرف دنیا هم می‌رود. موقع خداحافظی با خبرنگارها هم در حالت نیم‌تنه از پنجره خانه خارج شد و عکاس در همان حالت از او عکس گرفت. این عکس برای ما به یادگار ماند و به بهترین قابی بدل شد که در روزنامه‌ها چاپ کردند.» آنطور که دختر عمه‌لیلا می‌گوید رسم سمنو‌پختن در خانواده عمه‌لیلا در آینده‌ای نزدیک به نوه‌ها خواهد رسید و نسل بعد از خانواده، صد سالگی این سنت را جشن خواهند گرفت.

امان از شعبه‌های تقلبی 

 امیر ولی‌زاده، داماد دخترعمه لیلا است و در تقسیم کارها، مسئولیت فروش محصولات و سرپرستی شعبه‌هایی که در چند سال اخیر افتتاح شده را برعهده دارد. او مراقبت از برند عمه‌لیلا در عصر ظهور شعبه‌های تقلبی را سخت‌ترین کار ممکن می‌داند و می‌گوید: « از سال 1380که وارد این خانواده شدم به این موضوع پی بردم که خیلی‌ها از برند عمه‌لیلا سوء استفاده می‌کنند و صاحب درآمدهای هنگفت می‌شوند. به همین دلیل تصمیم گرفتیم نام و لوگوی عمه لیلا را ثبت کنیم و این کار در زمان حیات او انجام شد. با این حال، هنوز هم مدام از پله‌های دادگاه بالا و پایین می‌رویم و از شعبه‌های تقلبی که مثل قارچ سبز می‌شوند شکایت می‌کنیم. الان بالغ بر 100مغازه از ما سمنو می‌خرند اما فقط دو شعبه اصلی داریم که یکی در بازار تجریش و دیگری در میدان شاپور و خیابان مهدیخانی است. عزم و اراده ما این است که از سال آینده به‌شدت با شعبه‌های تقلبی برخورد کنیم؛ چرا که عمه‌لیلا یک عمر برای این برند زحمت کشیده و عده‌ای متقلب با آب بستن به سمنوهای ما می‌خواهند به نام و اعتبار او خدشه وارد کنند». به‌گفته امیر ولی‌زاده، تنها راه تمیز‌دادن سمنوهای اصل عمه‌لیلا با نمونه‌های تقلبی این است که مشتری‌ها شماره ثبتی که روی لوگوی عمه لیلا درج شده را به شماره 10008590پیامک کنند تا از واقعی و اصل‌بودن آن اطمینان حاصل شود.

عمه‌لیلا در اروپا 

نیمه‌دوم اسفند و آخرین روزهای سال، فصل رونق بازار سمنو‌پزهاست و مشتری‌های شب‌عید سمنوی عمه‌لیلا هم آرام‌آرام از راه می‌رسند. پاتیل‌های سمنو در خانه قدیمی و باصفای عمه‌لیلا در شهریار برپا می‌شوند و برخی روزها بیش از یک تن سمنو از کارگاه پخت سمنو به اقصی‌نقاط ایران منتقل می‌شود که برای خودش یک رکورد است. نسل جدید اگر بداند جوانه گندم و شیره گندم تا چه حد به شادابی پوست کمک می‌کند به جای خرید برندهای گرانقیمت لوازم آرایشی به سمنوهایی که با جوانه گندم پخته می‌شود، پناه می‌برد. امیر ولی‌زاده، اطلاع اروپایی‌ها از خواص شگفت‌انگیز سمنو را دلیل اصلی صادرات سمنوی عمه‌لیلا به بسیاری از کشورهای دنیا می‌داند؛ «آلمان و بندرهامبورگ بهترین جا برای صادرات محصولات ما به شمار می‌روند؛ چرا که آلمان بارانداز بار اروپا به شمار می‌رود و همه محصولات خارجی از آنجا به سایر کشورهای اروپایی منتقل می‌شوند. البته ما هنوز نتوانسته‌ایم سمنوی عمه‌لیلا را به‌طور مستقیم صادر کنیم و به همین دلیل سود اصلی عاید دلال‌ها و واسطه‌هایی می‌شود که برای تولید آن زحمت نکشیده‌اند. در برخی کشورهای اروپایی سمنوی عمه لیلا را در شیشه‌های 300گرمی به قیمت 7یا 8یورو می‌فروشند درحالی‌که قیمت خرید آن بیشتر از 40سنت نیست.» آنطور که ولی‌زاده می‌گوید طرفداران سمنوی عمه لیلا در کانادا بیشتر است. خدا را چه دیدید، شاید یک روز برسد که اجاق پاتیل سمنوی عمه لیلا در محله‌های ایرانی‌نشین تورنتو هم روشن شد و اجاق‌دل مهاجران ایرانی را در 
سرمای غربت گرم کرد.






 

این خبر را به اشتراک بگذارید