• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
سه شنبه 2 دی 1399
کد مطلب : 119470
+
-

توکیو بدون توقف

مهاجرت به ژاپن برای کار به یک پدیده اجتماعی در آغاز دهه 70تبدیل شد

اجتماعی
توکیو بدون توقف


ترمه هوشیار    

امیر یکی از آن 8هزار نفر بود؛ آن هم از میان 40هزار نفری که پاییز سال 1370به استادیوم شهید شیرودی آمده بودند تا بخت خود را برای تهیه بلیت سفر به سرزمین آفتاب تابان در قرعه‎‌‎کشی شرکت هواپیمایی ایران ایر بیازمایند. او چند‎‌‎ماه پیش بختش را در قرعه‌کشی هتل استقلال تهران و در بین 32هزار نفر متقاضی امتحان کرده بود که به نتیجه نرسید ولی این بار توانست بلیت آبی‎‌‎رنگ تهران به توکیو را به‌دست بیاورد.
این بلیت برایش رؤیای زندگی در خانه‎‌‎ای بزرگ با سنگ‎‌‎های سفید و وسایل طلایی در بالای شهر پایتخت را ساخت که او با ربدوشامبری براق داشت بازی بچه‎‌‎ها را تماشا می‌کرد؛ اما چند هفته بعد او پشت سینک یک ظرفشویی پر از بشقاب‌های کثیف و بدبوی رستورانی در محله قدیمی توکیو ایستاده بود. به‌جای آن رؤیای سال 70 حالا او در خانه‎‌‎ای صدمتری در خیابان پلیس زندگی می‌کند و خاطرات ریز و درشت آن سفر به عکسی از او کنار معبد بزرگ توکیو محدود شده که آن را زیر شیشه پیشخان آجیل‎‌‎فروشی کوچکش گذاشته است.
* * *
سال 70خبر رسید آن سوی جهان، در سرزمین آفتاب تابان پول روی زمین ریخته و کافی است پاسپورت در دست باشد و آن قدر پول، که بلیت خرید و سوار هواپیما شد و خود را به توکیو رساند. سال‎‌‎های پایانی دهه 60 و ابتدایی دهه 70 سال‎‌‎های اقبال عمومی جهان به ژاپن بود. مجمع‎‌‎الجزایر ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم و مصیبت‎‌‎هایش با سختکوشی مردمان آن سرزمین به روزگار آرامش رسیده بود و حالا در مسیر پرشتاب قدرت تکنولوژی و ثروت پیش می‎‌‎رفت. مردمی که 40 سال پیش‌تر روزگار خرابی‎‌‎ها را با تلاش شبانه‌روزی پشت‎‌‎ سر گذاشته بودند حالا داشتند به آرامش نسبی می‌رسیدند و جهان را با تولیدات خود تسخیر می‎‌‎کردند. ایران نیز یکی از بازارهای محصولات‌شان بود؛ از ماشین‎‌‎های تویوتا و موتورهای هوندایشان در خیابان‎‌‎ها تا تلویزیون‎‌‎های سونی و توشیبا در خانه‎‌‎ها رسوخ کرده بودند. 
اوشین و سال‎‌‎های دور از خانه‎‌‎اش ختم به خیر شده بود و حالا نوبت پدر مجرد و از سرزمین شمالی یا قصه زندگی با هانیکو و خانواده سختکوش و سرخوشش بود؛ از سوی دیگر هفت سامورایی و سریر خون و دیگر آثار کوروساوا که عصرهای جمعه در دهه 60 از تلویزیون پخش می‌شد، مردم ایران را با فرهنگ ژاپنی آشنا کرده بود. دور، دور ژاپنی‎‌‎ها بود که شایعه پولدار شدن در ژاپن در میان بچه‎‌‎های پایین‎‌‎شهر پیچید. گرفتن ویزای ژاپن سخت نبود، بین ایران و ژاپن لغو رواید بود و می‎‌‎شد با یک بلیت در فرودگاه ناریتای توکیو، ویزای چند ماهه کاری گرفت. البته اگر مسافران به در بدشانسی نمی‎‌‎خوردند؛ گاهی یک مسافر باعث دیپورت شدن یک هواپیما می‎‌‎شد.
با این همه بچه‎‌‎های جوادیه، خزانه، نازی‎‌‎آباد و شوش هرچه ته جیب داشتند جمع می‌کردند و با قرض و قوله راهی خیابان استاد نجات‌اللهی یا همان ویلای سابق می‌شدند تا بلیت ژاپن بخرند و راهی فرودگاه مهرآباد شوند. این استقبال آنقدر زیاد شد که پروازهای ژاپن پر از ایرانی‎‌‎های مشتاق کار شده بود. برای همین مدیران ایران‎‌‎ایر که هفته‌ای 2پرواز به توکیو داشت، تصمیم گرفتند تا با قرعه‎‌‎کشی، بخشی از این مشتاقان کار در ژاپن را گردهم آورند. 
قرعه‎‌‎کشی اول در هتل استقلال تهران که پیش از انقلاب شرایتون نام داشت، صورت گرفت اما قرعه‎‌‎کشی اصلی در سال 70 در محل بزرگ‎‌‎تری یعنی ورزشگاه شهید شیرودی (امجدیه سابق) برگزار شد که حالا مدت‎‌‎ها می‌شد میزبان بازی‎‌‎های پرسپولیس و استقلال نبود. 40هزار نفر با پاسپورت و مدارک آماده به آن‎‌‎جا آمدند و ساعت‎‌‎ها منتظر ماندند تا مدیران ایران ایر بیایند و با قرعه‌کشی از میان 40هزار شماره 8هزار نفر را انتخاب کنند و برایشان بلیت سفر به توکیو صادر کنند. با این حال فقط این 8هزار نفر مسافر توکیو نبودند؛ در سال70 بیش از 17هزار و در سال بعد آن، بیشتر از 32هزار نفر برای کار از ایران به ژاپن رفتند. 
در میان سال‎‌‎های 69تا 75 براساس آماری که اداره مهاجرت ژاپن ارائه کرد از 300هزار کارگر مهمان، 120هزار نفر ایرانی بودند. محله‎‌‎های قدیمی و ارزان‌قیمت توکیو، جردن جنوبی شده بود. از آنجا که جوانان جویای کار ایرانی فاقد تخصص بودند بیشتر در کارهای سطح پایین به‌کار گرفته می‌شدند. بخش زیادی از آنان که ویزایشان به پایان رسیده بود از سوی کارفرمایان ژاپنی برای کارهای ساختمانی غیرقانونی کار می‌کردند یا برخی دیگر جذب باندهای خلافکار (یاکوزاها) می‌شدند. شماری از آنها در آن سال‎‌‎ها عاشق دخترهای ژاپنی شدند و با زنان چشم بادامی راهی ایران شدند یا در همان ژاپن ماندند.
 عمده جوانانی که از ژاپن به ایران برگشتند، با پولی که آوردند توانستند فقط یک تاکسی پیکان نارنجی بخرند. تاکسی‎‌‎هایی که نشانه سفر صاحبشان به ژاپن بود را می‌شد از کارت‎‌‎های تلفن با خط ژاپنی تشخیص داد که جلوی کنسول ماشین نصب شده بودند یا عروسک‎‌‎های ژاپنی‌ای که زیر آیینه تاب می‌خوردند. زرنگ‌ترهایشان با «ین»‌هایی که با سختی به‌دست آورده بودند، خانه‎‌‎ای کوچک در پایین شهر یا مغازه‎‌‎ای نقلی خریدند.

این خبر را به اشتراک بگذارید