جدال40روزه با کرونا
لباس جدید کار، روپوشهای سفید پلاستیکی است. ۶ماه بیشتر است که اول هر شیفت چنگ میزند به سبد آبی اتاق پرستاران و یکی برمیدارد و تن میکند. لباس، سونای متحرک است در دمای کلافهکننده اهواز. بهاره گواهی، سال84 که از رشته پرستاری فارغالتحصیل شد، فعالیتش را در بیمارستانهای خوزستان شروع کرد و امسال پانزدهمین سالی است که پرستاری میکند و در بیمارستان دولتی سینای خوزستان مشغول بهکار است. بیمارستان کمی دورتر از شهر اهواز، دومین مرکز معین کروناست. او پرستار بخش مراقبتهای ویژه است و ۶ماه گذشته را در مراقبت از بیماران مبتلا به کووید-19 گذرانده. دیگر خسته است؛ هم خودش و هم همکارانش که تمام این مدت با آن لباسهای سرهمی کلافهکننده، با ماسک و شیلد و کلاه بر سر و صورت در سالنهای بیمارستان در رفتوآمدند و نمیدانند بعد از مراسم اخیر و حجم بالای سفرها، قرار است چه وضعیتی در انتظارشان باشد. آنها دور هم که جمع میشوند از رویاهایشان میگویند؛ از اینکه روزی این همهگیری تمام میشود و آنها فرصتی برای مرخصی پیدا میکنند و به طبیعت پناه میبرند.
بهاره دلش چنین فضایی میخواهد؛ یک نقطه امن و سبز بدون خبر مرگ و ابتلا؛ «دلم میخواهد جایی بروم که دیگر خبرها را نگاه نکنم، موبایل همراهم نباشد و کمی به آرامش برسم.» اواسط اردیبهشت بود که بهاره احساس درد شدیدی در عضلاتش کرد. کمردرد و پادرد امانش را بریده بود. همه، این دردها را به گردن فشار کاری بالا انداخته بودند. شیفتهای طولانی مدت و ساعتها سرپا بودن اذیتشان کرده بود و بهاره تصور میکرد مشکل، فشار کار است. نوبت امآرآی گرفته بود و منتظر نوبتش بود که به پیشنهاد همکاری، تست پیسیآر داد. ۳ روز مرخصی گرفت و راهی خانه شد. روز دوم جواب آزمایشاش آمد؛ مثبت بود؛ «وقتی فهمیدم مبتلا شدم خیلی ترسیدم. نگران شدم. مرخصیام تبدیل شد به استعلاجی.» درد عضلانی شدید، ضعف عمومی بدن و افت فشار تنها بخشی از عوارض بیماری برای بهاره بود؛ «تنها زندگی میکنم و ترسی از ابتلای خانوادهام نداشتم. تمام مدت تا بهبودیام با خانواده دیداری نداشتم و تحمل دردها، آن هم تنها در خانه برایم بسیار سخت بود. خانوادهام بهشدت نگران حالم بودند و خودم تصور میکردم این عوارض همیشگی است.» از اواخر فروردین و اوایل اردیبهشت، کادر درمان یکییکی به ویروس مبتلا میشدند؛ برخی نوع خفیفش را میگرفتند و برخی در بیمارستان بستری میشدند. اوضاع یکی از همکارانشان هم وخیم شده بود. بیمارستان از بیماران پر و خالی میشد و با ابتلای پرستاران، فشار بر نیروها بیشتر از قبل. بهاره میگوید مراکز درمانی استان خوزستان از نظر نیروی پرستار با کمبود مواجه است. ضریب پرستار به تخت در استانهای دیگر یکونیم است و در این استان نیم و همین شرایط سبب شده تا فشار مضاعفی به نیروهای درمان در بیمارستانها وارد شود. با اینکه بیمارستان، 2 هفته را برای مرخصی استعلاجی تعیین کرده بود اما بسیاری از پرستاران و دیگر نیروهای کادر درمان بیش از یکماه مثبت کرونا بودند؛ «یکی از همکارانمان 54روز ویروس در بدنش بود و هر چه آزمایش میداد منفی نمیشد.» 40روز طول کشید تا بهاره از ویروس رها شود و در نهایت سومین آزمایشاش، منفی شد. بعد از آن چارهای نداشت برای بازگشت به بیمارستان؛ «نمیدانم این بار اگر مبتلا شوم میتوانم از بیماری نجات پیدا کنم.» بهاره میگوید 6ماه از شیوع ویروس گذشته و او و همکارانش بهدلیل خستگی مفرط و فشار کاری بالا، با کاهش سیستم ایمنی مواجه شدهاند و این بار اگر بیماری به سراغشان بیاید مطمئن نیستند بتوانند از پساش برآیند. آنها خودشان را ناقلان ویروس میدانند؛ کسانی که در مدت فعالیتشان در بیمارستان، با بیماران مبتلا به کرونای زیادی سر و کار داشتند و اغلب مبتلا شدند و ویروس را به خانه بردند. بهاره گواهی میگوید: بیش از 80درصد از نیروهای بیمارستانی که در آن کار میکند مبتلا به کرونا شدهاند و آنهایی که متاهل بودند همسر و فرزندانشان هم درگیر بیماری شدند و عذاب وجدان انتقال بیماری رهایشان نمیکند؛ «یکی از همکاران ویروس را به فرزندش منتقل کرد و فرزندش بهشدت بیمار شد.»
او خاطره یکی دیگر از همکارانش را هم روایت میکند؛ کسی که با پدربزرگ و مادربزرگش زندگی میکرد و از ترس ابتلای آنها، ترک کار کرد. او میگوید که بیماری را اغلب بیمارانی به آنها منتقل کردهاند که به دلایل دیگری مثل بیماری قلبی وارد بیمارستان میشدند و بدون اینکه بدانند، مبتلا بودهاند. آنها را در بخشهای غیرکرونایی بستری میکردند و همان جا کادر درمان درگیر میشدند. او میگوید حالا شرایط از بهار بهتر است. بیمارستان آنها در 3-2 هفته اخیر بیمار جدید مبتلا نداشته اما نگران آینده است؛ «وقتی فیلمهایی را از برگزاری مراسم و تجمع آدمها میبینم میترسم و نمیدانم چه آیندهای در انتظارمان است؟»