میرزا یونس میرزا کوچک
ماجرای طلبهای که چریک شد
فتاح غلامی
میرزا یونس معروف به میرزا کوچک، طلبه جوانی که در پی ترقی مدارج علمی بود به سال 1326قمری درس را نیمهتمام رها کرد و به جماعت آزادیخواهی پیوست.
مدتی نگذشت که دوباره اوضاع کشور با وقوع جنگ جهانی اول و نقض بیطرفی ایران بار دیگر پریشان شد و کوچکخان در مخالفت با عوامل و خانوادههای پرنفود سرسپرده و پذیرش پیمانهای ننگین و تحمیلی بیگانگان و مداخلات روزافزون آنها مشی مسلحانه را برای مبارزه برگزید. او در ابتدای این مسیر البته تنها نماند. آزادیخواهان رشت که دل در گرو آزادی ایران داشتند در این شهر کانونی به نام مجلس اتحاد تشکیل دادند. جماعت 17نفری آنها که با شعار خدمت به اسلام و ایران گرد هم آمده بودند کم کم وسعت پیدا کرد و همزمان با اشغال نواحی شمالی ایران از سوی روسیه تزاری به مبارزه با نیروهای اشغالگر پرداخت. مرکز اولیه این کمیته روستای کسما از نواحی فومن بود. مجلس اتحاد کمی بعد سازمان اداری و نظامی ایجاد کرد و رهبری آن نصیب میرزا کوچک شد. بعدها بخش وسیعی از گیلان و قسمتی از مازندران تحت نفوذ این کانون قرار گرفت و کمی بعد نام آن نهضت جنگل یا حزب جنگل شد. با علنی شدن قیام جنگل در 16خرداد 1299، میرزا در رشت اعلام حکومت جمهوری کرد. روسها در پی انقلاب اکتبر در اوایل کار ادعاهای ضداستعماری داشتند و حتی با میرزا کوچکخان هم ارتباط برقرار کردند و وعده دادند که در کار او کارشکنی نکنند اما 3 هفته از این توافقنامه نگذشته بود که نیروهای ارتش سرخ به بندر انزلی یورش بردند و درصدد استفاده از اراضی شمال ایران به عنوان پایگاههای خود بودند.
از سوی دیگر نهضت جنگل نیز در ادامه مسیر با مشکلاتی مواجه شد. عناصری که از همان ابتدای امر به مبارزه با عوامل بیگانه و استعمار اعتقادی نداشتند به همراهی چند نفر از اعضای حزب کمونیست عدالت باکو در رشت، حزبی به نام عدالت تشکیل دادند و علیه میرزا کوچکخان کارشکنی کردند. میرزا با دیدن این اوضاع معترضانه در روز 18تیر 1299رشت را ترک کرد و برای رهایی از این وضعیت بغرنج به جنگل پناه برد. وقوع این رویدادها در آستانه کودتای رضاخان بود. او که به تازگی و با حمایت انگلیسیها در مسیر افزایش قدرت و اقتدار خود قرار گرفته بود، نهضت جنگل را مانعی بزرگ برای رسیدن به اهدافش میدانست. میرزا در جنگل بییار و یاور باقی مانده بود. بسیاری از دوستانش ترکش کرده بودند و برخی دیگر نیز به عوامل کودتا پیوستند. در نهایت در آذر 1300میرزا در کوههای تالش گرفتار سرمازدگی شد و به دست یکی از عوامل سالار شجاع کشته و سرش بریده شد.
نهضت جنگل که میرفت در راستای همدلی مردم به ویژه اهالی گیلان و بخشهایی از مازندران بهعنوان یک مرکز مقتدر در مبارزه با اشغالگری بیگانه و استبداد داخلی درآید، بهواسطه حضور عناصر نفوذی، سستی فرصتطلبان، اختلافات داخلی، خوشبینی نهضت جنگل و میرزاکوچکخان نسبت به انقلاب شوروی، همیاری شوروی و انگلیس و خشونت نیروهای حکومتی در رسیدن به اهدافش ناکام ماند.
راپورت ولایات
مطبوعات