نشست چهارشنبههای همشهری این بار با موضوع لزوم بازنگری طرح تفصیلی تهران برگزار شد بخش نخست
انحراف از طرح تفصیلی روی میز اصلاح
قیمت بهای زمین و مسکن هر روز کنتور میاندازد. آن هم بهگونهای که 6 رقم نخست این کنتور در تهران تقریبا ثابت است ولی بهای هر مترمربع املاک، میلیونی بالا میرود. در این میان خانههای بسیاری در شهر خالی هستند و عدهای اما در آرزوی داشتن آپارتمانی 50مترمربعی روزگار سپری میکنند. حساب و کتاب اغلب مردم هم جور در نمیآید. یکی میگوید قواعد شهرنشینی اجازه ساخت آپارتمانی در کوچهای با عرض 6متر را نمیداده اما ساخته شده و حالا هر مترش بیش از 30میلیون تومان قیمت دارد. یکی دیگر میگوید اگر قیمت خانه ثابت بماند و من از حقوقم چیزی برای هزینههای جاری خرج نکنم، 80سال دیگر میتوانم یکواحد آپارتمان 60متری در جنوب شهر بخرم ولی ماندهام چطور برخی توانستهاند سالهای کمی پیشتر بناهای غولپیکر را در شمال شهر احداث کنند و اکنون ترافیک را به شهر و شهروندان هدیه دهند؛ مگر حساب و کتاب و نظارتی وجود ندارد که اینقدر عرصههای زمین در برخی مناطق گران میشود؟
بخشی از پاسخ چنین سؤالات و صبحتهای شهروندی را باید در لابهلای انحرافهایی که از قوانین و اسناد بالادستی صورت گرفته جستوجو کرد. نمونهاش بیتوجهی به طرحهای جامع و تفصیلی شهر تهران است که اگرچه در اواخر دهه 80تدوین و ابلاغ شدند اما انگار از همان ابتدا، بنا به اجرا نکردن آنها گذاشته شده بود. شاید جالب باشد بدانید که طرح تفصیلی بهگونهای تدوین شده است که آمار نشان میدهد در بیشتر موارد با طرح بالادستی خود، یعنی طرح جامع همخوانی ندارد. این یعنی پیریزی از ابتدا اشتباه بوده و اکنون باید با مشارکت نخبگان، ذینفعان و شهروندان طرح بازنگری شده و پایتخت در توسعه شهری قرار گیرد. بر همین اساس مدتی است که معاونت شهرسازی و معماری شهرداری تهران با همکاری یککمیته تخصصی و شورایعالی شهرسازی و معماری کشور، کار بازنگری طرح تفصیلی را آغاز کردهاند. ما نیز به همین بهانه چهارشنبه هفته گذشته نشست تخصصی را با حضور کارشناسان مرتبط برگزار کردیم که خلاصهای از آن را در ادامه میخوانید. ناگفته نماند درباره اهمیت کار نیز متخصصان و دستاندرکاران بیانیهای را منتشر کردهاند که در نشست همشهری تلاش داریم تا درباره این بیانیه هم بیشتر گفتوگو کنیم. نکته مهم نشست این بود که از متولیان امر بازنگری طرحهای توسعه شهری خواسته شد تا امر مشارکت ذینفعان شهر را در تدوین این برنامهها نادیده نگیرند.
پرشیا قرهگوزلو
معمار و مؤسس دفتر معماری و شهرسازی بن ارک
سلسلهجلساتی در سالهای 98-1397 در مؤسسه تهران، مطالعات کلانشهر با عنوان پروژههای بزرگمقیاس برگزار شد که ما در ابتدا به پروژههای معماری بزرگمقیاس مانند برج میلاد، فرهنگسرای خاوران، باغ کتاب و چند بنای مهم واقع در اراضی عباسآباد پرداختیم. در انتها، با توجه به آسیبشناسی این پروژهها به این جمعبندی رسیدیم که باید برنامههای توسعه شهری در تهران را به بحث و گفتوگو بگذاریم. طی 2جلسه در دی و اسفند97 درباره طرح جامع و طرح تفصیلی تهران، پنل گفتوگویی را با حضور متخصصان و دستاندرکاران این موضوع خانمها گیتی اعتماد، سپیده شفایی و مهرناز بیگدلی و آقایان بهرام فریور صدری، احمد سعیدنیا، سهراب مشهودی، اسکندر مختاری، سیدمهدی معینی، امیر فرجامی، امیرحسین پورجوهری، سعید ساداتنیا، محمد سالاری(اقتصاددان)، مجید غمامی و کمال اطهاری برگزار کردیم. در نهایت و طی کارگاهی در اردیبهشتماه1398 بیانیهای توسط مدعوین مؤسسه تهران آماده شد و پس از چندبار ویرایش در 9شهریور98، آن را برای شهردار تهران، معاونت شهرسازی و معماری شهرداری تهران، رئیس شورای اسلامی شهرتهران، دبیر شورایعالی معماری و شهرسازی و همچنین وزیر راه و شهرسازی ارسال کردیم. خیلی هم تلاش کردیم که به دست معاون اول رئیسجمهور هم برسانیم ولی بهدلیل موانع اداری ممکن نشد. این بیانیه حاوی دغدغههای متخصصان و حرفهمندان معماری و شهرسازی درباره بازنگری آتی طرحهای توسعه شهری در تهران بود. پیشنهادها در 4بخش رویکردها، ابعاد حقوقی، اقدامات (خرد، میانه و کلان) و روشهای مشارکت تدوین شد.
سیدمهدی معینی
شهرساز
این سومین طرح جامعی است که برای شهر تهران تهیه و در سال86 مصوب شده است. قرار بود که طرح تفصیلی همزمان تهیه و ابلاغ شود ولی با یک تأخیر 5ساله در سال91 ابلاغ شد. الان حدود 8سال از ابلاغ طرح تفصیلی میگذرد و حوزه معاونت معماری و شهرسازی تهران از سال گذشته به این فکر افتاد که این طرح نیاز به بازنگری دارد. متأسفانه در فرایند تدوین طرح تفصیلی موضوع بازنگری دیده نشده بود و مشخص نبود که مثلا چگونه با 22مشاوری که در تهیه طرح تفصیلی مشارکت داشتند، وارد گفتوگو شویم. معاونت شهرسازی و معماری شهرداری تهران، مهندس گلپایگانی تلاش کردند بازنگری با انتخاب مشاور مناسب شروع شود و دانشگاه تربیت مدرس از سال گذشته کار را آغاز کرد. وقتی طرحهای توسعه شهری ایران را آسیبشناسی میکنیم، میبینیم که نقش مردم در آن بسیار کمرنگ است؛ چراکه تهیه این طرحها از دیرباز بهدست تکنوکراتها و متخصصان بوده و آنها خودشان را به نمایندگی از طرف مردم تلقی کردهاند. این شیوه ادامه پیدا کرده و در سومین طرح جامع هم مشارکت مردم نادیده گرفته شده است. 22مشاور تلاش کردهاند و تلاش آنها هم قابل تقدیر است، اما آنچه سبب شد بازنگری در دستور کار حوزه شهرسازی قرار بگیرد، این است که کاستیهایی درباره حقوق مردم در این طرح وجود دارد و باید دوباره مطالعه شود اما فرایند مطالعه طولانی است.
بالاخره 10میلیون جمعیت و 2میلیون خانوار در این شهر زندگی میکنند و مسائل و مشکلات زیستمحیطی، ترافیکی، اسکان و حق و حقوقی دارند.
در طرحهای توسعه شهری تابهحال منفعت عمومی دیده نشده و نمیدانیم که این طرحهای کلان چقدر منافع عمومی شهروندان را درنظر گرفتهاند. شورای شهر ادعا میکند که ما نماینده مردم هستیم. شهرداری هم میگوید که به نیابت از مردم در حال کار هستیم اما انتظار میرود که با برپایی چند نشست، گفتوگو، پرسشنامه و حتی ثبت نظرات مردمی در یک سایت اینترنتی این ارتباط برقرار شود.
در برخی کشورها میبینیم که تمام طرحهای توسعه بهراحتی در اختیار شهروندان است و مردم میتوانند قبل از تصویب، نظرات خودشان را در یک بازه زمانی اعلام کنند اما در ایران این کار انجام نشده است. قبل از طراحی طرح تفصیلی، طرح جامع در شورایعالی معماری و شهرسازی تصویب شد و مراحلی را در شورایعالی استان و شورای شهر طی کرد اما در هیچجایی ندیدیم که به آرای عمومی هم گذاشته شود تا مردم هم درباره طرحی که سرنوشت آنها را در 25سال آینده تعیین میکند، نظر خود را ابراز کنند. طرح تفصیلی نیز در اتاقهای بسته طراحی شد و این روند همچنان ادامه دارد. سازوکارهای مشارکت عمومی تاکنون در هیچیک از طرحهای توسعه شهری وجود نداشته است. این نباید بهصورت شعار مطرح شود بلکه باید روشهای انجام آن در هنگام طراحی دیده شود.
اسکندر مختاری
پژوهشگر مطالعات شهری
با گذشت چند سال از اعلام طرح جامع و تصویب طرح تفصیلی، این احساس وجود داشت که در جاهایی پاسخگو نیست. با گذشت زمان نیاز به بازنگری بیشتر شده است و ضرورت جدیدی را میطلبد.
نکته دیگر فاصله طرح جامع و تفصیلی است که هر روز زیادتر میشود. در طرح جامع چند فصل بحث درباره مباحث کیفی و هویتی دیده میشود. مثلا در فصل راهبردهای توسعه یا در فصل سازمان فضایی شهر، ضوابط و مقررات ساختوساز و نحوه استفاده از اراضی هست و یک فصل هم به حفاظت از میراث تاریخی شهر اختصاص دارد. در فصل راهبردهای توسعه شهر، راجع به ساماندهی کالبد شهر تهران با اتکا بر ساختار طبیعی و بسترهای زیستمحیطی صحبت میشود اما عملا در اجرا از آن فاصله میگیرد. در عمل نادیدهگرفتن ساختار طبیعی شهر تهران در ساختوسازها دیده میشود، مثلا تراکمهایی که در منطقه22 اعمال شد یا اتفاقاتی که در مناطق یک، 2، 4 و 5 رخ داد. این میزان از ساختوساز و تراکم با بستر طبیعی شهر همخوانی نداشت.
در زمینه هویتبخشی به کالبد شهر، در آن زمان هم طرح جامع و تفصیلی پاسخگو نبود و طرح تفصیلی نتوانست اهداف طرح جامع را محقق کند. اتفاقاتی که در مرکز تاریخی شهر با بعضی از تراکمها و بارگذاریها افتاد، به همین دلیل بود. در این زمینه مشخصا میتوان از توسعه مجلس شورای اسلامی نام برد که در جریان آن 40هکتار از اراضی بافت تاریخی به کاربری سنگین و متراکم که منجر به محو شهر میشود، اختصاص داده شده و ظرفیت مرکز تاریخی پاسخگوی آن نیست. در پادگان 06 هم تراکم زیادی داده شده و اگر طرح تفصیلی این اجازه را داده است، پس اشکالی دارد، چون شعار طرح جامع چیز دیگری بود. از طرف دیگر ساخت و فعالیت بعضی از مالها در نقاط مختلف شهر عملا زندگی را مختل کردهاند. در بزرگراه ستاری یا زعفرانیه زندگی محلی تحتتأثیر قرار گرفته و از کیفیت افتاده است.
یک بحث دیگر تعادلبخشی به الگوی سکونت با الزامات تاریخی و طبیعی شهر است. این تعادلبخشی الان وجود ندارد. آیا باید تمام لوازم یدکی مورد نیاز خودروهای کشور از یک خیابان مرکز تاریخی تامین شود؟ این لوازم یدکی باید از همه مبادی ورودی به خیابانهای ملت، امیرکبیر و اکباتان حمل و بعد از آنجا دوباره در تمام کشور توزیع شود؟ الان عبورکردن از این خیابانها مخاطرهآمیز است. خیابان لالهزار ظرفیت توزیع چراغ کشور را ندارد، اما این کار را انجام میدهد. نکته دیگر پالایش مرکز قدیمی شهر است. آیا احساس میکنید که حاضر هستید با خودرو در مرکز تاریخی تردد کنید؟ این منطقه پر از موتورهای باربر است که هیچ محدودهای را رعایت نمیکنند. همه جا موتورسیکلت پارک شده است. هدف ما در طرح جامع این نبود. در طرح جامع قرار این بود که بین فضا و عملکرد یک تعادل برقرار کنیم اما نهتنها تعادل برقرار نشده، بلکه تشدید هم شده است. پاساژهایی که در سهراه امینحضور شکل گرفته، معرف این است که ما این مشکل را تشدید کردیم و فشار تقاضا را پذیرفتیم. چه چیزی این اجازه را داده است؟ طرح تفصیلی بهانه داده، اجازه ساختوساز چه بود؟ طرح تفصیلی.
وقتی از نیاز و رضایت مردم صحبت میشود، من همانقدر که خوشحال میشوم، نگران هم میشوم. آیا اگر به هر تراکمی تن بدهیم، رضایت مردم را تامین کردهایم یا منافع سوداگر را؟ باید تکلیف این را روشن کنیم که مرادمان از مردم چه کسانی است و با کدام رویکرد دنبال تجدیدنظر هستیم؟ اینکه دادن پروانه ساختمانی را تسهیل کنیم و اضافه تراکم و تغییر کاربری بدهیم یا احکامی که جلوی آشفتگی را بگیریم؟ موتورسواری که در پیادهرو با سرعت حرکت میکند و پاساژسازی که میخواهد در هر نقطه از شهر سودآوری داشته باشد، شامل رضایت مردمی نیستند.
من ساکنان شهر را مردم و منافع عمومی را بر فردی ارجح میدانم. اینکه در یک شهر آسایش برقرار باشد، سیما و منظر شهر آشفته نباشد، امنیت سواره و پیاده فراهم باشد، جز منفعت عمومی است.
محمدسعید ایزدی
استاد دانشگاه و دبیر پیشین شورایعالی شهرسازی و معماری
موضوع اصلی، توجه به کیفیتهاست؛ اینکه امروزه شهر تهران از تنزل کیفیت زندگی بهشدت رنج میبرد و بهنظر میرسد معضل اصلی شهر بحث کیفیت زندگی است. متأسفانه در طرحهای پیشین و حتی برنامهریزی که هماکنون صورت میگیرد، به موضوع کیفیت اساسا توجه نمیشود. در رابطه با موضوع کیفیت از بُعد هویت آقای دکتر مختاری توضیح دادند، ولی درباره امنیت و ایمنی چطور؟
من تمام تلاش خود را کردم که با تلاش همکاران در مرکز مطالعات گسلهای تهران را شناسایی کنیم و بعد از گذراندن این دوره آن را به شهرداری تهران ابلاغ کنیم. همچنین از شهرداری خواهش کنیم که در مورد ساختوساز و این پهنهها بهشدت مراقبت کند. نتیجه چه شد؟ سال اولی که آقای قالیباف بودند، این نقشهها در کشوی میز ایشان خاک خورد و سال بعد آقای دکترحناچی آن را ابلاغ کرد.
هفته پیش با کمال تأسف من کارگاهی با بچههای شهرسازی داشتم و وقتی این موضوع را مطرح کردم، بچههای شهرسازی گفتند که الان به اصرار از ما میخواهند که اجازه پروانه روی همین گسلها را بدهیم. اصلا توجهی به این مسئله نمیشود. در این پهنهها، ایستگاههای تقلیل فشار گاز، پمپ بنزین و بیمارستان ساخته شده است؛ روی گسلهای درجه یک شهر تهران. حالا ما اگر گسلهای درجه3 تهران را نادیده بگیریم، بهنظر من، چه زمانی میخواهیم به مسئله کیفیت زندگی توجه کنیم؟
به معضل فرونشست چهکسی توجه کرده است؟ منطقه جنوبغربی تهران با پدیده فرونشست روبهروست. اصلا میدانیم پدیده فرونشست چیست؟ اینها تماما در اسناد و طرحها بهصورت جداگانه بررسی و شناسایی شد و پهنههای پرخطر معرفی شدند. یعنی دستگاه تخصصیشان نسبت به این کیفیتها هشدار دادند و به همین ترتیب کیفیتهای دیگر. مگر بحث امنیت بحث کمی در شهر تهران است؟ کدامیک از محلههای شهر تهران به زن و بچههای ما اجازه میدهد که بعد از ساعت10 شب بهراحتی تردد کنند و نگران کیفقاپی و زورگیری و این چیزها نباشند؟ اساسا بحث کیفیت و امنیت در کجای طرح تفصیلی و سایر طرحهای توسعه آمده است؟ من تردید دارم که در فرایند جدید هم به این مقولهها توجه کنیم. لذا بهنظر من، توجه به مفهوم کیفیت زندگی بهعنوان چالشهای اصلی شهروندان باید مورد توجه قرار بگیرد.
نکته دوم، بحث مسئله شهر تهران در یک گستره وسیعتر است. درباره مسائل شهر تهران بارها و بارها صحبت کردهایم و منحصر به محدوده 934کیلومترمربعی نیست؛ در واقع مجموعه شهری تهران است که گستره خیلی وسیعی دارد و ما در تهیه طرحها کاملا به آن بیتوجه هستیم. متأسفانه یک کار تحلیلی ارزشمندی که آقای دکتر زبردست برای ما انجام دادند، نتایج آن هیچوقت منتشر نشد؛ طوری که متوجه شویم چطور ما در عین حال که مبادرت به تهیه طرحهایی در مقیاسهای مختلف میکنیم، اما طرحهایمان به هیچ عنوان از طرحهای بالادست خود نتیجه نمیگیرند و حتی به آنها بیتوجه هستند. یعنی ما طرح منطقهای، طرح ناحیه، طرح مجموعه شهری و بعد طرحهای شهری داریم. فاصله بین این طرحها بهشدت زیاد است و چرا ما نمیخواهیم مسئله شهر را در مجموعه شهری جستوجو کنیم؟
شما میدانید تهران با پدیدهای به نام فقر شهری در بخش جنوبی مواجه است؟ من اسم آن را هلال فقر گذاشتم؛ از شهر ری تا محمدآباد کرج. این پدیده بسیار جدی است؛ آنقدر جدی که مسائل شهر تهران را تحتالشعاع خود قرار داده است. همین بهارستان با 3شهر مانند نسیمشهر، بهارستان و صالحیه 700هزار نفر جمعیت دارد که در بدترین شرایط ممکن زندگی میکنند. توفان شنی که از روی تهران رد شد و ما عکسهای آن را میگرفتیم و به هم نشان میدادیم، بیشتر از 80خانه را در آن منطقه تخریب کرد. تصور ما نسبت به کیفیت زندگی نباید فقط محدوده منطقه 1، 2 و 3 یا حتی مناطق 22گانه تهران باشد، مسئله تهران در عرصه مجموعه شهری تهران قابل بررسی است.
مهرناز بیگدلی
برنامهریز شهری و پژوهشگر تهرانشناسی
شهر تهران در 30سال گذشته طرح کارآمدی برای تهران نداشته است. سال1349 طرح جامع اول تهران تصویب شد، تا اواخر دهه60 شمسی، تهیه طرح تفصیلی آن ادامه پیدا کرد. سال70 هم که دوباره طرح جامع (ساماندهی) تهران تهیه شد، بنا به دلایلی مورد تصویب شهرداری قرار نگرفت. تا آنکه در اواخر دهه70 و اوایل دهه80 مجموعه مدیریت شهری تهران به این نتیجه رسید که نیاز به یک بازنگری اساسی در طرح تهران اول است و طرح راهبردی ساختاری تهران برای نخستینبار مطرح شد که در زمان خودش بسیار نوآورانه بود.
تحقیقی در سال94 روی انطباق پهنهبندی طرح جامع تهران و مقایسه آن با طرح تفصیلی به مدیریت اینجانب در مرکز مطالعات و تحقیقات معماری و شهرسازی انجام شد. این پژوهش نشانگر آن بود که طرح جامع تهران با آنکه بهدرستی تمام مسائل کلان تهران را دیده بود اما در ایجاد نقشه پهنهبندی و بعد هم در انطباق با طرح تفصیلی دچار اشکال و انحراف گردید. من اگر بخواهم بهطور کلی تشریح کنم، پس از اینکه طرح در سال86 تصویب شد، مجموعه مساحت تهران به وسیله ضوابط و مقررات شهری که منبعث از چشم اندازها و راهبردها و راهکارهای توسعه بود و در برنامه راهبردی تعیین شده بود، برنامهریزی گردید. همچنین حدود 40درصد مساحت نیز به وسیله طرحهای موضوعی و موضعی هدایت میگردید که این موضوع آینده نوید بخشی برای تهران رقم میزد. اما متأسفانه اتفاقاتی افتاد که طرح از مسیر درست خود خارج شد. درواقع 2عامل مهم تخریبی از سال86 تا 91 که طرح تفصیلی یکپارچه تهران ابلاغ شد، اتفاق افتاد. به این ترتیب که در ابتدای امر، نهاد توسعه شهر تهران که متولی انجام آن طرحهای موضوعی و موضعی بود و میتوانست خیلی از مسائل تهران را حل کند، در سال89 منحل شد. بحث بعدی این بود که طرح تفصیلی بسیار دیرهنگام ابلاغ شد. یکی از نکات مهم طرح جامع و تفصیلی همزمانی انجام و تصویب آنها بودکه برای نخستینبار مطرح میشد؛ یعنی همزمان که طرح جامع انجام و تصویب شد (سال1386) طرح تفصیلی هم که توسط 22مهندس مشاور ذیصلاح انجام شده بود، در کمیسیون ماده5 شهرداری تهران تصویب، اما ابلاغ نشد. ناگفته نماند که مشاورین یادشده، قبل از انجام طرح تفصیلی مناطق، تحت عنوان طرح الگوی توسعه مناطق کار بررسی جامع و امکانسنجی توسعه مناطق 22گانه را انجام داده بودند.
از سال86 که طرح جامع تصویب شد وظیفهای به یک مشاور دادند که طرحهای تفصیلی مصوب 22مشاور را یکپارچه کند. اما نمیدانم چرا باید این یکپارچگی تا 5 سال طول بکشد؛ درحالیکه خودمان میدانیم در این فاصله زمانی چه اتفاقاتی میتواند در شهر بیفتد. یک تحلیل کلی روی آرایکمیسیون ماده5 نشان میدهد که از سال 86 تا 91 بیشتر آرای صادر شده در این کمیسیون خلاف طرح تفصیلی است. ضمن آنکه بالغ بر 30درصد طرح تفصیلی یکپارچه نیز با طرح تفصیلی مصوب تهیه شده از سوی مشاوران مناطق مغایرت داشت.
از سوی دیگر و براساس نتایج تحقیقی دیگر در سال1395، با عنوان انطباق طرح تفصیلی با مستحدثات منطقهیک شهرداری تهران و بررسی تمام پروانههای ساختمانی از سال 91 تا 95، متوجه شدیم که از مجموع 3769پروانه صادر شده در این بازه زمانی(منطقه یک) حدود 2793پروانه مغایر با طرح تفصیلی بود؛ چه بهلحاظ تراکم ساختمانی، یا سطح اشغال مجاز و نوع کاربری و چه از نظر میزان ظرفیت جمعیتپذیری منطقه. یعنی 75 انحراف از طرح تفصیلی ملاک عمل. این تحقیقات توسط گروه متخصص و مهندسان ناظر سازمان نظام مهندسی در اوایل سال1395 انجام شده که مقرر بود برای سایر مناطق هم انجام شود که هیچگاه اتفاق نیفتاد. به هرحال مشت نمونه خروار است و بهنظر میرسد طرح تفصیلی ملاک عمل دیگر قابل اتکا نیست؛ چه بهلحاظ هدایت کالبدی شهر و چه بهلحاظ بحث جمعیتپذیری.
تغییراتی که در پهنهبندی شهرتهران ایجاد شده نیز از چند جنبه حائز اهمیت است، طرح جامع به درستی در ریز پهنههای سکونت و فعالیت از نقشه مکانیابی بلندمرتبهسازی که در دهه 70 با عنوان «مکانیابی ضوابط احداث بلند مرتبهسازی در تهران» از سوی شورایعالی شهرسازی و معماری تصویب شده بود، استفاده شد. در آن سند مکانهای مناسب برای بلندمرتبهسازی تعیین شده بود اما در طرح تفصیلی یکپارچه میبینیم که 20درصد بلندمرتبههایی که مکانیابی شده و در بازه زمانی
(92-1390) مصوبه کمیسیون ماده5 را دریافت نمودهاند خارج از محدودههای مدنظرنقشه مصوب مکانیابی بلندمرتبهها بودند. این سند، یعنی ضوابط بلند مرتبهسازی در نیمه اول سال80 بنا به دلایل شکلی از سوی شهرداری تهران ملغی گردید حال آنکه هیچگاه روشن نشد که چرا مکانیابی بلندمرتبهها که بر مبنای مطالعات علمی مخاطرات طبیعی، بهویژه مبحث آلودگی هوا و تعیین مناطق ساختوساز ممنوع بر گسلهای پرخطرتهران تهیه شده بود و مصوبه شورایعالی معماری و شهرسازی را هم داشت باید بهناگاه ملغی میگردید؟