کارگرها هزار و یکجور مشکل دارند؛ از کسادی کار گرفته تا نداشتن بیمه، نبود امنیت شغلی و خطرات حین کار و دهها مشکل ریز و درشت دیگر ولی هیچکدام از اینها سختتر و بدتر از رقابت با کارگران افغان نیست.
اگر بخواهیم از تیم یکدست و بیستاره کیروش بازیکنی را نشانه کنیم، شاید تنها گلر ملیپوش تیم بتواند مانند قد و قامت بلندش کمی با فاصلهتر از دیگر بازیکنان خود را از این یکدستی بِکَند و سوسو بزند.
ریخت و قیافهاش عموما نامرتب بود. موهایش درهم و دستهایش در بیشتر اوقات با خاک همزیستی داشت. دمپایی پلاستیکی نیمهپارهای میپوشید و چون شلوارش کوتاه بود پاهایش تا چند سانت بالای مچ لخت میماند.
مکالمه با صاحبان شرکتهای خدماتی که آگهی استخدام کارگر ساده به روزنامه دادهاند، یکی از شیوههای سردرآوردن از چرخه اقتصادی در حوزه فعالیتهای خدماتی است. وجه مشترک تمامی این شغلها نداشتن بیمه و پرداخت حقوق پایین است. وقتی حرف از کارگر ساده میزنیم یعنی کارگری بدون حق، بدون هزینه و بهدور از تمامی حداقلهای قانون کار.
متأسفم که باید بگویم در جامعه کنونی ما به کسی کارگر ساده میگوییم که هرچه ما میخواهیم و امر میکنیم برای ما انجام دهد؛ اندیشه و مهارت را به کارفرما نسبت میدهیم و توان جسمی و زیر دست بودن بیچون و چرا را به کارگر ساده.
رستمی سالهاست دست 2 دختر و 3 پسر خود را گرفته و به ایران آمده. از خانه تا تعمیرگاه کیف وکفشاش، یک تاکسی بیشتر نباید سوار شود. گاهی دختر کوچکش را صبحها تا مدرسه میرساند. رستمی با پسرش به مغازه میرود، کرکره مغازه را ساعت 9 بالا میبرند تا اذان ظهر سفارشهای باقیمانده را تمام میکنند.
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .