• سه شنبه 18 آذر 1404
  • الثُّلاثَاء 18 جمادی الثانی 1447
  • 2025 Dec 09
یکشنبه 16 آذر 1404
کد مطلب : 268546
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/kZr1X
+
-

دستان طلایی دختر کوهستان

دختر کارآفرین روستای‌جورآباد در منطقه اورامان با دستان خالی یک روستا را تبدیل به قطب تولید زعفران کرد

گزارش
دستان طلایی دختر کوهستان

رابعه تیموری | روزنامه‌نگار 

 نامش «چنور» است؛ هم‌نام مقاوم‌ترین و خوش‌عطر‌ترین گیاهی که لابه‌لای صخره‌های کوهستان اورامان می‌روید! چنور در دل زمین‌های چغر و پر از سنگ و کتل روستای جورآباد، گیاه حساس و پرناز و غمزه زعفران را پرورش می‌دهد و با تولید این گیاه به سفره خانواده‌اش و تعداد زیادی از اهالی روستای جورآباد نان می‌رساند. حکایت زعفران‌کار شدن چنور و پیوند او با دنیای طلای سرخ از عشقش به درس و تحصیل شروع شد؛ عشقی پرفراز و نشیب که از دختر اورامان کارآفرینی موفق ساخت و سبب شد دهیار و معتمد اهالی روستای جورآباد شود.

کارآفرینی که دهیار شد
بسیاری از اهالی روستا که حالا در کشت‌و‌کار کمک حال چنور هستند، در آغاز کارش گمان نمی‌کردند او بتواند در آب و هوای کوهستانی منطقه اورامان زعفران پرورش دهد، اما حالا که او در چانه‌زنی با کارگر گل‌چینی و تا پای معامله آوردن تاجران بازار زعفران مهارتش را نشان داده، مسئولیت دهیاری جورآباد را به او سپرده‌اند تا کشت و کار زمین‌های کم‌آب آنها را رونق دهد. خانم دهیار در بذل و بخشش تجربه ١٤‌ساله‌ای که در کشاورزی اندوخته هم دست‌و‌دل‌باز است و هرجا اهالی از خرید بذر تا تامین آب زمین‌شان به در بسته خورده‌اند، برای حل مشکلاتشان همراه‌شان شده است.

کاشت سیر؛ اولین تجربه چنور
سررشته ماجرای زعفران‌کاری چنور به سال‌هایی برمی‌گردد که دوران درس و مدرسه را پشت سر گذاشته بود و خودش را برای کنکور ورودی دانشگاه آماده می‌کرد. او وقتی تصمیم گرفت در رشته پرستاری ادامه تحصیل دهد، می‌دانست که تامین هزینه‌های تحصیل او پدر کشاورزش را به‌زحمت می‌اندازد و به‌دنبال راهی بود تا کمک حال پدرش شود: «من کاری می‌خواستم که بتوانم در روستا و کنار خانواده‌ام بمانم و کشاورزی تنها شغلی است که اغلب مردم جورآباد از این راه رزق‌و‌روزی خود را درمی‌آورند.» زمین و آب‌و‌هوای جورآباد برای کاشت سیر مناسب نبود و تا آن روز کمتر کشاورزی حاضر بود برای تولید این محصول پرزحمت با آسمان بخیل و زمین چغر منطقه کوهستانی اورامان دست‌و‌پنجه نرم کند، اما چنور این کار را کرد و در ۲ هکتار زمین استیجاری که پدر برایش دست‌و‌پا کرده بود بوته‌های سیر مرغوبی پرورش داد که به محصولات مناطق پرآب کوهپایه‌ای پهلو می‌زد.
تصمیم بزرگ
دانشجوی پرستاری در همان روز‌های تحصیل از تولید قارچ هم سربلند بیرون آمده بود، احساس کرد بوی خاک دامنگیرش کرده و بیشتر از آنکه برای پوشیدن روپوش پرستاری بی‌قرار باشد، برای کشت و کار برنامه‌های دور ‌و ‌دراز دارد: «تصمیم گرفتم رشته پرستاری را نیمه‌کاره رها کنم و تحصیلم را در رشته کشاورزی ادامه دهم.» چنور می‌دانست برای کاشت زعفران باید آستین بالا بزند و آبیاری زمین در گرگ و میش سپیده‌دم زمستان و چیدن گلبرگ‌های ارغوانی پیش از طلوع خورشید کار ساده‌ای نیست، اما به سرسختی خودش هم باور داشت و دلش می‌خواست اولین دختر جورآباد باشد که این کار سخت و دشوار را انجام می‌دهد: «آن زمان‌برای تهیه زمین و پیاز زعفران به هر دری زدم تا بالاخره جهاد دانشگاهی زمینی در اختیارم قرار داد و من به کمک خانواده‌ام و حمایت کمیته امداد شروع به‌کار کردم.»

از تهدید به زندان تا اولین پیازی که سبز شد
سرمایه اولیه کار چنور با قرض و وام‌های فراوان فراهم شد، اما در حالی که او فکر می‌کرد موقع برداشت زعفران، این سرمایه با سودی کلان برمی‌گردد، زمین زعفرانش محصول نداد و او نتوانست بدهی‌هایش را تسویه کند. با آنکه سرزنش‌ها و ملامت‌های دوست و آشنا کم نبود، دختر سرسخت اورامان دوباره زمین را کاشت و چشم به راه پاییز ماند تا شاید این بار زمینش عایدی داشته باشد. وقتی سال دوم هم زمین چغر جورآباد به پیازهای زعفران فرصت ریشه دوانیدن و سربرآوردن نداد، سر و کله طلبکاران پیدا شد و دیگر رو و آبرو گذاشتن چنور راه به جایی نمی‌برد. در روزهایی که او پنهان از چشم طلبکاران و در هول و ولای زندان رفتن و نرفتن باز هم زمین بی‌ثمر را برای کاشت دوباره پشته‌بندی می‌کرد،حتی خانواده‌اش هم به نتیجه دادن تلاش او امید نداشتند، اما این بار زمین و آسمان به چنور روی خوش نشان دادند و مهر آن سال زمین او با گلبرگ‌های ارغوانی زعفران فرش شد. چنور آن سال همه بدهی‌هایش را پرداخت کرد و سال‌های بعد آنقدر بار زعفرانش برکت پیدا کرد که اهالی برای برداشت و کلاله‌چینی زعفران‌ها به کمک  او و خواهرانش آمدند.

زندگی دوباره در روستا
4 سال پیش که پدر خانواده محمدی تنهایشان گذاشت و از دنیا رفت، چنور نان‌آور مادر و خواهرانش شد و به زمین و کشت و کارش وسعت داد تا هم رزق‌و‌روزی خانواده‌اش برکت بیشتری داشته باشد و هم تعدادی از اهالی روستا با کار  روی زمین او صاحب کسب‌و‌کار شوند. حالا علاوه بر ۵٠‌نفری که مستقیم و غیرمستقیم در کاشت و عرضه محصولات زمین او سهمی دارند، تعداد زیادی از اهالی هم با کمک او زمین‌های بایر یا کم‌محصول‌شان را احیا و بارور کرده‌اند.

وقت برداشت
این‌روز‌ها فصل برداشت زعفران در روستای جورآباد منطقه اورامان است. برخلاف روستاهای خراسان که امسال به‌دلیل گرمای هوا در اواسط پاییز آخرین گل‌های زعفران را چیدند، اهالی این روستای سردخیز تازه کار را شروع کرده‌اند.
چنور محمدی باید پشته‌های گل‌های زعفران چیده شده را پیش از راست شدن تیغ آفتاب ظهر، به‌دست زنان روستا برساند که در خانه کلاله‌ زردرنگ گل‌ها را از گلبرگ‌های ارغوانی‌اش جدا کنند. مردم روستای کم‌جمعیت جورآباد به امانتداری شهره‌اند و چنور با خیال آسوده گل‌های گران‌قیمت زعفران را میان کلاله‌چین‌ها تقسیم می‌کند. تعدادی از آنها هم که سحرخیزند و پیش از گرگ و میش هوا خودشان را به سر زمین می‌رسانند، برای گل‌چینی کمکش می‌کنند. در خنکای دم صبح چمباتمه زدن کنار زمین یخ‌بسته آسان نیست، اما فرصت این پا و آن پا کردن ندارند و باید بدون نفس گرفتن و بدون آنکه فرصت کنند به کش‌و‌قوسی، کرختی زانوهای خود را بتکانند و به اشاره نرمه‌انگشت‌شان، گلبرگ‌های ارغوانی را از غلاف سفید‌رنگ جوانه جدا کنند.
کارگر زعفران‌چین باید بداند که هرقدر طبع پیاز سفید‌رنگش وحشی است و بی‌توقع و ادا و اطوار جوانه می‌زند، گلبرگ‌های ارغوانی‌رنگش ناز و کرشمه دارند و اگر پیش از طلوع آفتاب آنها را نچینند، هرم آفتاب پاییزه هم برای پراندن عطر کلاله‌های سرخ رنگ‌شان کفایت می‌کند. همین سحرخیزی رمز و راز پربرکت ماندن زمین زعفران‌کاری چنور است و تا امروز پیش نیامده کارگران مجبور شوند بعد از سرزدن آفتاب سرگل‌ها را پرپر و بی‌دنباله از لای علف‌های قدکشیده بیرون بکشند.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید