در آستانهی ماه مبارک رمضان
کمی بهشت بچینیم
یاسمن رضائیان:
شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی اُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدیً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدی وَ الْفُرْقان
ماه رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شده برای هدایت بشر و برای راهنمایی و امتیاز حق از باطل
بخشی از آیهی 185 سورهی بقره
اردیبهشت همیشه برای آنهایی که روحیهای لطیف دارند و باران و نسیم زبانشان را به شعر باز میکند ماه مخصوصی است. کتابهای شعر را که ورق میزنم، میبینم شاعران ما چهقدر اردیبهشت را دوست دارند. آنها دربارهی این ماه شعرهایی سراسر احساس سرودهاند. نمیدانم چه چیزی در این ماه هست که آن را از ماههای دیگر جدا میکند. شاید بهخاطر هوای دلچسب روزهایش باشد؛ اما هوای ماههای دیگر بهار هم همین است، فقط کمی سردتر و کمی گرمتر. اما نه، وقتی این هوای مطلوب با نام بهشت همراه میشود همهچیز تغییر میکند. شاید ما در ناخودآگاهمان حس میکنیم این هوای دلچسب و دلخواه از بهشت میوزد. ماه رمضان نیز ماه نسیمهایی است که از بهشت میوزد. سحرها و غروبهای رمضان، اگر کمی پنجره را باز کنی، خنکی را روی صورتت احساس میکنی. خنکی مطلوبی که با عطر چای و صدای اذان یکی میشود و در نهایت نسیمی میشود روحنواز. نسیمی که از بهشت میآید.
شعرهایی که نازل میشوند
حالا فکرش را بکن اردیبهشت و رمضان دست در دست هم به استقبال تو بیایند. هردو عطری از بهشت با خودشان میآورند. این رمضان با همهی رمضانهایی که در اردیبهشت نیست فرق دارد و فرق آن در همین شاعرانهبودن است. امسال به رمضانی شاعرانه دعوتیم. شاید از روزهایش هزار کلمه نازل شود، کلمههایی که بتوانیم با آنها شعرهایی دلنشین بنویسیم.
امسال برای شروع رمضان شور خاصی داشتم. فکر کردم لابد اردیبهشت باید آن را طور دیگری کند. نمیدانم دقیقاً قرار است چه اتفاقی بیفتد اما میدانم نسیمهایی که در بامداد رمضان امسال میوزد مرا به خیالهایی دوردست خواهد برد. مرا به شعر دعوت خواهد کرد و هنگام افطار، دعاهایی شاعرانه بر زبانم خواهد چرخید.
حالا چشمانتظاری تمام شده است. رمضانِ اردیبهشتی نزدیک شده است و من بهیاد کودکیهایم افتادهام. آن زمان که فکر میکردیم اگر روی بالاترین نقطهی کوه بایستیم و دست دراز کنیم، میتوانیم کمی ابر بچینیم. حالا فکر میکنم اگر دست دراز کنم میتوانم کمی بهشت، کمی نسیم رمضانی بچینم و آن را مثل آبی خنک روی صورتم بریزم. خنکای این نسیم از پوستم به قلبم میرسد و روحم از نو متولد میشود.
آگاهی، روشن است
راستش همیشه آگاهی را دوست داشتهام. آگاهی مثل حال و هوای خانه در ابتدای غروب است، وقتی خانه کمکم تاریک میشود و بلند میشوی و چراغی روشن میکنی، نور را به خانه میآوری، تاریکی را کنار میزنی و پنجرههای رو به نور را باز میکنی. من همیشه آگاهی و روشنایی را دوست داشتهام و بیشتر از آن، روشنایی و نوری را که در پی آگاهی میآید دوست دارم.
رمضان، ماه آگاهی است. آگاهی از چهچیزی؟ از پیچیدهترین و بزرگترین مسائل آفرینش؟
نه، آگاهی از کوچکترین و در عین حال باارزشترینها. همیشه هم آگاهی پشت بزرگترینها و عجیبترینها نیست. پشت کوچکترین برگ یک درخت هم آگاهی هست. کافی است پرده از آن کنار بزنی و نور آگاهی را ببینی. در این ماه کوچکترین نشانهها را جمع میکنم، به کوچکترینها دقت میکنم، کوچکترینها را میشنوم و میبینم و به قلبم میسپارم. نشانهها جمع میشوند، با هم معنی پیدا میکنند و در نهایت مرا به آگاهی تازهای میرسانند.
این روزهایی که در انتظار بودهام مرتب با خودم فکر میکردم چه خدای شاعری داریم. اینبار رمضان را اردیبهشتی کرده تا شعرهای تازهای را در آن تجربه کنیم. شعرهای درخت، شعرهای ابر و آسمان، شعرهای آب و آفتاب، شعرهای نسیم و دشت. رمضانِ امسال را که به انتها برسانیم گوشه و کنار دفتر و کتابهایمان پر از شعر خواهد بود. شعرهایی که عطر بهشت دارند؛شعرهایی که نشانههای روشن آگاهیاند.