پرسپولیس یا پیروزی؟ زندهباد بازی عوام
نگاهی متفاوت به داستان زنوزی و پاس گلهای طلاییاش
رسول بهروش
ماجرا این است؛ محمدرضا زنوزی در تلویزیون پرسپولیس را «پیروزی» خطاب میکند و بخشی از بدنه هواداران تراکتور را سر ذوق میآورد، از این طرف هم پیشکسوتان و برخی مدیران پرسپولیس به صف میشوند و بهتندی جواب او را میدهند تا از طرفداران تیم خودشان لایک بگیرند. همزمان پرسپولیسیها و تراکتوریها در فضای مجازی به جان هم میافتند و البته این چرخه (یا سیکلهایی شبیه آن) مدام تکرار میشود. این وسط تنها عنصر غایب، ظاهرا تعمق و خردگرایی است؛ آنجا که پشت این بازیهای لوس و بچگانه، هیچکس به عملکرد و کارنامه واقعی آقایان توجه نمیکند.
زنوزی میداند که مدیریتش در تراکتور فاجعهبار بوده و عملکرد او با لیست بلندبالایی از ابهامات بیپاسخ همراه است، بنابراین راه سادهتر را انتخاب میکند و با الگوبرداری از کامنتهای هواداران کمسنوسال، دست به جعل اسم رقیب میزند. اینطوری و به یمن عوام هوراکش، از پاسخدادن در مورد حیف و میل دهها میلیارد تومان سرمایه در تراکتور معاف میشود؛ آن هم در تیمی که قبل از حضور او چندبار به قهرمانی نزدیک شد، اما در عصر «آتا» حتی سهمیه آسیایی هم نمیتواند بگیرد.
برخی هموطنان هوادار تراکتور استدلال میکنند که چون مخارج از جیب زنوزی تامین شده، کسی حق نقد و پرسوجو ندارد. این منطق اما یکسره باطل است؛ چه اینکه در اروپا هم عموم باشگاهها بهطور خصوصی اداره میشوند، اما رسانهها مکلف به انتقاد و ریزبینی هستند و این کار را با محکمترین لحن ممکن انجام میدهند. اینجا اما هربار قرار است عملکرد مالک شکستخورده تیم تبریزی به چالش کشیده شود، او با چهارتا رفتار پوپولیستی مثل ادعای کور «نمیخواهند تراکتور قهرمان شود» یا بازی کودکانه با اسم و عنوان تیم رقیب، از زیر بار جوابگویی شانه خالی میکند. مردمی هم که باید بابت آسیبدیدن برند «تراکتور» از مالک ناکام حسابکشی کنند، متأسفانه به همین رفتارهای متعصبانه، هیجانی و کمسطح رضایت میدهند و تازه ارج و قرب زنوزی هم پیششان بالاتر میرود!
مالک تراکتور اما تنها نیست. او نهتنها از آب گلآلود عوامفریبی برای خودش ماهیهای درشت صید میکند، بلکه هربار یک پاس گل طلایی هم به پوپولیستهای جناح مقابل میدهد؛ کسانی که از خدا خواسته دنباله این بازی پوچ را میگیرند و با جوابهای آتشین، اسباب خرسندی بخشی از هواداران سطحینگر را فراهم میآورند. مثلا هر دفعه که زنوزی اسم پرسپولیس را تحریف میکند، این افشین پیروانی است که در سیمای یک قهرمان دلیر، تندترین جوابها را به او میدهد و از سوی هواداران تیمش مورد تمجید قرار میگیرد. البته که افشین، کاپیتان پرسپولیس بوده و احترامش واجب است، اما عملکرد او در سالهای اخیر نقاط مبهم بسیار جدی دارد. فقط در یک نمونه، طی ماههای اخیر مکررا ادعا شده صفحه رسمی اینستاگرام پرسپولیس مدتها بهطور غیرقانونی در اختیار پیروانی بوده و او چندمیلیارد تومان سود مسئلهدار از این محل بهدست آورده است. در این مورد حتی کار به شکایت حقوقی هم کشیده که ظاهرا از چندماه پیش با تغییر مدیریت باشگاه، این پرونده مسکوت مانده است. در تمام طول این مدت هم افشین در مقابل این ابهام بزرگ سکوت کرده تا حقیقت ماجرا روشن نشود. اینکه طرف حساب ما کیست؛ یک عاشق غیرتی یا پیشکسوتی فرصتطلب؟
اگر تنها کمی عمقنگری و ژرفاندیشی در فوتبال ما وجود داشت، مردم بهجای هوراکشیدن برای پیروانی، اول از او میخواستند تکلیف اتهام به این بزرگی را روشن کند و بعد بهخاطر رفتن توی شکم زنوزی پوئن بگیرد. همینطور از مالک تراکتور خواسته میشد بهجای پنهانشدن پشت این قبیل جدلهای سخیف که حتی با سن شناسنامهای او هم تناسب ندارد، ابتدا کمی در مورد سوزاندن یک کوه اسکناس در باشگاه متبوعش توضیح بدهد. اما افسوس که خیلی از ما حوصله «حرف حساب» نداریم و برایمان راحتتر است که بهجای کندوکاو در مورد کاراکترهای رازآلود و خاکستری، بازی پرسپولیس و پیروزی را دنبال کنیم. البته که این داستان همه فوتبال ایران است؛ همانطور که مثلا در اصفهان هم هیچکس از امیر قلعهنویی نپرسید عاقبت «معامله با خدا»، شکستن رکورد دستمزد مربیان ایرانی و کار با یک سپاهان پرستاره، چرا چیزی جز شکست و ناکامی نبود. امیر هم یک «مهندسی لیگ» گفت و هوراکشهای مجازی را راضی کرد. انصاف بدهید که هیچ کجای این کره خاکی فرار از پاسخگویی به اندازه ایران راحت نیست. ایران؛ جایی که رگ خواب عوام، شدیدا در دسترس
است!