• چهار شنبه 27 تیر 1403
  • الأرْبِعَاء 10 محرم 1446
  • 2024 Jul 17
شنبه 24 اسفند 1398
کد مطلب : 97151
+
-

18شهریور 98

دختر آبی

دختر آبی

همان روزی که خبر رسید دختری مقابل دادگاه انقلاب دست به‌خودسوزی زده. تصاویر در ذهنم بسان نواری ویدئویی جلو می‌رود. «سحر خدایاری، یکی از دخترانی بود که به‌خاطر ورود به ورزشگاه آزادی و برای تماشای فوتبال دستگیر شد.» تصاویر پیش می‌روند؛ «او پس از اینکه می‌شنود که چه حکمی گرفته، به نشانه اعتراض خودش را مقابل دادگاه انقلاب تهران و در پیاده‌روی خیابان معلم با آتش می‌سوزاند.» رسانه‌ها به‌دنبال خبر جدید هستند. خیلی زود همه‌‌چیز رنگ و بوی امنیتی به‌خود می‌گیرد. به خبرنگاران اجازه نمی‌دهند سحر را ملاقات کنند. نوشته‌ها و تصاویر گنگ و مبهم است و هنوز باورش برای همه ساده نیست. بعد از یک روز خبر می‌رسد که سحر خدایاری از شدت جراحات جانش را از دست داده است. شبکه‌های اجتماعی حال مردم را نشان می‌دهد. همه درباره او می‌نویسند. «عمر مومنی» کاریکاتوریست مشهور عرب برایش طرحی می‌زند. فضای مجازی نام «دختر آبی» را روی سحر می‌گذارد.
تا چند هفته بعد از این ماجرا، هر جای دنیا که مسابقه فوتبالی برگزار شود، نام «دختر آبی» هم در آن جاری است. تماشاگران برایش شعر می‌خوانند، بازیکنان به یادش می‌نویسند، باشگاه‌ها برایش بنر به‌دست می‌گیرند و از حق دختر آبی، از حق تمام زنان ایرانی حرف می‌زنند. از اینکه درهای ورزشگاه‌ها باید به روی تمام زنان ایرانی باز‌شود. خودسوزی و اعتراضاتی شبیه به آن سال‌هاست که به‌عنوان یکی از رادیکال‌ترین راه‌های مبارزه شناخته شده است. زنان هم، به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین صفوف مبارزات مدنی از قرن گذشته تا به همین امروز، روش‌های متفاوتی را برای مبارزه خود برگزیده‌اند. یکی مثل «امیلی دیویسون» در سال1913 برای گرفتن حق رأی زنان خودش را مقابل اسب‌ها انداخت و به کما رفت و خیلی زود هم جانش را از دست داد و یکی مثل سحر، اینگونه خود را سوزاند. اگرچه تحلیل جامعه‌شناسان از این نوع اعتراضات متفاوت است اما هیچ‌کدام از این تحلیل‌ها نمی‌تواند میزان اثرگذاری راه سحر خدایاری بر مسیر مطالبه ورود زنان به ورزشگاه را کم و زیاد کند. تا زمان حیات این مطالبه و حتی پس از آنکه این سدها از مقابل زنان برداشته شود.

این خبر را به اشتراک بگذارید