مهرداد رسولی
برای جوانها و گاهی برای سرد و گرم چشیدهها، چیزی بهتر از نشستن پای صحبتهای مفاخر فرهنگی ، هنری و ورزشی مملکتمان نیست؛ کسانی که ره صد ساله را یک شبه نرفتهاند و رنجی که در گذشته و حال و آینده متحمل شدهاند، میتواند چراغ راه پر پیچ و خمی باشد که با زیست شخصی ما ایرانیها عجین است. چرا راه دور برویم. در همین مملکت خودمان هنرمندانی داریم که گاهی دنیا را مبهوت کردهاند و حتی در هفتمین یا هشتمین دهه زندگیشان هنوز هم حرفهای زیادی برای گفتن دارند. ما هم امسال اصل و پایه را بر گفتوگو با مفاخر فرهنگی ، هنری و ورزشی کشورمان گذاشتهایم و بهخودمان میبالیم که چکیده زندگی آنها را در حد توانمان پیش روی مخاطبان قرار دادهایم؛ از استاد محمود فرشچیان که هنر بیبدیلش در دنیا خواهان زیادی دارد تا محمدعلی کشاورز دوستداشتنی که در 90سالگی از شوق برگشتن به صحنه میگوید و علی پروین که کمتر کسی با وجه مذهبیاش آشناست. این 10گفتوگوی برگزیده سال، مشتی نمونه خروار است و بهانهای برای مرور خاطرات دوباره بزرگانی که در تحریریه روز هفتم بازگو شد.
محمود فرشچیان
مردی بدون دستان لرزان در 90سالگی
مگر چند هنرمند مثل استاد محمود فرشچیان داریم که پرچم هنر و هنرمند ایرانی را این چنین در دنیا بالا برده باشد. در وصف هنر بیمانند او همین بس که نگارگریهایش بر ضریح امامان و ائمه اطهار(ع) نقش بسته و هر بینندهای را به تحسین وامی دارد. او که بنیانگذار مکتبی نوین در عرصه مینیاتور است سالهاست در آمریکا زندگی میکند، اما دلیل نمیشود که سراغ او نرویم. ما در نخستین ماههای امسال و به مناسبت تاسیس «دانشگاه هنرهای اسلامی - ایرانی فرشچیان» در تهران و ثبت ملی نام وی در یونسکو با او گفتوگو کردیم. محمود فرشچیان مثل همیشه یک خبر خوش برای طرفدارانش داشت: «هماکنون ضریح مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در شرف ساخت است. مایه مباهات است که در راه دین و اعتقادات مذهبی خود، هر کاری را افتخاری انجام دهم. افتخار دارم ۱۸اثر مذهبی خود را به آستان مقدس حضرترضا(ع) اهدا کردهام که در موزهای در معرض دید علاقهمندان قرار گرفته است..» استاد فرشچیان در این سن و سال از اشتیاقش برای انجام کارهای جدید خبر داد: «در آستانه ۹۰سالگی مشتاقانه همانند سنین ۵۰ یا 60سالگی با روحی مشتاق و دستهایی محکم و بیلرزش هر چه در توان داشته باشم کار میکنم. کارکردن جوهره وجود انسان است و مایه امید به زندگی.»
محمود دولتآبادی
تصمیم گرفتم به بهترین شکل بنویسم
در عصر یک روز اردیبهشتی مقابل آقای نویسنده نشستیم، نویسندهای که آنقدر بزرگ است که شمایلی اسطورهای دارد. وقتی پرسیدیم محمود دولتآبادی بودن چقدر سخت است، جوابی شنیدیم که درخور یک نویسنده بزرگ بود: «بالاخره دولتآبادی بودن مشکلات خاص خودش را دارد. اما این هم بخشی از واقعیت است. آدم باید کار خودش را بکند. در هر امر طبیعی اینگونه است. جنگل به وقتش سبز میشود و به وقتش برگریزان میشود.» محمود دولت آبادی درباره شروع گرایش به نویسندگی و مصایبش در این راه پر پیچ وخم گفت: «من فکر کردم که یک کار میتوانم انجام دهم و آن کار نوشتن است. تصمیم گرفتم این کار را به بهترین شکل انجام دهم، به همین سادگی. صورت ماجرا همین است ولی سیرتش یعنی اینکه در نوشتن چه میگذرد بر من. اصلا قابل وصف نیست. در «روزگار سپری شده...» ۳ بار تا لب مرگ رفتم و برگشتم. در «طریق بسمل شدن» جایی که ستوان انگشتاش را میبرد که بدهد به نوجوانی که همراهش است که بتواند رمق بگیرد، قلبم داشت میایستاد. چطور میتوانم این را توضیح بدهم؟» محمود دولت آبادی از نویسندههای مورد علاقهاش نام برد: «از همه نویسندهها چیزها یاد گرفتهام؛ حتی از آنهایی که دوست نداشتم. نویسندگان عزیز من همیشه آلبرکامو و کافکا و داستایوفسکی و هاینریش بل بودهاند.»
رضا کیانیان
فراری از نقشهای تکراری در سینما
بعد از یک وقفه چند ماهه، بعد از آخرین قول و قرارها پای صحبتهای رضا کیانیان نشستیم. بازیگری که حرفهاش را بهمعنای واقعی زندگی میکند و تأکید کرد که در همه این سالها از تکرار گریزان بوده است: «بارها نوشتهام که هیچوقت نمیخواستم در بازیگری چیزی غیراز این بشوم. همیشه دوست داشتم نقشهای گوناگون بازی کنم. از نقش تکراری گریزان بودم. چندبار نقشهایی بازی کردم که بسیار در دل تماشاگر جا باز کردند و بهاصطلاح بازار پیدا کردند. برخی از کارگردانها و تهیهکنندگان میخواستند از آن محبوبیت استفاده کنند و همان نقش را البته در قصهای دیگر به من پیشنهاد دادند ولی بازی.» اغراق نیست اگر بگوییم از هر انگشتش یک هنر میبارد؛ بازیگر است، عکاسی میکند، مجسمه میسازد، مینویسد، طراحی صحنه میکند، کارگردانی تئاتر در کارنامه دارد، شاید به همین دلیل بیش از هر بازیگر دیگری با مسائل اجتماعی درگیر میشود: «میپرسم رضا کیانیان مهمتر است یا رضا کیانیان بازیگر؟ من میگویم خود رضا کیانیان مهمتر است چون اگر او نبود بازیگریاش هم نبود. »
علی پروین
مامان نصرت گفت سالم زندگی کن
رنج پیگیریهای فراوان به نشستن پای صحبتهای دلنشین یکی از سرشناسترین اهالی فوتبال ایران میارزید. علی پروین، ستاره فوتبال ایران در دهه 50، یک فرد مذهبی تمام عیار است و از دوران کودکی به ائمه اطهار(ع) ارادت داشته است. در روزهای محرم امسال با علی پروین درباره ریشه باورهای مذهبیاش گفتوگو کردیم و او ما را به سالهای نوجوانیاش برد: «مامان نصرت همه اینها را در گوش ما فرو کرد. ماماننصرت و پدرم که به او کلاحمد میگفتیم در گوش ما خوانده بودند که باید سالم زندگی کنیم و با اهلبیت(ع) مأنوس باشیم. من تا این سن و سال لب به مشروبات الکلی نزدهام. اینکه در دوره طاغوت در این فوتبال بودم و آلوده نشدم، از سفارش و دعای خیر ماماننصرت است.» علی پروین درباره ماجرای تاسیس حسینیهاش در لواسان صحبت کرد: «از سن 18-17سالگی که فوتبالیست معروفی شدم آرزو داشتم یک حسینیه در خانهام تاسیس کنم. پسر بچهای که از ۱۰سالگی به کلاس قرآن رفته و در یک خانواده مذهبی بزرگ شده چه آرزویی بهتر از این میتواند داشته باشد. سالها بعد، یک تکه زمین متری ۲۵ هزار تومان در لواسان خریدم و شروع کردم به ساختن. از همان روزی که کلنگ ساخت خانه را زدند به معمار، بنا و مهندس ناظر گفتم من یک حسینیه هم میخواهم.»
بهمن فرمانآرا
فیلمسازی که بیشتر اهل سفر است
گفتوگو با بهمن فرمانآرا، حسن ختام سال پرکار بچههای روز هفتم بود. فیلمساز، فیلمنامهنویس و تهیهکننده مولفی که او را با جایزههای بهترین کارگردانی در جشنواره هجدهم فجر و بهترین فیلم در جشنواره بیستم فجر و... میشناسند. شروع گفتوگو با استاد درباره سفر و دنیادیدگی بود: «شانزده ساله بودم. برادرم پیش از من به انگلستان رفته بود تا رشته نساجی را که کار خانوادگیمان بود بخواند. من هم راهی شدم. نخستین سفرم بود. هواپیما اول در آتن و بعد در رم و بعد در لندن توقف داشت. با غذاهایی که میدادند توی هواپیما آشنا نبودم، بهخاطر همین حالم خیلی بد شد. این خاطره تلخ باعث شد تا سالها، توی هواپیما هیچ غذایی نخورم.» فرمانآرا 15سال پشت سر هم به کن میرفته تا فیلم ببیند و سفرهای پرتعدادی هم به آمریکا و کانادا و چند کشور اروپایی داشته است. به همین دلیل او را باید یکی از دنیادیدههای سینما بدانیم. او بهتر از هر کسی به ما پیشنهاد سفر داد، البته برای بعد از این بحران کرونا: «هر جایی که پولتان رسید بروید. ولی در کل ایتالیا برایم جالب است. فرانسه و انگلستان هم و حتی اسپانیا. کلا جاهایی که فرهنگشان برایشان مهم است را پیشنهاد میکنم. البته اول ایران را خوب ببینند، مملکت عجیب و غریبی داریم که هنوز ناشناخته است.»
هوشنگ مرادی کرمانی
بازنشستگی بعد از نیمقرن نویسندگی
در سیودومین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، مدیر انتشارات معین با اعلام خبر رونمایی از کتاب جدید هوشنگ مرادی کرمانی، این اثر را کتاب خداحافظی نویسنده با دنیای نویسندگی خواند. همین خبر کوتاه مثل یک بمب در رسانهها سر و صدا کرد و برای ما هم کافی بود تا بهانهای شود که سراغ این نویسنده خاطرهساز برویم. استاد گفت میخواهد در اوج با دنیای نویسندگی خداحافظی کند: «بسیاری از هنرمندان در داخل و چه خارج از کشور دچار شهرت مقطعی و فراموشی تدریجی هستند. همه نویسندگان و هنرمندان این احساس خطر را میکنند. از طرفی من بیش از ۵۰ سال است که مینویسم و احساس میکنم دیگر باید بهخودم یک استراحت بدهم. دوست داشتم خودم به جایی برسم که بگویم بس است نوشتن، پیش از آنکه دیگران به من بگویند. وقتی این کتاب را به ناشر دادم اعلام کردم که میخواهم قبل از اینکه مردم و خوانندهها مرا کنار بگذارند، خودم کنار بروم.»
داریوش ارجمند
بازیگری که نقشها را زندگی میکند
شاید اغراق نباشد اگر بگوییم داریوش ارجمند مرد نقشهای ماندگار است. کسی که از بازی در معروفترین نقش، یعنی مالک اشتر، تا فیلمهای «ناخداخورشید»، «سگکشی و اعتراض»، تا کاراکتر تأثیرگذار حشمت فردوس در سریال «ستایش» اثر قابل اعتنایی از خود به جا گذاشته و حالا تجربه 50سال بازیگری را یدک میکشد. او در گفتوگو با ما به نقد فیلمهای کمدی سخیف و بهاصطلاح شانه تخم مرغی روی پرده سینما پرداخت: «برخی فیلمها واقعا خجالتآور هستند. فیلمنامههایی به دستم میرسد که اصلا آدم خجالت میکشد آنها را ببیند، البته وقتی فیلم را میسازند خیلی خوب هم از آنها استقبال میشود و فروش فوقالعاده میکند. متأسفانه اگر فیلمی میلیاردی بفروشد خوب است و اگر نه، فیلم بدی است.» استاد یکی از بازیگران تحصیلکرده سینماست و در پاسخ به این سؤال که بازیگری یک امر ذاتی است یا به تحصیلات آکادمیک نیاز دارد گفت: «من به آکادمیک بودن بازیگری اعتقاد دارم اما درضمن معتقدم مادر بازیگری، زندگی است. بازیگر، کاری جز نمایش زندگی ندارد و قرار است زندگی را نشان دهد. بازیگر به هر شیوهای که بازی کند، پایه کارش زندگی و واقعیتگرایی است. بازیگری یک مشت ادا و اصول نیست.»
علی نصیریان
با احوالپرسی مردم حالم خوب میشود
علی نصیریان از معدود هنرمندانی است که بیبهانه هم میشود ساعتها پای صحبتهایش نشست. کمتر کسی میداند که استاد بهعنوان نویسنده وارد عرصه هنر شده است. او دوری از عالم نویسندگی را اینگونه روایت کرد: « بیشترین شوق من کار کردن و بیشتر از آن بازیگری بود. بازیگری را هم بهخاطر اینکه با مردم ارتباط دارد و رودررو با مردم میشوم دوست دارم. این برایم خیلی جذاب بوده و هست؛ اینکه آدم مقابل جمعیتی کاری ارائه دهد، حرفی بزند و احساسات و عواطفی را بروز بدهد که مردم با آن ارتباط بگیرند و باورش کنند. به همینخاطر بود که کمکم از نوشتن دور شدم.» استاد نصیریان در 85سالگی از عشق به مردم گفت و اینکه احوالپرسی مردم حالش را خوب میکند: «وقتی محبت و توجه مردم را میبینم، حتی با یک احوالپرسی ساده، حالم خوب میشود. حال خوب مردم خستگی۶۰ و اندی سال کار را از من دور میکند. نمیدانید بودن در کنار مردم چقدر برایم لذتبخشاست.» مرد هزار چهره سینمای ایران بسیار اهل مطالعه است. استاد نصیریان پیشنهاد کتاب خواندن هم برای ما داشت: «سعدی، حافظ، مولانا، نظامی و... بزرگترین سرمایه ادبی ما هستند. برخی از کتابهای معاصر هم حرف ندارند؛ مثل کتاب «میراث عرفانی» نوشته شفیعی کدکنی یا «شما که غریبه نیستید» به قلم هوشنگ مرادیکرمانی.»
محمدعلی کشاورز
پدر سالار آماده بازگشت
«نقش خوب باشد حتما بازی میکنم.» این بهترین جملهای بود که میتوانستیم از استاد محمدعلی کشاورز بشنویم. او که سالهاست در بستر بیماری به سر میبرد در یکی از دلنشینترین گفتوگوهای امسال گفت که دلش برای بازگشت به صحنه پر میکشد. استاد درباره اوضاع جسمانیاش گفت: «چند سال پیش حادثهای برای من اتفاق افتاد که موجب شکستگی استخوان لگن و پایم شد. نتوانستم در هیچ فیلمی حضور داشته باشم. زمان زیادی است که از محیط کار دور شدهام. الان خوبم. بیشتر در طول روز مطالعه میکنم و همین کتاب خواندن بزرگترین علاقه و تفریح من است.» اگر فکر میکنید استاد محمد علی کشاورز در 90سالگی به بازنشستگی فکر میکند اشتباه میکنید: «اگر کاری باشد که احساس کنم این نقش را تاکنون بازی نکردهام دوست دارم امتحانش کنم و حتما انجامش میدهم اما ترجیح میدهم که کار از همه نظر خوب و محترم باشد.» کمتر کسی میدانست که بازیگر برجسته سینما و تلویزیون در رشته پزشکی تحصیل میکرده و یک اتفاق عجیب او را به سمت هنر سوق داده است: «دانشکده پزشکی ملی تازه تاسیس شده بود که در کنکور شرکت کردم و قبول شدم. برای تشریح جسد ما را به اتاق تشریح بردند. همان زمان بود که فهمیدم اصلاً تحمل این رشته را ندارم و بیرون آمدم.»
سیدمهدی شجاعی
نویسندهای که باورهایش را مینویسد
مگر میشود چهاردهم تیرماه و روز گرامیداشت قلم و آغاز دهه کرامت باشد و ما سراغ سیدمهدی شجاعی نرویم. او سالهاست برای اهلبیت(ع) مینویسد و بهعنوان یکی از نویسندههای معاصر که روایتهای تاریخی و مذهبی را با ارائههای ادبی درآمیخته شناخته میشود. استاد درباره راز دلنشینی آثارش گفت: «حقیقتا بانی تأثیر و تأثر خداست و بعد از آن 2عامل معنوی به عقلم میرسد که عرض میکنم. درباره عوامل تکنیکی هم، دیگران باید بررسی، تجزیه، تحلیل و اظهارنظر کنند. از 2عامل معنوی، اولی دلهای پاک و باصفای مخاطبان است که جاذب حقیقت و معارف حقیقی است و دومی این است که من باورهایم را مینویسم.» یکی دیگر از بهانههای گفتوگو با استاد شجاعی این بود که شنیدیم در حال نوشتن فیلمنامه سریال شهید چمران است: «رشته تحصیلی من ادبیات نمایشی بوده است. خدا توفیق نگارش 2سریال بلند تلویزیونی را عنایت فرمود؛ یکی به نام «یعقوبترین یوسف، یوسفترین زلیخا» که هنوز ساخته نشده و دوم فیلمنامه «مرد رویاها» است که سریال داستانی حول شخصیت شهیدچمران است.»
روز هفتم در یک سال گذشته مصاحبههای زیادی با بزرگان فرهنگی، هنری و ورزشی داشت اما این 10گفتوگو بیشتر دیده شدند
رو در رو با غول ها
در همینه زمینه :