• چهار شنبه 27 تیر 1403
  • الأرْبِعَاء 10 محرم 1446
  • 2024 Jul 17
چهار شنبه 14 اسفند 1398
کد مطلب : 96523
+
-

21منتقد و روزنامه‌نگار انتخاب کردند

بهترین‌های سینمای 89

نگار حسینخانی- روزنامه‌نگار

اسمش را پیشنهاد بگذاریم یا انتخاب، فرقی نمی کند. اینها برگزیدگان 21 منتقد و روزنامه‌نگار از فیلم های اکران شده در سال ۹۸ است. در جمع بندی آرا ، ۳ انتخاب اول هر منتقد لحاظ و نتیجه‌اش شده این فیلم ها:  ۱- سرخپوست ( نیما جاویدی) ۱۲ رأی  ۲- خانه پدری (کیانوش عیاری) ۸ رأی  ۳- متری شیش و نیم ( سعید روستایی)۷ رأی  ۴- قصر شیرین (رضا میر کریمی) ۶ رأی  ۵- غلامرضا تختی (بهرام توکلی) ۴ رأی  ۶- جهان با من برقص( سروش صحت) و  شبی که ماه کامل شد ( نرگس آبیار) ۳ رأی.

شهرام جعفری‌نژاد

   انتخاب‌های من از سال98 خلاصه می‌شود به 3 فیلم «خانه پدری» کیانوش عیاری، «قصرشیرین» رضا میرکریمی و «سرخپوست» نیما جاویدی. البته فیلم «جهان با من برقص» سروش صحت را نیز می‌توان ازجمله آثار دیدنی امسال به‌حساب آورد. 

علیرضا محمودی

   (بدون ترتیب)  ایکس لارج(محسن توکلی)؛ نه به‌خاطر فیلم، به خاطر استودیویی که همچنان ادامه می‌دهد.  دختر شیطان( قربان محمد پور) نه به خاطر فیلم، به خاطر ایشا گوپتا و جکی شروف در یک فیلم ایرونی.  مشت آخر( مهدی فخیم زاده) نه به خاطر فیلم، به خاطر پیرنگی که نام دیگرش بازگشت پدر بروس لی است.

آرش خوشخو

   «شبی که ماه کامل شد» نرگس آبیار، «سرخپوست» نیما جاویدی، «خانه پدری» کیانوش عیاری، «رضا»ی علیرضا معتمدی و از میان فیلم‌های کمدی «تگزاس2» مسعود اطیابی. شبی که ماه کامل شد، فیلمی پرهیجان و جذاب است که با ریتمی سریع و در حد و اندازه‌های سینمای بین‌المللی ساخته شده است. سرخپوست نیز با بازی نوید محمدزاده و پایان‌بندی عالی و فیلمبرداری درجه یک هومن بهمنش بسیار تماشایی است. خانه پدری را به‌خاطر هنرمندی عیاری در کارگردانی و میزانسن‌های این فیلم تماشا کنید. تگزاس2 نیز فیلمی خنده‌دار است، به دور از هر نوع شوخی نامتعارف که بخواهد تماشاگر را بمباران کند و اما رضا فیلم ملایمی است که در زمان تماشا به مخاطب خوش می‌گذرد.

جواد طوسی

    «غلامرضا تختی» تصویری متفاوت از شمایل یک قهرمان ملی ارائه می‌دهد. فیلمی که ریتم و زبان بصری‌اش با شکل رویارویی با عنصر «قهرمان» همخوانی دارد. فیلم غلامرضا تختی مدل و نمونه‌ای استثنایی از شخصیتی است که رنگ‌مایه‌های خاکستری شده آن خدشه‌ای بر وجوه سمپاتیکش ایجاد نمی‌کند. در انتخاب بعدی «سرخپوست» نیما جاویدی را پیشنهاد می‌کنم که به لحاظ اجرایی خلاقانه در یک لوکیشن ثابت و شخصیت دادن به فضای زندان و... نمایش موجز موقعیت‌های حسی و عاطفی در یک محیط خشک و منضبط را به نمایش گذاشته است. فیلم «زغال» اسماعیل منصف نیز نگاه تجربی بی‌تکلف و در عین حال باورپذیر در محیطی بومی با بازی هنرمندانه و مایه‌های رئالیستی است.

شاهین شجری‌کهن

   از فیلم‌های متفاوت سال که بتوان پیشنهاد کرد فیلم «خانه پدری» کیانوش عیاری بود. این فیلم را ببینید چون فیلم جان‌سختی بود که از پس همه ممنوعیت‌ها و حاشیه‌ها برآمد، دوام آورد و پس از چند سال اکران شد. «متری شیش‌و‌نیم» سعید روستایی با تصویر تکان‌دهنده و متفاوتی که از رابطه مجرم و پلیس، فضای داخلی بازداشتگاه و زندان نمایش ‌داد توانست خیلی‌ها را تحت‌تأثیر قرار دهد و «سرخپوست» نیما جاویدی که فیلم موفقی بود چون ایده و شکل اجرای آن با الگوهای پرکاربرد سینمای ایران متفاوت است. 

احمد طالبی‌نژاد

   در میان فیلم‌های سال98 من می‌توانم چند فیلم را پیشنهاد کنم. یکی از این فیلم‌ها «جهان با من برقص» سروش صحت است.  مضمون فلسفی جهان با من برقص به نوعی تقابل مرگ و زندگی است. مسئله‌ای که در تاریخ بشر همواره به‌عنوان موضوعی مهم مطرح بوده و همواره به آن پرداخته شده است. اما انتخاب دیگرم «مسخره‌باز» همایون غنی‌زاده است. این فیلم به‌عنوان طنز سیاه اجتماعی به حادثه‌ای پرداخته که در تاریخ چند دهه گذشته اتفاق افتاده. البته غنی‌زاده پرداخت غیرمتعارفی برای آن درنظر گرفته است. فیلم «قسم» نیز به‌رغم اینکه فیلمی سفارشی است، اجرای جذاب و پرکششی دارد. این فیلم تفاوت عمده‌ای با فیلم نخست محسن تنابنده، «گینس» دارد. علاوه بر این فیلم‌های دیگری مانند «غلامرضا تختی» بهرام توکلی، «قصر شیرین» رضا میرکریمی، «سرخپوست» و «آشغال‌های دوست‌داشتنی» آثاری تماشایی هستند. مثلا در آشغال‌های دوست‌داشتنی راوی روایتگر یکی از تلخ‌ترین دوران تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران است  ضمن اینکه فرم بدیع و تازه آشغال‌های دوست‌داشتنی در سینمای ایران کمتر سابقه داشته است. پیشنهاد آخرم اما «رضا»ست. این فیلم که در هنر و تجربه اکران شد، تبدیل یک تجربه شخصی به فیلم بود. متقاعد کردن مخاطب به اینکه داستان را دنبال کند از موفقیت‌های فیلم است؛ خصوصا اینکه کارگردان، علیرضا معتمدی، به‌عنوان بازیگر نقش اول، رضا، خوب توانسته از پس بازی و کارگردانی برآید.

مهرزاد  دانش

   اولین انتخاب من «خانه پدری» کیانوش عیاری از درخشان‌ترین‌ آثار عیاری و سینمای ایران است. در خانه پدری، ببینید حکایت نفرین زمین را که در دالان زمان حقیقت را بر جنایت چیره می‌کند. این سرشت و سرنوشت محتوم هر جنایتی است؛ حتی در نهان‌ترین پستوها و نجواها. از نفرین زمین بترسیم. این فیلم تلخ است ولی باکی نیست. خود فیلم درباره آشکار شدن محتوم پنهان‌هاست ولو تدریجی ولو اپیزود به اپیزود و این سنت تاریخ است. من با تماشای منطقه جنگی تیم راث، به این فکر کردم که هیچ عاقلی با دیدن این فیلم نتیجه نمی‌گیرد همه پدران انگلیسی به دختران‌شان تجاوز می‌کنند. به همان نسبت، با تماشای خانه پدری هم هیچ عاقلی فکر نمی‌کند همه پدران ایرانی دختران‌شان را می‌کشند. باید دست از این آفت مرتجعانه تعمیم‌گرایی برداریم. با اکران فیلمی دولت و جامعه به تزلزل نمی‌افتد. سینما محملی برای تأمل و تحمل و تحلیل است. از سینما نترسیم. «قصر شیرین» سیدرضا میرکریمی نیز فیلم خوش ریتم و خوش ساختی است. «رضا»ی علیرضا معتمدی نیز فیلمی تماشایی است. اما «جهان با من برقص» سروش صحت از دیگر پیشنهادهای سال98 است؛ اثری سرخوشانه درباره مرگ. در این دوران تلخ‌اندیشی، تماشای آثار پرنشاط و صمیمی درباره موضوعات ناگوار، غنیمت است.

نیوشا صدر

   دربین فیلم‌های اکران شده امسال که اتفاقا اکثر آنها را تماشا کرده‌ام، تنها می‌توانم از 2 فیلم نام ببرم که اولی با فاصله زیاد «خانه پدری» است. دلیل این انتخاب صرفا ویژگی‌های ساختاری و هنری خود فیلم نیست بلکه استقلال کامل موضوعی آن از فضای مسلط (و به گمان من بی‌خاصیت) حاکم بر سینمای ماست. نوع نگاه عیاری به «گذشته»‌ای که همیشه از آن به خوشی یاد می‌شود، گذشته‌ای که نسبت به امروز ما «زیباست»، گذشته‌ای که حوض و کاشی هفت رنگ و درخت و حیاط دارد و معماری‌های شگفت‌آور و خانه‌های مسحور‌کننده زیبایی که اکنون خیلی‌هایمان آرزو داریم برای ساعتی هم که شده گوشه دنجی از آن آرام بگیریم؛ اما اغلب دانسته و ندانسته حجم خشونت پنهان نسبت به زنان، در لابه‌لای این آجرها و سنگ‌ها و زیبایی‌ها مخفی شده و کاملا از یاد رفته است. عیاری بدون تحریف چیزی، همان شکوه و شگفتی و زیبایی را با حقیقتی که در لایه‌های پنهان آن است به رخمان می‌کشد؛ حقیقتی که هنوز و همچنان هست و تکرار و انکار می‌شود، حتی اگر استخوان‌های دخترک قربانی را از زیر آن خاک بیرون بکشند و در پی حفره دیگری برای مخفی کردنش بگردند. انتخاب دومم «متری شش‌ونیم» است. فیلمی تأثیرگذار، با داستانی خوب، بازی‌های نفسگیر و دیالوگ‌های بیش و کم بی‌نقص. متأسفانه امسال به‌دلیل اینکه بیشتر در سفر بودم، فیلم‌های هنر و تجربه را دنبال نکردم و نمی‌توانم قضاوتی داشته باشم.

خسرو دهقان

 «سرخپوست» 


پویان عسگری

  1- «خانه پدری». نکته مهم درباره فیلم‌های بزرگ با زیبایی‌شناسی دیریاب، این نیست که چه می‌گویند بلکه این است چگونه و از طریق چه فرم سینمایی، محتوای خود را دراماتیزه و سینمایی می‌کنند. مسئله نه در بیان صریح ایده‌های تماتیک که در حصول به استتیک پیچیده سینمایی است. تم ظلمِ زمخت مردانه علیه لطافت بی‌دفاع زنانه و خانه به‌مثابه میهن که خانه پدری حول آن شکل گرفته بارها در سینمای ایران تکرار شده اما چرا در اکثر فیلم‌های مشابه دچار شعار و نمادزدگی انتزاعی می‌شود ولی در فیلم کیانوش عیاری تماشاگر جدی را غرق در شعف ناشی از مواجهه با یک ساختار سنجیده فرمال می‌کند؟ پاسخ در انطباق دقیق میان فرم سینمایی با محتوای ملتهب است. جایی که عیاری التهاب را از دل موضوع حاد (تاریخ معاصر) به قلب صحنه مخوف (سینما) می‌کشاند و همچون فیلمسازان بزرگ با دستکاری انتظارات فرمی تماشاگر، منحنی درام را وارونه طراحی می‌کند. این فیلمی است که نقطه اوج درامش را همان ابتدا به تماشاگر نشان می‌دهد و به میانجی حذف و درونی کردن موقعیت‌ها، واجد پیچیده‌ترین جلوه از «تکنیک سینمایی» در سینمای معاصر ایران می‌شود. عیاری در خانه پدری حقیقت مدفون را همچون بذر درخت، مبنای شجره خانوادگی و فرم فیلم درنظر می‌گیرد و بعد از گذر از نقش اساسی روایت و خلق یک دومینوی ناروایی، با حوصله و درنگ به درخت وحشتی که آفریده (فرم فیلم) تم‌ها و نمادهایش را می‌آویزد و در انتها تماشاگر صبور و همراه با جهان فیلم را از نظاره درخت وحشتِ نمادین به اضطراب و اندوه و آگاهی می‌رساند. آگاهی از جور رفته بر خانه پدری و این نکته که چرا فهم درست توحش برآمده از گذشته می‌تواند چراغ راه درک آینده باشد. او در فیلم درونگرا و سبک‌پردازی شده‌‌اش به‌واسطه موتیف‌های سینمایی، استعاره‌های سیاسی-اجتماعی موجود در جهان فیلم را بدل به نشانه‌های بصری و عناصر فرمال می‌کند و از پیام و معنای سرراست و غلیظ مورد انتظار تماشاگر ایرانی به ترسیم جزئیات خانه و تقلای فیزیکی ساکنانش می‌رسد. از تمرکز بر درها و اشیا و حضور برجسته آنها در بخش اعظم میزانسن‌های پنهانکار فیلم و حالات-ژست‌ها بیانگر شخصیت‌ها که ساحت تماتیک فیلم را غنی و استتیک اثر را لایه لایه می‌کند تا دستیابی به یک دیدگاه استعاری طعنه‌آمیز که پیامد شکل‌گیری موقعیت‌ها-نشانه‌های فیزیکی و در نسبت غیرمستقیم با تم اصلی حاصل می‌شود. یک فیلم پیشرو که با پیگیری الگوهای مدرن فیلمسازی و برخورد سبکی با موضوع انضمامی‌اش، مردسالاری آمرانه و زوال انسان را از دریچه سینمای ناب تحلیل می‌کند. یک شاهکار ریزبافت؛ مشحون از بداعت و صناعت. 
2-  «ماجرای نیمروز: رد خون» (محمدحسین مهدویان). مکمل تاریک و هیستریک فیلم اول، اثری مهم در ادراک مناسبات امنیتی جمهوری اسلامی در دهه 60شمسی و ریخت‌شناسی گرایش‌های مختلف سیاسی در جمهوری اول است که ظاهر مستندنما و مود سرد فیلم قبلی را در ابعاد-مقیاسی بزرگ‌تر با 2 سنت مسلط فیلمسازی در سینمای ایران؛ فیلم ملودرام (احساس) و فیلم جنگی (خشونت) می‌آمیزد. فیلمی تندخو و هیولاوش که به‌تدریج خشم و عصبانیت برآمده از تقابل میان سیستم و خصمش را در ناخودآگاه تماشاگر انباشته می‌کند و در میزانسن 3 نفره پایانی و در قالب یک بحران خانوادگی به تبیینِ دیدگاه انسانی در مواجهه با موقعیت‌های پارادوکسیکال سیاسی می‌رسد. قصه التهابات یک ملت در کالبد یک تنگنای عاطفی-خویشاوندی که با حضور اقتدارگرای شخصیت صادق در انتهای فیلم 2حس را موکد می‌کند؛ انزوای مادری که مایوس در وصال فرزندش از او دور می‌شود و مأمور اطلاعاتی باهوشی که در پایان ماموریت و در آستانه ورود به جمهوری دوم با از دست دادن تمام همکارانش تنها می‌ماند. باز هم تماشای فیلمی از مهدویان تماشاگر جدی را تحت‌تأثیر قرار خواهد داد. او این‌بار بدبین‌تر از فیلم اول و با رویکردی مشفقانه در همراهی با احساسات و محدودیت‌های انسانی افراد حزب‌اللهی و مجاهد شبکه‌ای از انسان‌های باهوش و عملگرا خلق می‌کند و با روح-وجدانی رنجور ناشی از مسئولیت‌پذیری اخلاقی در مواجهه با سبعیت و خشونت درام، تخاصم میان ایرانیان را نمایش می‌دهد. مهدویان تماشاگر را به دل تاریخ معاصر (پارانویای دهه۶۰) می‌برد و با برجسته کردن تناقضات ایدئولوژیک و تفاوت‌های رفتاری افراد حاضر در سیستم، از دریچه حساسیت‌های انسانی به ماجراها-شکاف‌های بغرنج سیاسی و فردیت مسئله‌ساز در سال۱۳۶۷ می‌نگرد. شخصیت‌ها در ماجرای نیمروز: رد خون نه فقط معادل‌های دراماتیک آدم‌های واقعی که انسان‌هایی شکننده، حساس و در تمنای زندگی هستند. به‌عبارت بهتر اعضای گروه نسبت به فیلم قبلی پیچیده‌تر شده‌اند و ایمان و خلوص و صمیمیت آنها در فیلم اول جای خود را به بی‌اعتمادی و تکروی و سرکشی داده است. پس اگر فیلم اول داستان شکل‌گیری یک گروه در فضایی برادرانه بود، در فیلم دوم تماشاگر شاهد فروپاشی و از بین رفتن جمع پنج نفره در جهانی دوزخی می‌شود. به شکلی دهشتناک در پایان تلخ و پارانوئیک فیلم (برخلاف پایان ظفرمند فیلم اول) فرصتی برای هیچ‌کس باقی نمانده، ابر جلوی تابش نور خورشید را گرفته و رد خون به همه جا پاشیده شده است. جوانان انقلابی مسئله‌دار و واجد پیچیدگی شده‌اند و اینگونه جمهوری دوم با تردید و شُبهه آغاز می‌شود.

شاهین امین

    «خانه پدری» کیانوش عیاری، «قصر شیرین» رضا میرکریمی و «سرخپوست» نیما جاویدی ازجمله فیلم‌های دیدنی سال98 بود. خانه پدری فیلمی استوار، متمرکز و خودبسنده است. عیاری در این فیلم جهان معنایی و روایی خود را کامل و با دقت می‌آفریند به‌گونه‌ای که احتیاج به هیچ ارجاع فرامتنی وجود ندارد. او با مهارتی که در چینش عناصر درام و بصری دارد، فضایی را سامان می‌دهد که تمام کنش‌ها، رفتارها، حرکات دوربین و چینش صحنه معنایی در خدمت و راستای دیدگاه و روایت فیلم داشته باشند. فیلم با نمایی از حیاط خانه‌ای زیبا و دوست‌داشتنی آغاز می‌شود. خانه‌ای که در زیرزمینش در همان اپیزود نخست جنایتی هولناک رخ می‌دهد و بیننده در چهار اپیزود دیگر شاهد است که چگونه یک خون به ناحق ریخته، سرنوشت 3نسل از یک خانواده را متاثر می‌کند. فیلمساز در طول پنج اپیزود بدون هرگونه جلوه‌گری، اغراق و زیاده‌گویی، با تمرکز بر روایت خط اصلی درام اجازه هیچ‌گونه خودنمایی به عوامل و عناصر مختلف نداده تا تناسب و توازن فیلم لطمه‌ نبیند. اما فیلم «قصر شیرین»؛ احتمالا یکی از فیلم‌های نمونه چند سال اخیر است که حتی یک نمای بیهوده و اضافی ندارد. بستر روایی فیلم به‌گونه‌ای شکل گرفته که ماجراهای جلال- شخصیت اصلی فیلم- علاقه‌ و اختلافش با شیرین، رنج‌ها و مرگ شیرین و اتفاقات پیرامون آن، ارتباط بچه‌ها با جلال بی‌هیچ تأکیدی به مرور و کاملا مؤثر ارائه می‌شود و در نهایت درست در بهترین لحظه نمود تغییر، بدون لحظه‌ای مکث به پایان می‌رسد. قصر شیرین علاوه بر اینکه بهترین اثر میرکریمی پس از فیلم درخشان «خیلی دور، خیلی نزدیک» است، بهترین نقش‌آفرینی حامد بهداد به‌حساب می‌آید که بعد از مدت‌ها توانسته به اندازه بازیگری کند. و در آخر «سرخپوست»؛ فیلمی جاه‌طلبانه که فیلمساز با انتخاب فضایی نسبتا جدید و کمی انتزاعی در سینمای متاخر ایران، قصد داشته از فرم‌های معمول فاصله بگیرد و داستان خود را به تصویر بکشد. فضایی که کمتر مانوس و البته خلوت بودن آن هم می‌توانست مزیت باشد هم آسیب‌زا. اما نیما جاویدی با اشراف بر فضاسازی و هماهنگی بین عناصر مختلف، توانست فیلم و روایت خود را به باور تماشاگر معمول برساند و البته با گنجاندن جزئیات متعدد در تاروپود آن تمایل تماشاگر جدی‌تر به کشف لایه‌های متفاوت داستانی را هم ارضا کند.

هوشنگ گلمکانی

از میان فیلم‌های سال98 «متری شیش‌ونیم» سعید روستایی، «شبی که ماه کامل شد» نرگس آبیار، «سرخپوست» نیما جاویدی، «مطرب» مصطفی کیایی و «جهان با من برقص» سروش صحت را حتما ببینید. از میان فیلم‌هایی که شاید جا انداخته باشم، «رضا» علیرضا معتمدی، «غلامرضا تختی» بهرام توکلی و «قسم» محسن تنابنده را نیز گزینه‌های جذابی می‌دانم.

مسعود میر

 اگر قرار باشد از کشکول سینمای ایران در سال98 به 3گزینه دل خوش کنم برای تماشای مجدد و بازیابی یک حال خوب تجربه‌شده حین تماشا، بی‌تردید به «غلامرضا تختی»، «زغال» و «جهان با من برقص» وفادار خواهم ‌ماند. غلامرضا تختی ساخته بهرام توکلی را دوست دارم چون پهلوان آن‌قدر لبخند و مردانگی پای برگ‌های خاطرات نه‌چندان دور ما ایرانی‌ها به جا گذاشته که دیدن برش‌هایی از زندگی‌اش حکم ملاقات با یکی از مردان واقعی درگذشته اما دریادمانده این مملکت را دارد؛ هرچند غلامرضا‌ تختی در تشک اکران نوروز خاک شد و خیلی‌ها حتی سازندگانش در انتخاب چنین فصلی برای اکران، در این شکست مقصر بودند اما دیدن این فیلم بیش از هر چیز برای من در مسیر اثبات این فرضیه بود که غلامرضا تختی باز هم چوب متانت و بی‌های‌و‌هوی‌بودنش را خورد. حتی تماشاگرانی که احتمالا خیلی‌هایشان می‌توانند برای نام او ساعت‌ها جوانمردی و پهلوانی را در کلمه خلاصه‌کنند هم او را تنها گذاشتند تا دل شیر خون شود؛ حتی در نمایش فیلمش... گزینه بعدی فیلم بی‌ادعای اسماعیل منصف بود که در جشنواره جهانی فیلم فجر نمایش داده‌شد و بعدتر هم در گروه هنر و تجربه برای تماشاگران آغوش پرحرارتش را گشود. «زغال» بی‌تردید روسفیدی جشنواره بهاره فجر بود و احوالات سراسر سیاهی آیدین و خانواده‌اش در روستایی ترک‌زبان در آستارا روایتی باورپذیر از سرقت، قاچاق، فرار از مرز، انتقام و عشق را پیش چشم تماشاگر گذاشت. کارگردان با طمأنینه روایتش را به تماشاگر اهدا می‌کند، درست مانند درخت‌هایی که در داغ آتش، زغال می‌شوند. زغال از دل مرارت و بغض و سوختن‌زاده می‌شود و فیلم هم همین دستور را رعایت کرده تا محبوب باشد و روسفید. سال سینمایی98 با رقص جهان تمام می‌شود. تانگوی جهان و مرگ در کنار حال خوش رفاقت و مهربانی و دلخوری‌های قدیمی که پاک می‌شود در ساحل معرفت و خواستن‌های کهنه، موجب شده تا جهان با من برقص، مرگ را عقب براند و یک حال خوب برای فیلمی به میراث بگذارد که تماشاگر هم از آن قدرالسهم می‌برد. فیلم اول سروش صحت شبیه است به یک زمستان باشکوه که خود را به بام بهار می‌رساند.

مرتضی کاردر

    «قصر شیرین» نقطه کمال سیدرضا میرکریمی در داستان‌گویی است؛ فراتر از تجربه‌های درخشانی مثل «به همین سادگی» و «یه حبه قند». کارگردان به اعتمادبه‌نفسی رسیده است که می‌تواند پیش‌فرض‌های پذیرفته‌شده در داستان‌گویی را کنار بگذارد و داستان را از هر کجا که می‌خواهد آغاز کند و هرجا که دوست دارد به پایان برساند؛ انگار که یک روز معمولی راننده‌ای را در جاده‌ای روایت می‌کند. وسط روایت ماجراهای روزمره به‌ شکلی نامحسوس ضربه‌هایش را به تماشاگر می‌زند.«جان‌دار» نخستین ساخته حسین امیری دوماری و پدرام پورامیری است که از ظهور دو پدیده دهه هفتادی در سینمای ایران خبر می‌دهد. اصلی‌ترین وجه تمایز جان‌دار فیلمنامه مدرسه‌ای فیلم است که انگار الگوهای متعدد قصه‌گویی را بررسی کرده و داستان‌ها و شخصیت‌های گوناگون را روی کاغذ آورده تا غیرکلیشه‌ای‌ترین‌شان را برای فیلم انتخاب کند.«بیست‌وسه نفر» نگاهی ورای حب و بغض و شعارها و کلیشه‌های رایج به جنگ دارد. به‌خاطر همین نگاه است که اغراق‌آمیز نیست و باورپذیر می‌نماید. آنچه بیشتر از هر چیز به چشم می‌آید نگاه انسانی فیلم است. درست به همین دلیل است که از دو طرف کسی به فیلم توجه نکرده است. رفت‌و‌آمد میان فیلم سینمایی و مستند باورپذیری فیلم را دوچندان کرده است.

نگار حسینخانی

  «سرخپوست»؛ فاصله‌گذاری خوبی برای آنانی‌ است که گمان می‌کنند سینمای ایران در درام‌های سیاه اجتماعی و فیلم‌های آپارتمانی محدود مانده، خودبسنده نیست و نمی‌تواند موقعیت تازه و درگیرکننده‌ای ایجاد کند؛ پیشنهاد می‌کنم چون نوید محمدزاده متفاوتی دارد؛ بازیگری پیروز بر خشم و عصبیت پیشین. عاشقانه‌ای نه جدی، روان در فاصله‌های روایت‌کردن و خط داستانی. چون سرخپوست به مخاطبش نشان می‌دهد لوکیشن محدود همواره آسیب‌زننده نیست و می‌تواند فاصله‌های طولانی با آنچه سینمای ما نمایش داده، باشد. کارگردان، راوی موقعیت‌هایی‌ است که می‌تواند قصه شود هرچند در یک جمله می‌توان خلاصه‌شان کرد. سرخپوست به یک‌باردیدنش می‌ارزد.

علیرضا مجمع

  از بین فیلم‌های سال98، 3فیلم «متری شیش‌ونیم»، «سرخپوست» و «قصر شیرین» را برای تماشا پیشنهاد می‌کنم. متری شیش و نیم تصویری منحصر به فرد از موضوعی به ظاهر تکراری، همراه با تصویر کامل و بدون محافظه‌کاری از پلیس مواد‌مخدر و بازی بی‌نقص نوید محمدزاده که زوایای ظریف و پنهان سردسته باند مواد‌مخدر را به دقیق‌ترین شکل ممکن نشان می‌داد، ساخته بود. اگر بخواهیم امسال دنبال یک تصویر سینمایی با همه خصایص ژانر بگردیم، سرخپوست نیز فیلم نسخه درستی برای سینمای ایران است؛ فیلمنامه، کارگردانی و بازی‌ها و فضاهایی که با درک درست از مسئله ژانر در سینما ساخته شده‌اند. قصر شیرین نیز بازگشت رضا میرکریمی به فضای سینمای جاده‌ای است به دور از اغراق‌ و سردی‌ فیلم‌های قبلی. بازی دو کودک فیلم رنگ‌آمیزی شیرینی به فضای اثر داده است که فیلم را از یک اثر ساده به کاری بالاتر از حدی که از میرکریمی انتظار داریم می‌برد.

خسرو نقیبی

   «غلامرضا تختی» یک شاهکار است؛ در سینمایی که سقفش آن‌قدرها که این فیلم می‌نمایاند، بلند نیست. هنرش این است که ملی‌بودن را نافی اجرای جهانی نمی‌داند و اجرای در کلاس جهانی‌اش سبب نمی‌شود جزئیاتی را که هویت ایرانی ما و تختی را می‌سازد فراموش کند. اما پس از این فیلم، تماشای «شبی که ماه کامل شد» را پیشنهاد می‌کنم. شبی که‌ ماه کامل شد در ساختار نفسگیر است، رودست‌های داستان‌پردازانه‌اش تماشاگر را زمینگیر می‌کند و به لحاظ بصری از چشمگیرترین فیلم‌های این سال‌هاست؛ اما آنچه فیلم نرگس آبیار را به یک فیلم کامل بدل می‌کند اینها نیست. این یک تراژدی عاشقانه است که قدرتش را نه از روایت یک داستان واقعی بر بستر یک تریلر سیاسی، که از درآوردن رابطه عشق-زناشویی دوتا آدم معمولی به‌دست می‌آورد. فیلم «سرکوب» نیز یک خرق عادت برای سینمای امروز ایران است؛ با فیلمنامه‌ای دیریاب و سخت، پر از نقطه‌گذاری‌های داستانی و روایی، از آن شکل که گروهی از فیلمسازان مهم سینمای جدی معاصر جهان انجامش می‌دهند. حرف ارجح بر فرم و پیش‌داستان مهم‌تر از داستان. این سینمایی ا‌ست که مخاطب روزمره‌ سینمای ایران عادت به تماشایش ندارد.
پی‌نوشت: و اگر چهار و پنجی در کار بود از آنِ «قصر شیرین» و «رضا» شود.

محمد ناصر احدی

  به‌ نظرم، انتخاب بهترین فیلم، بهترین کتاب، بهترین شعر، بهترین ترانه و هر بهترین دیگری برای سال۱۳۹۸ کاری عجیب و چه‌بسا عبث است؛ سالی که در آن حوادث طبیعی از سیل و زلزله گرفته تا برف و یخبندان، آدم‌ها را به کام مرگ برد و حوادث اجتماعی و سیاسی مثل وقایع آبان، هواپیمای اوکراینی و هزارویک مشکل ریز و درشت دیگر نیز سیاهه کشتگان امسال را سنگین‌تر کرد. امسال چه کتابی، چه شعری یا چه فیلمی توانست ترجمانِ بی‌لکنتِ درد و دریغ ما از جان‌های تباه‌شده و روان‌های افسرده باشد؟  با این حال، بازی انتخاب بهترین‌های سال آنقدر محبوب و سرگرم‌کننده هست که دمی خاطر مشوش را به مرور مجدد فیلم‌های این سال صعب و سبک‌وسنگین‌کردن آنها مشغول کند. هرچه بیشتر به اسامی فیلم‌های امسال نگاه می‌کنم، کمتر فیلمی را پیدا می‌کنم که دوست داشته باشم آن را در سال‌های آتی مجددا ببینم. با این حال، به‌نظرم «خانه پدری» فیلم مهم امسال است؛ می‌گویم مهم چون فیلم محبوبم نیست اما بی‌تردید از نظرگاه اخلاقی، حرفی برای گفتن دارد. «متری شیش‌ونیم» هم به‌نظرم کالای مهمی است که جایگاهش در ترویج شکل خاصی از مصرف سینما قابل تحلیل است، اما به لحاظ دراماتیک ضعف‌های عمده‌ای دارد. فیلم سوم را هم به انبوهی از کلیپ‌های فضای مجازی اختصاص می‌دهم که با آنها خندیدم، غمگین شدم، حیرت کردم، عصبانی شدم، و هم به لحاظ دراماتیک و هم به لحاظ اخلاقی از اغلب فیلم‌های سینمایی امسال جذاب‌تر بودند.

علی عمادی

  برای پیشنهاد با اولویت 3فیلم را درنظر دارم. اول فیلم «سرخپوست» چون یک سینمای تمام‌عیار با شناخت همه داشته‌ها و نداشته‌هاست. تعلیق‌های درست و بازی‌های روان و روشنی مضمون بدون گزافه‌گویی برای نمایش دوباره فاصله قانون و عدالت. دوم فیلم «متری شش‌و‌نیم» به‌خاطر اجرایی خوب از محتوایی تکراری. ترسیم دایره‌های تودرتوی چند زندگی برای یادآوری این نکته که نه پول و نه قدرت خوشبختی نمی‌سازند و سوم «غلامرضا تختی» ساخت یادمانی پایا از قهرمانی اسطوره‌ای با کالبدی کاملا انسانی و نه افسانه‌ای. تصاویر سیاه و سفید فیلم نه یک سیاه قلم که روایتی مدرن از شخصیت ماندگار تختی ساخته است با همه ظرافت‌ها و احیانا زمختی‌های زندگی جهان پهلوان.

شهرام فرهنگی

  فیلم‌هایی مثل «متری شش‌و‌نیم» و «سرخپوست» بدون تردید در فهرست بهترین‌های سال98 قرار می‌گیرند ولی غیراز این دو نمونه بسیار مورد توجه قرار گرفته، چه گزینه‌هایی برای قرار دادن برابر عنوان بهترین فیلم سال داریم؟ شاید فکر کردن به «قصرشیرین» خیلی هم دور از ذهن نباشد. این فیلم در جشنواره فیلم فجر، جشنواره شانگهای و مجله‌های سینمایی مورد تحسین قرار گرفت و با این پیش‌زمینه، اکران عمومی کم و بیش موفقی را هم پشت سر گذاشت. برای مخاطب عادی سینما، شاید همین هم کافی بود که حداقل حامد بهدادِ قصر شیرین بعد از سال‌ها تکرار و تکرار و کپی روی کپی، کمی طور دیگری به بازی گرفته شد و البته نقش مقابل او در پاترول و جاده؛ ژیلا شاهی و بازی به زبان آذری.

سعید مروتی

  با احتساب گروه هنر و تجربه نزدیک ۱۰۰فیلم ایرانی در سال۹۸ اکران شده است. قاعدتا از میان این همه فیلم، باید تعداد گزینه‌های فراوان و تنگنای انتخاب تنها ۳فیلم چالش برانگیز باشد، نه برعکس. و احتمالا ایراد از من است و نه سینمای ایران که نمی‌توانم ۳فیلم برگزیده از اکران98 داشته باشم. اما نمی‌توانم نگویم که از تماشای «سرخ‌پوست» (با توجه به کیفیت فیلم قبلی سازنده‌اش) غافلگیر شدم؛ فیلمی که کیفیت فنی‌اش در انبوه سکانس‌های داخلی و قصه‌گویی‌اش در دو پرده اول، قابل توجه است.انتظار «جهان با من برقص» را هم از سروش صحت نداشتم که فیلم کوچک، صمیمی و دلنشینی از کار درآمده (صفت‌هایی که به‌کاربردنش درباره محصولات سینمای ایران روزبه‌روز دشوارتر شده) و اندوه مرگ گریزناپذیر را جوری تلطیف می‌کند که به بهای نابودی جانمایه اثر تمام نمی‌شود. از سینمای۹۸، همین دو غنیمت کافی است.













 

این خبر را به اشتراک بگذارید