زیر آسمان شهر
تنهایی پرهیاهو
امیر حاجرضایی|کارشناس فوتبال و مربی اسبق تیم ملی:
سر زدن به کتابفروشیها یکی از لذتبخشترین کارهای دنیاست؛ دستکم برای من که این گونه است. چند وقت پیش به خیابان انقلاب رفتم به سراغ کتابفروشیهای روبهروی دانشگاه. تقسیمبندی کتابها کار را برای مخاطبان و علاقهمندان ساده کرده است. اگر علاقهمند به ادبیات باشید کتابهای رمان و شعر در قفسههای جداگانه قرار گرفتهاند. اگرسیاست دلمشغولیتان است کتابهای سیاسی را میتوانید در کنار یکدیگر بیابید. دوستداران سینما هم میتوانند کتاب های مربوط به هنر هفتم را به سادگی مقابل خود ببینند و ... تازه در حوزههایی که تعداد کتابها زیاد است شاهد طبقهبندیهای جزئیتری هم هستیم؛ به خصوص در حوزه ادبیات. در قفسه ادبیات آمریکای لاتین آثار نویسندگانی چون مارکز، یوسا و بورخس جلوه و درخشش دارند. در قفسه ادبیات آمریکا این کتابهای همینگوی و فاکنر هستند که چشم را خیره میکنند. در برخی کتابفروشیها قفسهای به نوبلیستها اختصاص داده شده و میشود آثار برندگان جایزه نوبل ادبیات را یکجا و کنار هم مشاهده کرد. اینکه جایزه نوبل ادبیات در این سالها چگونه اهدا شده و آیا برندگان استحقاق دریافت این جایزه ارزشمند را داشتهاند یا نه، داستان دیگری است. به هرحال وقتی نویسنده و شاعری برنده نوبل میشود نوعی کنجکاوی عمومی برای مطالعه آثارش به وجود میآید. از خیابان انقلاب که گذر میکنیم آنچه شلوغی پیادهروهای مشرف به کتابفروشیها را قابل تحمل و حتی دلپذیرتر میکند عشق به خواندن و مطالعه است. از سوی دیگر وقتی سرانه مطالعه کتاب در کشور را در نظر میگیریم، حسی از یأس وجودمان را فرامیگیرد. شوربختانه باید گفت ما ملت اهل مطالعهای نیستیم و این را میشود از شمارگان اندک کتابهایمان متوجه شد.
چاپ 1000 و در مواردی 500 نسخه از یک کتاب در کشوری با بیش از 80میلیون نفر جمعیت، نشان از بحران مطالعه در جامعه امروز ایران دارد. اگر بخواهیم واقعبینانه به ماجرا نگاه کنیم، خیلی نمیتوانیم به تغییر این وضعیت خوشبین باشیم. جامعه ایرانی سالهاست با کتاب قهر کرده و تنها درصد بسیار کمی همچنان مطالعه میکنند. مفهوم مطالعه هم ظاهرا در این سالها تغییر کرده و جای خواندن کتاب، مجله و روزنامه، بسیاری ترجیح میدهند متنهای بسیار کوتاه و اغلب جنجالی را در تلفنهای همراهشان بخوانند. در روزگاری بهسر میبریم که تعمق در یک متن بلند جای خود را به عجله برای مطالعه نوشتههای کوتاه داده است. بدیهی است که این نوع از مطالعه نمیتواند ( یا به سختی میتواند) حاصل ارزشمندی برای مخاطب به همراه داشته باشد. در این شرایط خیلی نمیشود به بالا رفتن سرانه مطالعه خوشبین بود و البته به مردم گرفتار و کمحوصله هم نمیتوان ایرادی وارد کرد. در این وضعیت باید سعی کنیم همین اقلیت کتابخوان را دلسرد نکنیم و از دستشان ندهیم.