• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
دو شنبه 12 اسفند 1398
کد مطلب : 96358
+
-

سرقت، شرط عجیب دختر معتاد برای ازدواج

سرقت، شرط عجیب دختر معتاد برای ازدواج

پسر 25ساله وقتی در فضای مجازی با زنی 35ساله آشنا شد، دلباخته او شد و تصمیم گرفت با وی ازدواج کند اما زن جوان شرط عجیبی پیش روی وی قرار داد؛ انتقام از مردی ثروتمند با سرقت طلاهای میلیاردی‌اش.
به گزارش همشهری، چند شب پیش سرایدار یک ساختمان اعیانی در شمال تهران صدای فریادهای صاحبخانه را شنید که درخواست کمک می‌کرد. ساعت حدود 3بامداد بود و او سراسیمه از اتاق سرایداری خارج شد و صاحبخانه را دید که دستان پسری جوان را گرفته و با او درگیر است. پسرجوان تقلا می‌کرد از دست صاحبخانه فرار کند اما نمی‌توانست. سرایدار با پلیس تماس گرفت و به کمک صاحبخانه رفت. لحظاتی بعد که مأموران پلیس در محل حادثه حاضر شدند، صاحبخانه به آنها گفت: خواب بودم که سروصدایی شنیدم. وقتی چشمانم را باز کردم جوان ناشناسی را بالای سرم دیدم. به‌صورتش نقاب زده بود و کلاه به سر داشت. او در حال جست و جو در کمدم بود و انگار می‌دانست که جای طلا و شمش‌هایم داخل گاوصندوقی است که داخل کمد است و در تلاش بود که در آن را باز کند. همان لحظه به سراغش رفتم اما او فرار کرد که در نهایت گیرش انداختم و با کمک سرایدار مانع فرارش شدیم.

زنی که دستور سرقت داد
پسرجوان پس از بازداشت با دستوردادیار دادسرای ویژه سرقت به اداره آگاهی تهران انتقال یافت و گفت زن موردعلاقه‌اش به نام نرگس به او دستور سرقت داده است. او مدعی بود که شرط نرگس برای ازدواج با وی، انجام این سرقت بوده اما او موفق نشده و هنگام سرقت گیر افتاده است. با اعترافات پسر جوان برای او قرار بازداشت صادر شد و تحقیقات در این پرونده ادامه دارد.

  گفت‌وگو با متهم
چرا نرگس از تو خواسته بود که دست به این سرقت بزنی؟
ظاهرا از شاکی کینه به دل داشت و می‌خواست از او انتقام بگیرد. کینه او هم مربوط به پرونده کیفری‌اش بود. چون نرگس یک دزد سابقه‌دار بود.
تو عاشق یک سارق سابقه‌دار شده بودی؟
حدود 4-3ماه قبل با نرگس در اینستاگرام دوست شدم. نخستین باری که او را دیدم مهرش به دلم نشست. بدجور عاشقش شدم.او 10سال از من بزرگ‌تر بود و می‌دانستم زندگی‌اش پر از رمز و راز است. یعنی زنی مرموز بود با این حال لحظه‌ای فکرش از ذهنم بیرون نمی‌رفت. بعدها متوجه شدم او گل می‌کشد. به‌خاطر او من هم معتاد به گل شدم و یک روز که حسابی مواد کشیده بودیم راز زندگی‌اش را برایم فاش کرد. او گفت یک دزد سابقه‌دار است که حدود 6-5ماه قبل از زندان آزاد شده است. ظاهرا سر راه رانندگان قرار می‌گرفت و به خانه آنها می‌رفت و در فرصتی مناسب دست به سرقت می‌زد. می‌گفت حدود 2 سال زندان بوده و آشنایی با من بهترین اتفاق زندگی‌اش است. نرگس آن روز برایم تعریف کرد که یکی از طعمه‌هایش مردی ثروتمند بود. می‌گفت که از او رودست خورده و نتوانسته از خانه‌اش سرقت کند. او مدعی بود که به خانه آن مرد رفته اما او متوجه نقشه‌اش شده و او را به باد کتک گرفته و بعد از خانه‌اش بیرون انداخته است. همین باعث شده که نرگس از او کینه به دل بگیرد.
بعد هم شرط کرد که اگر از خانه این مرد سرقت کنم با من ازدواج می‌کند. من هم چون عشق نرگس کورم کرده بود قبول کردم. او جای گاوصندوق را می‌دانست و حتی برایم نقشه خانه را کشید و گفت در فلان اتاق است. گفت اگر بتوانم طلا، سکه و دلارهای او را سرقت کنم میلیاردر می‌شویم و تا آخر عمر خوشبخت زندگی می‌کنم. به من اطمینان داد که گیر نمی‌افتم و من هم برای اینکه خودی نشان بدهم و نرگس را پای سفره عقد بکشانم شرطش را پذیرفتم و وارد خانه مرد تاجر شدم.
سابقه داری؟
نه. اما نخستین سرقت هم نبود. از روزی که معتاد به گل شدم با نرگس سرقت می‌کردیم. البته دله دزدی. مثل جیب‌بری در اماکن شلوغ یا سرقت لوازم خودرو در نیمه‌های شب. پول آنچنانی گیرمان نیامده بود و هرچه به‌دست آورده بودیم رفت پای خرید گل.
از مخفیگاه نرگس اطلاعی داری؟
نه، یک‌ماه آخر اتاقی اجاره کرده بودیم و با هم زندگی می‌کردیم. شبی که دستگیر شدم نرگس بساطش را جمع کرده و فراری شده است. من دوستانش را نمی‌شناسم، فقط پاتوق مردی را می‌دانم که از او مواد می‌خریدیم که آدرس آن را هم به پلیس داده‌ام. نرگس جا و مکان مشخصی ندارد، حداقل من نمی‌دانم. خانواده او شهرستان هستند که می‌گفت سال‌هاست از آنها خبری ندارد.

این خبر را به اشتراک بگذارید