کرونا و زباله گردی کودکان
آرش نصراصفهانی - مدیرکل دفتر مطالعات اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران
در روزهایی که مهمترین دغدغه بسیاری شهروندان ضدعفونی کردن مدام دستها برای پیشگیری از ابتلا به کروناست، کودکانی در این شهر در مخازن زباله در جستوجوی معیشتند. شرایط زندگی اغلب این کودکان در انبارهای زباله بهمراتب اسفبارتر از کار روزانه است. مشاهده این رنج بیپایان به یک سؤال بزرگ در ذهن شهروندان بدل شده است: چرا شهرداری جلوی بهکارگیری کودکان را نمیگیرد؟ در ادامه تلاش میکنم بهطور خلاصه پیچیدگی مسئله را تشریح کنم.
کودک زبالهگرد معمولاً بخشی از یک گروه خویشاوندی است که از این طریق تأمین معاش میکند. اگر از پدر یا برادر بزرگسال این کودک بپرسید چرا کودک را برای زبالهگردی همراه خود میآورد معمولاً با پاسخهایی از این جنس مواجه میشوید که به سبب فقر چاره دیگری ندارند و راست هم میگویند. حال اگر برای همه این افراد شغل دیگری فراهم شود، زبالهگردی پایان میپذیرد؟ خیر، به سبب گستردگی فقر در ایران و افغانستان تا زمانی که این شیوه از جمعآوری زباله در تهران وجود دارد، گروه دیگری جایگزین میشوند و کودکان باز هم بخشی از این فرایند خواهند بود.
در این شرایط برای توقف کار کودکان در فرایند جمعآوری پسماند 2 انتخاب در برابر شهرداری تهران قرار دارد: راه اول این است که شیوه جمعآوری پسماند خشک در تهران ظرف سالهای آینده از اساس تغییر کند و زبالهگردی با تمهیداتی چون تفکیک از مبدأ بهطور کامل حذف شود. هماکنون مقدمات این تغییر فراهم شده و در برخی مناطق تهران نیز اجرای آن آغاز شده است. اگر این مسیر انتخاب شود تا زمان اجرای کامل آن، کودکان زبالهگرد کماکان مشغول بهکار خواهند بود. شاید برخی اقدامات کاهش آسیب و خدمات اجتماعی بتواند کمی از مصایب این کودکان در این مدت بکاهد. البته اینکه با تغییر شیوه جمعآوری پسماند چه بر سر زبالهگردها و معیشت آنها میآید، خود سؤال بزرگی است. راه دوم این است که منتظر اصلاح کامل الگوی جمعآوری پسماند نشد و هر چه سریعتر به سوءاستفاده از کودکان در این بخش پایان داد. در این مورد هم یک برنامه اقدام تدوین شده که براساس آن شهرداری تهران با جریمه پیمانکاران متخلف مانع بهکارگیری کودکان خواهد شد. از طرف دیگر در کنار این اعمال ممنوعیت، خدمات اجتماعی با کمک نهادهای مدنی به کودکان خارج شده از زبالهگردی ارائه میشود.
آنچه باعث احتیاط در اجرای این برنامه اقدام شده نگرانی از سرنوشت کودکان درصورت اعمال ممنوعیت است. در وخامت وضعیت زندگی یک کودک زبالهگرد تردیدی نیست اما اینکه جلوگیری از کار به سرنوشت بهتری برای او منجر خواهد شد یا خیر موضوعی است که درباره آن میان متخصصان و فعالان مدنی اجماع وجود ندارد. با توجه به گستردگی فقر، این احتمال وجود دارد که کودک در ایران وارد مشاغل سختتر شود یا در افغانستان در شرایط بهمراتب سختتر بهکار گرفته شود. واضح است در این شرایط جابهجایی این کودک-که به سبب تنگدستی خانوار ناچار به کار است- به یک شغل با خطر کمتر یک موفقیت خواهد بود. مشکل اینجاست که امروز الگوی اصلی مقابله با کار کودک در کشور، طرحهای «جمعآوری» است که با دستگیری همه کودکان شاغل در فضاهای عمومی صرفاً بهدنبال رویتناپذیر کردن کار کودک بوده و کودکان افغانستانی را در معرض خطر اخراج از کشور قرار میدهد. این امر احتمال ورود کودکان خارج شده از زبالهگردی به سمت مشاغل زیرزمینی و خطرناک را افزایش خواهد داد. بر این مبنا رویکرد پیشنهادی بدیل ما برای کوتاهمدت بر این دو اصل استوار است: 1) شناسایی و تعیین خطرناکترین اشکال کار کودک (مانند جمعآوری پسماند) و ممنوعیت بهکارگیری کودکان از طریق مجازات بهکارگیرنده کودک و 2) عدمسختگیری درباره سایر مشاغل به همراه ارائه خدمات حمایتی، آموزشی و کاهش آسیب به کودکان فارغ از تابعیت. این سیاست مستلزم پذیرش فقر بهعنوان یک واقعیت و هدفگذاری برای بهبود شرایط کودک و نه زیبا کردن سیمای شهر است. تا زمانی که مسائل سطح کلان برجا هستند، تنها در قالب اجماع همه دستگاهها بر چنین رویکردی است که میتوان تا حدی از رنج کودکان کاست.