• چهار شنبه 27 تیر 1403
  • الأرْبِعَاء 10 محرم 1446
  • 2024 Jul 17
یکشنبه 11 اسفند 1398
کد مطلب : 96311
+
-

98عزیزم اگر چیز دیگری هست بگو

98عزیزم اگر چیز دیگری هست بگو

فریبا خانی _ روزنامه نگار

۹۸ عزیزم تو کیستی یا چیستی؟ نخستین روزهایت را یادت هست؟ تعطیلات عید، سیل شیراز را برد؛ ایلام، خوزستان و لرستان را برد. قبل‌تر گلستان را.
ما شیراز بودیم روز قبل از سیل... ۹۸ عزیزم تو یادت نیست، اما من یادم هست.از قلعه دختر گذشتیم. قلعه‌ دختر در 6 کیلومتری جاده فیروزآباد به شیراز در دامنه کوهی مشرف به جاده واقع است. می‌گویند؛ اردشیر ساسانی احتمالاً این قلعه را ساخته؛ زمانی که هنوز بر اردوان پنجم، آخرین شاه دودمان اشکانی، خروج نکرده بود... خدایا این جاده خلوت که تا کیلومترها بکر مانده است، مثل افسانه‌ها می‌مانست. از جم گذشتیم. بندر باستانی سیراف را رد کردیم. به عسلویه رسیدیم. جایی که بوی آشپزخانه‌ می‌داد. آشپزخانه‌ای که شیر گاز در آن باز مانده بود. بندر عسلویه عجیب‌ترین جای دنیا بود. بعد سیل آمد و ماشین‌ها مثل قوطی کبریت بلعیده شدند و نوروز عزای خیلی‌ها شد. خیلی از استان‌ها درگیر سیل و سیلاب شد. نوروز تصویر ویدئوهای سیل بود و حرکت ماشین‌ها با سرنشین در آب‌.
۹۸ عزیزم، عجیب نیست تا چند وقت قبل‌ترش کارشناسان محیط‌زیست از جنگ آب خبر می‌دادند؛ خشکسالی رمق روستاها را کشیده بود و آسمانِ تو خواست ببارد؛ خیلی ببارد تا زمین سیراب شود و ما مسیل‌ها را کور کرده بودیم، بیجا سد ساخته بودیم و خانه‌های مردمان غرق آب شد و ثروت مردمان با سیل رفت... چرا باران امیدبخش، خشکسالی ما را نَشُست. در عسلویه باران دانه درشتی می‌بارید و مشعل‌ها چقدر زیبا بودند. طبق گفته عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور، بین ۳۰ تا ۳۵ هزار میلیارد تومان سیل خسارت زد و ۲۵ استان درگیر سیل شدند. ما در بندر آفتاب ۲۸ساعت ماندیم، منتظر شناورها که ما را به جزیره کیش برساند. بعد تابستان عجیبی شروع شد. در اصفهان هوای ۴۳ درجه‌، اسب و درشکه‌ را در میدان نقش جهان واژگون کرد... چه تصویر تلخی بود.
بعد توقیف نفتکش منسوب به ایران در جبل‌الطارق، توقیف نفتکش انگلیسی توسط ایران در تنگه هرمز، تحریم پشت تحریم...
جنگ پهپادها...
حضور زنان در ورزشگاه‌ها حادثه آفرید. مرگ دختر آبی... باز ماجرا پشت ماجرا! 
۹۸ عزیزم، زلزله آمد و دل ما را خون کرد. روستاهای آذربایجان ویران شدند. تصویر جانکاه مرگ‌ومیر آدم‌ها... خرابی‌های خانه‌های گِلی همراه دام‌ها و اسب‌ها یادت هست؟ بعد صعود قیمت بنزین و اعتراض‌ها بود. آبان باز تلخی داشت. ترور سردار سلیمانی اتفاق افتاد. بعد سقوط هواپیمای اوکراینی خون به‌جگرمان کرد. چقدر لبخند و آرزو خاک شد.
۹۸ عزیزم، سیل سیستان را چه بگویم. سر ریز سدها را چه بگویم. اما در بین خبرهای بد بالا آمدن تراز آب دریاچه ارومیه خبر مهمی بود. باید جشن بگیریم. باورکردنی نیست. تازه داشت تمام می‌شد که چین کرونایی شد. کرونا حالا شهرهای ما را تسخیر کرده. تجربه عجیبی است.. بعد استاد شجریان بدحال در بیمارستان جم.... احتکار ماسک و الکل، حمله مردمان برای خرید مایحتاج عمومی. مدارس و شهرها تعطیل. عروسی تعطیل، عزا تعطیل. جشن و جشنواره و اسفندگان کتاب تعطیل... باشگاه و آرایشگاه تعطیل... دید و بازدید تعطیل. خانه‌نشینی هم عالمی دارد. فرصت برای نشستن فکرکردن، کتاب خواندن. فیلم خوب دیدن. یوگا فراموش نشود. هوا که گرم شود شر ویروس کم می‌شود. ۹۸عزیزم، همیشه منتظر اسفندم.‌ماه دلخواه من است. دلم می‌خواهد باد بوزد؛ آسمان شهر شیشه‌ای و شفاف شود.
دلم می‌خواهد کیلومترها بی‌هدف راه‌ بروم. از حضور آدم‌ها، خریدها و عجله‌شان که انگار به خط پایان نزدیک می‌شوند لذت می‌برم. اما کرونا اسفندمان را دزدید. اشکالی ندارد، نابودش می‌کنیم. یاد می‌گیریم در برابر ویروس‌های جهش یافته چه‌کنیم؟
نمی‌خواهم بگویم سالی که نکوست از بهارش پیداست. تو به ما باران هدیه دادی که هدیه کمی نبود.تقصیر ما بود که نتوانستیم از باران لذت ببریم. ۹۸ عزیزم، تعارف نکن اگر چیز دیگری هست بگو...
 

این خبر را به اشتراک بگذارید