نقاشی با دوربین
محمدناصر احدی - مترجم
این مطلب ترجمه مدخل فیلم «پیروسمانی» از «فرهنگ فیلمها و کارگردانان مکمیلان» است که تاریخ انتشار آن به سال1984 برمیگردد. پیروسمانی مهمترین ساخته گئورگی شنگلایاست که در زمان انتشار این کتاب در قید حیات بود و به همین دلیل نیز زمان افعال متن اصلی طبعا مضارع است. ام.بی.وایت- نویسنده مدخل- در این مطلب ارتباط میان نقاشیهای نیکو پیروسمانی و فیلم گئورگی شنگلایا را به اختصار توضیح میدهد.
پیروسمانی یکی از آثاری است که در شهرت سینمای متأخر شوروی گرجستان دخیل بوده است. کارگردان فیلم، گئورگی شنگلایا، عضوی از یک خانواده مشهور سینمایی است (پدرش یکی از پیشگامان صنعت فیلم گرجستان و مادرش از نخستین ستارگان سینما بود و برادرش نیز یک کارگردان است). این فیلم زندگی هنرمند بدوی گرجی، نیکو پیروسمانیشویلی را که در سال1918 درگذشت، به تصویر میکشد. اگر این فیلم از دیدگاه طبقهبندی آشنای فیلم زندگینامهای هنری بررسی شود، واضح است که گرایشهای روانشناختی و دراماتیکی که اغلب با این ژانر در ارتباط هستند به حداقل رسیده است. فیلم، حوادث زندگی هنرمند را در فرمی اپیزودیک نشان میدهد: از طریق به هم پیوستن صحنههای منفرد، وضعیت هنرمند بهتدریج تعریف میشود. اما دیدگاه فیلم نسبت به شخصی اصلیاش و توضیحش درباره او، تقریبا به شکل غیرسرراست آشکار میشود. بهطور کلی فیلم و آدمهای درونش از طریق کمحرفی مشهودی ترسیم میشوند. این موضوع تا حدودی بهدلیل درنگهای سنجیده در دیالوگ و سکوتها در صحنههای خاص است. همچنین، روایت بهواسطه پیوندهای قوی تصادفی گسترش نمییابد، بلکه فقط از طریق بازسازی گذشتهنگر کاملاً درک میشود؛ هیچ سکانسی بهصورت شفاف و بیابهام بهدنبال سکانس بعدی نمیآید. در عوض، در میانه یک سکانس خاص، بعضی حوادث یا دیالوگها ممکن است نشان دهد که حالا یک هفته یا 3سال بعد از صحنه قبلی است.
برای مثال، در صحنهای از فیلم، پیروسمانی یک لبنیاتفروشی باز میکند. کمی بعدتر، خواهرش و شوهر او بهطور سرزده برای سر زدن میآیند؛ گفتوگوی آنها حاکی از این است که این ملاقات مدتها بعد از این است که یکدیگر را دیدهاند. خواهرش پیشنهاد میدهد که او باید ازدواج کند. این صحنه بلافاصله توسط یک عروسی دنبال میشود. در اغلب نماهای بلندی که میبینید، مهمانان از راه میرسند، آرد دریافت میکنند، میرقصند، بهسلامتی عروس و داماد مینوشند و بهطور کلی به کارهایی که به سنتهای عروسی مربوط است مشغول میشوند. این صحنه با بلند شدن پیروسمانی از سر یک میز و رفتنش تمام میشود. پیروسمانی به مغازهاش بازمیگردد و به شریکش توضیح میدهد عروسی حقهای بوده که در آن خویشاوندان عروس آردهای او را دزدیدهاند. با وجود این، دغلکاری آنها بههیچوجه در طول صحنه ازدواج معلوم نیست؛ با درنظر گرفتن تمام جوانب، توزیع آرد بهعنوان چیزی همانند رسمی اجتماعی بهنظر میرسد؛ به هر حال، کمحرفی و تعذبی که پیروسمانی در صحنه عروسی نشان میدهد، فرقی با ظاهر و رفتارش در طول بیشتر فیلم ندارد. بنابراین، تنها بعد از این حقیقت است که کسی میتواند علت رفتن او را درک کند و بفهمد که یک جای کار میلنگد؛ حتی با اینکه درک ما محدود میشود. پیروسمانی، بعداً بهدلیل افزایش نامعقول قیمتها برای مشتریان ثابتش و بهرایگان دادن کالاهایش به بچههای فقیر، تجارتش را به ورشکستگی میکشاند. میتوان نتیجه گرفت که این کارهای او واکنشی به تجربه عروسیاش است؛ بیان انزجار عمومی و احساس مورد سوءاستفاده واقع شدن. اما این شیوه برخورد او کاملا بهوسیله فیلم توضیح داده نمیشود.
از خلال چنین اپیزودهایی است که وضعیت هنرمند بهعنوان یک بیگانه جلبتوجه میکند. پیروسمانی هرگز با هیچ گروه اجتماعی مشخصی همساز نمیشود؛ او به تجارت و ازدواجش پشت پا میزند. در جایی از فیلم، تعدادی هنرمند به هنر او علاقهمند میشوند و او را به شهر دعوت میکنند. اما افتخارش عمر کوتاهی دارد. او معذب است و جایی در جهان روشنفکران نمایشگاهی ندارد و آثارش توسط یک منتقد جریان اصلی هنر در روزنامهای به استهزاء گرفته میشود.
فیلم، برای ساختار دادن به روایتش از زندگی هنرمند، از نقاشی استفاده میکند. بخشهای اصلی فیلم به تصاویر نقاشیهای پیروسمانی- «زرافه»، «گاو سفید»، «بره عید پاک» و کارهای دیگرش- اشاره دارد. نقاشیها بهمثابه عناوین و تمهیدهای انتقالی عمل میکنند. برای مثال، تابلوی گاو سفید با نمایی از شخصیت اصلی که در خیابان در میان گله گاوها قدم میزند ساخته میشود. بعدتر، این نقاشی در بیرون از مغازه او به دیوار آویخته میشود و این دیالوگ به زبان میآید: «حالا مردم میدانند که ما چه میفروشیم». در واقع میزانسن فیلمی، نقاشیها را سرمشق قرار میدهد. نماهای متوسط و دورِ روبهرونمای پرتعداد، با دکورهای ساده و نورپردازی سرد و خشن، بدویت نقاشیهایی را که در فیلم دیدهایم تقلید میکنند. در این شیوه، خود هنر به مهمترین اصل ساختاری فیلم و موضوع اصلی آن بدل میشود.