گفتوگو با محمد بنا؛ از فوتبال در زمینهای خاکی تا زورآزمایی روی تشک کشتی
من مثل کیروش نیستم
مهرداد رسولی
خانه کشتی ایران حسابی خلوت شده و دیگر نه از مرور فن خبری است و نه فریادهای آقای مربی به گوش میرسد. سکوت محض است و صدای چرخ چمدانهای ملیپوشان کشتی فرنگی است که هر ازگاهی در خلوتی سالن میپیچد. فرنگیکارهای جوانی که این روزها برای درخشش در المپیک 2020 آماده میشوند آرامآرام از سالن خارج میشوند تا برای اعزام به مسابقات آسیایی هندوستان به فرودگاه بروند. تعطیلی موقت اردو و اعزام به مسابقات آسیایی برای سرمربی تیم ملی هم فرصت مناسبی است تا در شصتودوسالگی نفسی چاق کند و پاسخ کنجکاویها را درباره آینده نسل جدید کشتی فرنگی که در حال ساخته شدن است، بدهد. کشتی ایران در المپیک2012 با هدایت محمد بنا، 3مدال طلا صید کرد و روی سکوی قهرمانی ایستاد و از اینرو او را میتوان تنها یکی از پرافتخارترین مربیان تاریخ ورزش ایران دانست. شاید به همین یک دلیل موجه، باید باز هم به او اعتماد کرد و به جوانهای بعضا بینام و نشانی که به اردو فراخوانده است و میخواهد از آنها سوپراستارهایی مثل امید نوروزی، حمید سوریان و قاسم رضایی بسازد. با مربی آرمانگرایی که خیلیها به واسطه رفتن و برگشتنهای مکرر به تیم ملی، او را کارلوس کیروش کشتی میدانند و گزینه ثابت سرمربیگری تیم ملی کشتی فرنگی در یک دهه اخیر بوده درباره فراز و نشیبها و آینده دوران مربیگریاش گفتوگو کردهایم.
رفت و برگشتهای شما به تیم ملی کشتی فرنگی در ورزش ایران به ضربالمثل تبدیل شدهاست؛ دلیل این رفتنها و آمدنها چیست؟
رفت و برگشتهای من دلیل شخصی ندارد، کمااینکه در مقام سرمربی تیم ملی چیزی را برای خودم نخواستهام. من بهترین امکانات را برای شاگردانم میخواهم تا پیشرفت کنند و جزو مربیانی هستم که دوست دارم هنگام کار کردن تفکرات خودم را اجرا کنم و استقلال عمل داشته باشم. وقتی آقای یزدانیخرم در سال2006 با آن کارنامه درخشان از والیبال به کشتی آمد تا بازیهای آسیایی دوحه به کارم ادامه دادم، اما با او اختلاف سلیقه پیدا کردم و رفتم. بعد از المپیک 2008 پکن از من خواستند به تیم ملی برگردم و تا سال2012 با یزدانیخرم همکاری کردم. بعد از یزدانیخرم با حجتالله خطیب و رسول خادم همکاری کردم و در مقطعی با خادم اختلاف سلیقه هم داشتیم و سال2014 دوباره از تیم ملی کنار کشیدم تا اینکه 10ماه مانده به المپیک 2016 از من خواستند برگردم. بعد از المپیک ریو هم از سرمربیگری تیم ملی کنار کشیدم و میخواستم با دنیای مربیگری خداحافظی کنم. میخواستم کنار گود بنشینم و از قهرمانی ستارههای کشتی لذت ببرم اما حمید بنیتمیم که بعد از خادم سرپرست فدراسیون کشتی شده بود به من گفت برگرد و دینت را به کشتی ادا کن. خیلی اصرار داشتم که دیگر وارد عالم مربیگری نشوم اما بعد از مذاکرات مفصلی که انجام دادیم برگشتم و بعد از انتخاب علیرضا دبیر به ریاست فدراسیون کشتی هم به کارم ادامه دادم.
با علیرضا دبیر اختلاف سلیقهای ندارید؟
همانطور که گفتم درخواست شخصی ندارم. اگر موفقیت میخواهیم باید امکاناتش را هم مهیا کنیم، بهخصوص در این مقطعی که موفقیت در المپیک به لحاظ سیاسی هم برایمان مهم شده است. البته مملکت ما در شرایط خاصی قرار دارد. وقتی میبینیم مردم با مشکلات عدیده اقتصادی دستوپنجه نرم میکنند باید توقعمان را کم کنیم و با همین امکاناتی که داریم کار را جلو ببریم.
شما اساسا اعتقادی به مسابقات انتخابی تیم ملی ندارید، اما بیشتر مدیرانی که در دوره شما رئیس فدراسیون کشتی شدهاند به مسابقات انتخابی وفادار بودهاند. بخشی از اختلاف سلیقههای مکرر با این موضوع ارتباط دارد؟
اینگونه هم نیست که میگویند محمد بنا کشتیگیر را به جای انتخاب، انتصاب میکند. من سالها به شیوه خودم مسابقه انتخابی هم برگزار کردم. مسابقات کشوری هر سال باید برگزار میشد و کشتیگیرها باید در جام تختی و جام یادگار امام هم کشتی میگرفتند و من از دل این مسابقات تعدادی کشتی گیر را به اردوی تیم ملی دعوت میکردم تا با کشتیگیرانی که مدال جهانی و آسیایی داشتند رقابت کنند. درنهایت تیم ملی انتخاب میشد و به مسابقات بینالمللی میرفت. همه مدیرانی که میخواستند با من همکاری کنند شیوهام را قبول میکردند.
هنوز هم با همین شیوه کار میکنید؟
روشها کمی تغییر کرده است. مثلا سال قبل همه مسابقات داخلی برگزار شد اما مسابقات بینالمللی را اصل قرار دادیم و کشتیگیران را از دل مسابقات بینالمللی انتخاب کردیم. البته هیچ کشتیگیری هنوز صد درصد انتخاب شده نیست.
شما جزو مربیان ایدهآلگرایی هستید که امکانات حرفهای را لازمه موفقیت در عرصه بینالمللی میدانند و برای همین خیلیها شما را با کارلوس کیروش مقایسه میکنند. اینکه شما را با یک مربی خارجی مقایسه میکنند برایتان ناخوشایند نیست؟
من سالها در زمینهای خاکی فوتبال بازی کردم و خودم را یکی از طرفداران پروپا قرص فوتبال میدانم. بین مربیان تراز اول تاریخ فوتبال همیشه فرگوسن را ستایش کردهام و کیروش را هم بهعنوان یک مربی بزرگ و قاطع قبول دارم اما معتقدم بعد از 7سال کار کردن در تیم ملی ایران چیزی به ما نداد و رفت. او نتوانست ما را قهرمان جام ملتها کند و صرفا 2دوره تیم ملی را به جامجهانی برد. بهترین صعود ما به جامجهانی در سال1978 رقم خورد و حشمت مهاجرانی در شرایطی تیم ملی را به جام جهانی آرژانتین برد که فقط یک تیم از آسیا و اقیانوسیه صعود میکرد. الان صعود به جام جهانی برای مربی بزرگی مثل کیروش هنر نیست و او باید ما را به مرحله دوم جامجهانی میبرد. من مثل کیروش نیستم و تنها وجه اشتراک ما این است که من هم مثل او عاشق موفقیت هستم و برای موفقیت، بهترین امکانات را میخواهم. البته یکهزارم امکاناتی را که در اختیار کیروش گذاشتند به من و سایر مربیان ایرانی ندادند.
سبک و سیاق کشتی در مقایسه با یک دهه قبل که بیشترین افتخارات را برای کشتی ایران کسب کردید تغییر کرده و کشتی صرفا مبتنی بر قدرت بدنی نیست. دوره کشتیگیرانی که با زور بازو و هلدادن امتیاز میگرفتند تمام شده و امروزه کشتیگیرانی مدال میگیرند که فن اجرا کنند. مربی سرد و گرم چشیدهای مثل شما با این تغییرات بزرگ کنار آمده است؟
طی تمام سالهایی که مربیگری کردهام 8-7 بار قوانین کشتی تغییر کرده؛ از تایم مسابقه گرفته تا قوانین خاک و سرپا. معمولا در کوتاهترین زمان ممکن خودمان را با قوانین جدید وفق دادهایم اما فراموش نکنید که ما یک سبک جدید را در کشتی دنیا معرفی کردهایم که اساس آن بر رد و بدل حداقلی فن و تکنیک و تکیه بر آمادگی ذهنی و جسمی بالاست. همه کشورهای دنیا از سال2012 این سبک را از ما تقلید کردهاند. آنها اجرای فن را به شیوه مبارزه مبتنی بر قدرت بدنی اضافه کردهاند اما خودمان کمی از این روش فاصله گرفتهایم. ما هرگز نمیتوانیم در کشتی فرنگی از اروپاییها تقلید کنیم و باید شیوه خودمان را دنبال کنیم. ما همان شیوه خودمان را در مسابقات جهانی سال قبل در پیش گرفتیم و امسال هم ادامه دادیم و معتقدم کشورهای صاحب کشتی دنیا هنوز از روی دست ما تقلید میکنند و یک جاهایی از خودمان جلو میزنند.
کدام روش مبارزه برای کشتیگیران ایرانی مناسب است؛ تکیه بر قدرت بدنی یا اجرای فن و تکنیک؟
قدیمیها خوب میدانند که ما کشتیگیران شاخصی در تاریخ کشتی ایران داشتیم اما کمتر موفقیتهای بزرگ را لمس کردهایم. میدانید چرا؟ چون از اروپایی کپی میکردیم اما آمادگی جسمانی آنها خیلی بالاتر بود و ما را شکست میدادند. این شیوه که من در کشتی معرفی کردهام تنبلی فنی کشتیگیران ایرانی را پوشش میدهد. همیشه به شاگردانم میگویم میتوانید یک سالتو بزنید اما هر حرکتی که به کسب پوئن منجر شود برای من مهم است؛ حتی کسب یکامتیازی که به واسطه هلدادن و خارج کردن حریف از تشک میدهند.
پس هنوز به شیوه مبتنی بر قدرت بدنی بالا وفادار ماندهاید؟
یکی از اصول ما برای موفقیت در کشتی همین روش است.
وضع کشتیفرنگی ایران چگونه است؟ با نسل جدید فرنگیکاران ایرانی مثل محمدرضا و محمدعلی گرائی، نجاتی، ساروی و... و با همین فضایی که در ورزش ایران حاکم است یکبار دیگر قهرمان المپیک خواهیم شد؟
متأسفانه مسائل سیاسی، کشتی ما را تهدید میکند و نمایندهای هم در فدراسیون جهانی نداریم. به همین دلیل میگویم آینده سختی پیش رو داریم. در عین حال معتقدم اگر با جدول بازی نکنند و قضاوتها عادلانه باشد همین کشتیگیرهای جوان میتوانند قهرمان المپیک شوند. این جوانهایی که من میبینم از نسل طلایی کشتی فرنگی ایران که 3مدال طلا در المپیک2012 گرفتند، آینده روشنتری دارند. امیدوارم این جوانها رها نشوند. محمد بنا هم نمیتواند وقت بگذارد و یک نسل دیگر تربیت کند چون سنم بالا رفته و به بازنشستگی فکر میکنم. امیدوارم مربیان جوانی که در تیم ملی کار میکنند بعد از من زمام امور را در دست بگیرند.
ورزش ایران با معضل جدیدی مثل مهاجرت ورزشکاران نخبه دست و پنجه نرم میکند و کشتی هم از سالهای قدیم با این موضوع درگیر بوده است. چنین خطری کشتی فرنگی را هم تهدید میکند؟
در کشتی فرنگی یکسری ورزشکار که به سن بازنشستگی رسیده بودند به کشورهای دیگر مهاجرت کردند اما همه جوانها باید بدانند که در هیچ کشوری مثل ایران به کشتی بها نمیدهند. فکر میکنید سعید ملایی چرا از مغولستان سر درآورد؟ چون از آلمانها پول زیادی طلب کرد اما آنها از این پولها به هیچ ورزشکاری نمیدهند. مثل اینجا نیست که کیمیا علیزاده بهواسطه کسب مدال برنز المپیک، خانه و ماشین و سکه پاداش بگیرد. بسیاری از ورزشکاران خارجی بعد از پایان مسابقات بینالمللی سر کارشان برمیگردند و مثل یک شهروند عادی زندگی میکنند. ما در کشتی، ورزشکار خارجی داشتیم که قهرمان جهان شد اما پستچی بود و با دوچرخه نامه میبرد. در مورد کشتیگیرهای ایرانی برخی مواقع میشنوم که از جانب کشورهای مختلف پیشنهادهایی به آنها شده اما حالا که در دوره افت قرار داریم پیشنهادها کمتر است. در دهه طلایی کشتی فرنگی بشیر باباجانزاده و امیرعلی اکبری از آذربایجان پیشنهاد داشتند و سامان طهماسبی برای این کشور کشتی گرفت. من 15سال در خارج از کشور زندگی کردهام و میخواهم به جوانها بگویم هیچجا مثل وطن نمیشود. سامان طهماسبی 2مدال برای آذربایجان گرفت اما مطمئن باشید آرزویش این بود که این مدالها را برای ایران بگیرد. اینها اشتباهات دوران جوانی است.
کشتی فرنگی در المپیک 2020چه عملکردی خواهد داشت. چقدر به کسب مدال طلا امیدوار باشیم؟
وزیر ورزش که 2مدال طلا از کشتی آزاد و 2مدال طلا از کشتی فرنگی خواسته است. البته کشتی را بزرگ میبیند و باورش این است که شأن کشتی کسب 4مدال طلا در المپیک است اما شرایط را هم باید درنظر گرفت. بهنظرم کشتی آزاد با درایت مدیران فدراسیون و کادر فنی و بودن ستارهای مثل حسن یزدانی این شانس را دارد. اگر کشتی آزاد 3-2 مدال طلا بگیرد، ما هم آن گوشه و کنارها 2مدال برنز و یک نقره بگیریم راضی هستیم. به مردم قول مدال طلا نمیدهم چون در این شرایط، طلاگرفتن بسیار سخت است. تنها چیزی که از شاگردانم میخواهم این است که شجاعانه مبارزه کنند.
در اردوی تیم ملی کشتیگیری در حد حمید سوریان داریم؟
یک بار مسئولان دانشگاه آزاد از من خواستند تیمی را برای حضور در مسابقات تشکیل بدهم. من هم کشتیگیران تیم ملی جوانان که حمید سوریان و قاسم رضایی جزو آنها بودند را معرفی کردم. حمید سوریان آن سال نایب قهرمان جوانان آسیا شده بود و مسئولان دانشگاه آزاد از من خواستند کشتیگیر بهتر و با تجربهتری مثل علی اشکانی را جایگزین او کنم. وقتی میگفتم حمید سوریان فوقستاره میشود به من میخندیدند اما او چند سال بعد پرافتخارترین کشتیگیر تاریخ کشتی ایران شد. همین حسن یزدانی تا 5سال پیش کجا بود؟ ستاره در مسیر خوب و با امکانات و شرایط خوب متولد میشود. الان هم از کشتیگیرانی مثل برادران گرائی، نجاتی و ساروی و امین میرزازاده نام میبرم که تا 10سال بعد موفقیت سال کشتی فرنگی ایران را تضمین کنند.
وقتی برنامه نداریم
محمدبنا: چرا کسی مثل من در شصتودوسالگی باید کار کند؟ وقتی برنامه بلندمدت و سیستماتیک نداریم همین میشود. محمد بنا با یکسری آدم کاربلد کاری را شروع میکند و به سرانجام میرساند اما بعد از رفتنش موفقیتها کمرنگ میشود. چهکسی میتواند 15سال در یک اتاق کوچک سر کند تا کشتی به موفقیت برسد؟
شهید مدافع حرم از من محقتر بود
پیشنهاد سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی برای حذف نامش از سر در خانه کشتی و مزین کردن آن به نام شهید مدافع حرم کاری نیست که از ذهن اهالی ورزش پاک شود. محمد بنا میگوید نمیخواهد نامش روی سر در هیچ سالن و کوچه و خیابانی حک شود و امثال شهیدمصطفی صدرزاده را از خودش محقتر میداند؛ «وقتی در تیم ملی نبودم رسول خادم اسم سالن خانه کشتی را محمد بنا گذاشت. از همان ابتدا با این کار مخالف بودم و دنبالش بودم که یک جوری اسمم را از سر در خانه کشتی پاک کنم. این لطف خداوند بود که نام یک شهید مدافع حرم روی سر در خانه کشتی حک شود. من تحقیقات زیادی درباره شهیدصدرزاده انجام دادم و او را انسانی فرازمینی دیدم. خیلی اصرار داشتم که نام شهیدی از جامعه کشتی جایگزین نام من شود و شهیدصدرزاده همه این ویژگیها را داشت.» محمد بنا چند سالی میشود که در شهریار زندگی میکند و همین نقل مکان به اطراف تهران او را با شهیدمصطفی صدرزاده آشنا میکند. سرمربی تیم ملی درباره ماجرای انتخاب نام شهیدصدرزاده برای خانه کشتی میگوید: «منطقهای که من زندگی میکنم مسجدی با سالن کشتی دارد و خیلی از رزمندههایی که شهید یا جانباز مدافع حرم شدند از همین باشگاه شروع کردند. توسط یکی از دوستانم درباره شهیدمصطفی صدرزاده که در همین سالن تمرین میکرد تحقیق کردم و متوجه شدم چه پهلوان نجیبی بوده است. آنطور که میگفتند شهیدصدرزاده مدام به کودکان کاری که سر چهارراهها بودند سر میزد و به وضعشان رسیدگی میکرد. او طبقات خانهای که در شهریار ساخته بود را وقف افراد بیبضاعت کرده بود و خودش در خانه اجارهای زندگی میکرد. هنگام شهادتش یک طبقه از خانهاش خالی مانده بود که همسر شهیدصدرزاده بنا به وصیت همسرش آن را هم وقف افراد بیبضاعت میکند. مصطفی هنگام شهادت 29سالش بود اما دل بزرگی داشت. شهیدابراهیم هادی یکی از رفقای دیرینهام بود و به فدراسیون پیشنهاد دادم خانه کشتی را به نام ابراهیم کنند اما علیرضا دبیر گفت برای ابراهیم هادی کار دیگری خواهیم کرد».
مثل منصور برزگر پیدا نکردیم
خیلیها موفقیت کشتی فرنگی را بدون محمد بنا یک فرض محال میدانند اما او معتقد است ورزش ایران نباید قائم به فرد باشد و باید از یک برنامه و قاعده کلی و صحیح پیروی کند.
خروج مربیان خارجی و میدان دادن به مربیان داخلی را به نفع ورزش میدانید یا معتقدید ورزش ایران به دانش مربیان خارجی نیاز دارد؟
تکیه بر توانایی مربیان داخلی ما را به موفقیت میرساند. در دورهای از مربیان کرهای برای موفقیت در تکواندو استفاده کردیم و بعدها مربیان ایرانی مثل رضا مهماندوست به بهترین مربیان دنیا تبدیل شدند. در کاراته هم که اصلا مال ژاپنیهاست بهترین مربیان دنیا را داریم که در کشورهای مختلف کار میکنند. اما در یکسری از ورزشها مثل فوتبال، خارجیها خیلی از ما قویتر عمل میکنند. اصلا آنها فوتبال را به کشورهای دیگر وارد میکنند تا نفعش را ببرند. بهنظرم در فوتبال میتوانیم از مربی خوب خارجی استفاده کنیم به شرطی که مثل کیروش نباشد و بعد از 7سال زمین سوخته تحویل ما ندهد. من سیستمی را که قطر در فوتبال پیاده کرد میپسندم. آنها یک مربی معمولی از کلاس بارسلونا استخدام کردند و با بچههایی که زیر نظر همین مربی از مدارس فوتبال انتخاب شده بودند رشد کردند و قهرمان جام ملتهای آسیا شدند. این یک پروسه منطقی بود. همین اسکوچیچ که تازه سرمربی تیم ملی شده یک مربی با کلاس است، به شرطی که زیاده خواهی نکنیم. اگر این دوره به جام جهانی نرویم مهم نیست اما در عوض این فرصت را به او بدهیم که برایمان ساختار بسازد. مثل همان کاری که قطریها کردند.
در کشتی هم میتوانیم چنین سیستمی را پیاده کنیم؟
متأسفانه ورزش ما برنامهمحور نیست و از یک قاعده کلی و صحیح پیروی نمیکند. گاهی اوقات سیستم ورزش ما قائم به فرد میشود؛ یعنی یک مربی گروهی را با خودش میآورد و به موفقیت میرسد اما بعد از او کار روی زمین میماند. مثلا منصور برزگر در کشتی چنین کاری کرد اما هنوز کسی مثل او پیدا نکردهایم.
من سالها در زمینهای خاکی فوتبال بازی کردم و خودم را یکی از طرفداران پروپا قرص فوتبال میدانم. بین مربیان تراز اول تاریخ فوتبال همیشه فرگوسن را ستایش کردهام و کیروش را هم بهعنوان یک مربی بزرگ و قاطع قبول دارم