معامله قرن چه اثراتی بر روی معادلات خاورمیانه و جهان خواهد گذاشت؟
فرصت وحدت برای فلسطینیها
یکی از نتایج اصلی مطرحشدن معامله قرن، ایجاد وحدت بین گروههای فلسطینی است
خدیجه نوروزی
«معامله قرن» اگرچه بهعنوان ابتکار رئیسجمهور آمریکا سعی دارد تا صلح را در منطقه نهادینه کند، اما تحلیلگران اعتقاد دارند این طرح با تشدید سیاستهای پیشین صهیونیستها بر نارضایتیها در جهان عرب و اراضی اشغالی میافزاید. بسیاری از ارزیابیها این توافق را بهعلت رویکردهای متناقض و کاستیهای فراوان آن بهویژه نگاه یکسویه به این منازعه دیرپا، شکست خورده و ناکارآمد میدانند. الحاق بخش اعظم کرانه باختری به اسرائیل و اعطای بیشترین میزان از سرزمینهایی که در طول هفت دهه اخیر به اشغال رژیم اسرائیل در آمده است، تبدیل سکونتگاههای فلسطینیها به بلوکهای از هم گسستهای که شهرکهای اسرائیلی باعث جدایی آنها شدهاند، نادیده گرفتن حق فلسطینیان در داشتن ارتش مستقل و انجام امور امنیتی و مدیریتی زیرنظر اسرائیل اما با هزینه اعراب، اعطای بخش اعظم بیتالمقدس به صهیونیستها و اعمال محدودیتهای شدید سکونتی و مالکیتی برای فلسطینیان در این شهر و در مقابل درنظر گرفتن امکاناتی برای فلسطینیها در کرانه باختری و غزه تا بهعلت هم مرز بودن با اردن و مصر تردد راحتتری به این دو کشور داشته باشند و در آنجا مشغول بهکار شوند یا بتوانند به آنجا مهاجرت کنند، بهنظر نمیرسد معاملهای دو سر سود باشد تا هر یک از طرفین به یک میزان منتفع و برخوردار شوند.
ایجاد وحدت بین گروههای فلسطینی
مصیب نعیمی، کارشناس مسائل خاورمیانه در گفتوگو با همشهری در مورد طرح معامله قرن و اثرات آن میگوید: «معامله قرن تعاملی است بین شخص نتانیاهو و شخص ترامپ، برخلاف تمام معیارها و ضوابطی است که تاکنون نسبت به فلسطین، انتحاری بوده. درست است که بیتالمقدس و کرانه باختری در اشغال صهیونیستها بوده اما اینکه از طرف آمریکا به رسمیت شناخته شود که جزو مناطق اشغالی است، اولا مخالف با قطعنامههای 1967 است که بر اشغالی بودن این مناطق تأکید دارد؛ ثانیا هیچ کدام از روسای آمریکا تاکنون بدین صورت در جهت مخالف مقررات و ضوابط بینالمللی صحبت نکردهاند و از اینرو اگر چه در ماهیت فرقی نکرده یعنی همین مناطق در اشغال بودند الان اسماً به رژیم صهیونیستی واگذار شده. لذا قطعی است که یکی از نتایج اصلی مطرحشدن معامله قرن، میتواند موجب ایجاد وحدت بین گروههای فلسطینی باشد. چه آنهایی که به صلح و سازش اعتقاد داشتند و چه کشورها و گروههایی که از ابتدا راه آزادی فلسطین را در مبارزه و ادامه مقاومت میدانستند».
او ادامه میدهد: «از اینرو این معامله تأثیر عملیای روی هیچیک از این گروهها ندارد چون نه کشورهای غربی میتوانند از این طرح حمایت کنند که نکردهاند و نه کشورهای عربی حتی همسو با آمریکا میتوانند کاری بکنند. چون یک جمعیت 6میلیونی هنوز در فلسطین حضور دارند و بیرون راندن و کوچ دادن آنها غیرممکن است. از طرفی صهیونیستها نمیتوانند با گرفتن یک مجوز از آمریکا که قبلا هم بوده این حقیقت را تغییر دهند. آمریکا از جانب خود چیزی بخشیده که مربوط به آن نبوده. لذا مطرح شدن این معامله میتواند مسیر جدیدی را در بحث بحران فلسطین ایجاد کند و همه فلسطینیها یکپارچه این باور را داشته باشند که راهکار گفتوگو و وعدههای درازمدت چیزی جز اتلاف وقت و رفتن به یک سراب نیست».
عاملی برای آزادسازی بخشی از فلسطین
امروز میبینیم حتی کسانی که به نوعی سازشکار و با رژیم صهیونیستی بودند مجبور شدهاند در قطعنامه اتحادیه عرب این طرح را رد کنند و آن را نپذیرند. لذا شرایط از نظر ماهوی تغییری نکرده یعنی صهیونیستها همچنان به شهرکسازی ادامه میدهند و فلسطینیها هم اعتراض میکنند. این کارشناس مسائل خاورمیانه اضافه میکند: «اما این طرح میتواند در شرایط جدیدی که بهوجود آمده یک وحدت میان فلسطینیها ایجاد کند که این وحدت یکی از عوامل اصلی برای حداقل آزادسازی آن بخشی از فلسطینی باشد که دنیا اعتراف میکند که متعلق به فلسطینیهاست. غیراز بحث سرزمینهای 1948 که غربیها به آن اعتراف کردند که باید در اختیار رژیم صهیونیستی باشد، در ارتباط با بقیه سرزمینها اعم از کرانه باختری، بیتالمقدس یا نوار غزه هیچ مرجع قانونیای در دنیا نیست که بتواند آن را به نفع رژیم صهیونیستی به رسمیت بشناسد».
یک طرح شکست خورده
نعیمی معتقد است معامله قرن یک طرح پیشاپیش شکست خورده است؛ چرا که صهیونیستها اعلام کردهاند که فلسطینیها باید خلع سلاح شوند و مبلغی پول طی سالها در اختیارشان قرار داده شود و رژیم صهیونیستی را بهعنوان یک رژیم مذهبی یهودی بپذیرند و 32درصد از باقیمانده سرزمین اشغالی هم در اختیار آنها قرار بگیرد. همچنین فلسطینیها نباید دولتی هم که بتواند با دنیا ارتباط برقرار کند را داشته باشند، که قطعا چنین بندهایی برای اجرا، غیرممکن و ناشدنی است. بالعکس مطرح شدن این معامله به نفع موقعیت گروههای جهادی مانند حماس، جهاد اسلامی، جبهه خلق، شورایعالی فرماندهی فتح و... شده است و نشان داده که آمریکا و رژیم اشغالگر قدس در یک زاویه و در یک راستا هستند.
وی میافزاید: «قبلا هم همین بود ولی آمریکاییها حداقل 2نقش بازی میکردند؛ یک نقش حمایت از اسرائیل و نقش دوم بهعنوان میانجی و واسطه که با وعدههای توخالی بوش، رئیسجمهور اسبق آمریکا همراه بود؛ مبنی بر اینکه در سال2008 دولت فلسطینی را در اختیار میگذارد. اما هیچ کدام از این موارد اتفاق نیفتاد. حتی پیمان اسلو که در آن نوعی از استقلال برای فلسطینیها مطرح شده بود و در سال1993 به امضا رسید، باز به نوعی به رسمیت شناختن حقوق فلسطینیها حداقل در بخشی از فلسطین بود. اما این اتفاقات جدید تمام این حقوقها، پیمانها و تعهدها را نادیده گرفته است. لذا برای گروههای جهادی و گروههایی که در محور مقاومت هستند شرایط بهتر شده و توجیه مبارزهشان بیشتر شده نه اینکه ضعیفتر شود. چون آنها این مسیر را از ابتدا قبول نداشتند. بخش تشکیلات خودگردان و شورای فتح فکر میکردند با پیمانی که از طریق اسلو بستند میتوانند حداقل بخشی از سرزمین فلسطین را بهعنوان دولت فلسطین ایجاد کنند که آن هم تقریبا الان نادیده گرفته و به ناامیدی تبدیل شد. لذا برای گروههای مبارز فرصت جدیدی است و برای گروههایی هم که به صلح و صفا اعتقاد داشتند بیاعتمادی و ناامیدی کامل را به همراه آورده است. لذا معامله قرن در مجموع به نفع فلسطینیها شد. ممکن بود 10سال دیگر به انتظار بنشینند که راهکار سیاسی پیدا شود. امروز دیگر همه آنها به یأس تبدیل شده و تنها راهکار فلسطینیها بازگرداندن سرزمینشان به همان روشهایی است که اسرائیلیها بیشتر با آن آشنا هستند و آن روش مقاومت و ایستادگی است».