امیلی رودا؛ بانوی افسانه و معما
امیـلی رودا؛ بانـوی افـسانه و معـما
نوشتههای «امیلی رودا» را نمیتوان دوست نداشت. شاید آوازهی شهرت داستانهایش مانند بسیاری از همتایان فانتزیاش در دل آسمان نپیچیده باشد، ولی کمتر کسی را پیدا میکنید که آنها را خوانده و دوست نداشته باشد. فارغ از جنبهی معماگونهی این داستانها، رودا روایتگر مسائلی بسیار ساده است؛ نوعی سادگی که انگار از ذات کودکی به بیرون تراوش کرده و به قلب کلمات داستان نفوذ کرده است. منظورم از کودکی همان مفهوم مشترک پذیرفتهشده میان انسانهاست که تداعیکنندهی بسیاری از کلمات، مثل شادی، صفای قلب و پاکی، آزادی و رهایی است. به همین خاطر داستانهای رودا کودکانه به نظر میرسند، ولی در بزرگسالی هم میتوانید از آنها لذت ببرید، زیرا دربارهی چیزهایی سخن میگویند که هیچگاه از ما جدا نمیشوند و حتی اگر گرد و غبار زمان هم رویشان بنشیند، نمیتوانیم فراموششان کنیم.
با وجود این روح سادگی، روایت داستانها سرشار از معماهاست. فرقی نمیکند که کدام کتاب رودا را میخوانید، از مجموعهی «دلتورا» گرفته تا «رووُن» به شکل آگاتا کریستیواری معمازدهاند و در بسیاری از مواقع، زندهماندن یا نماندن شخصیتها به تواناییشان در حل معماهایی بستگی دارد که پیدرپی سر راهشان سبز میشود. معماهایی که نحوهی چیدمانشان در داستان کاملاً منطقی است و همانقدر که سؤال ایجاد میکنند، سرنخهایی هم برای پاسخ به همان سؤالات پدید میآورند.
فراموش نکنید این داستانها در وادی دوستداشتنی فانتزی آفریده شدهاند و بسیاری از موجودات افسانهای در داستان حضور دارند؛ موجوداتی که کارکردشان در خدمت روایت داستان و عمیق کردن معماهاست و همین جذابیت داستان را افزایش میدهد.
سیدمحمدصادق کاشفیمفرد از کرج