یک قرن با کرک داگلاس
درباره مردی که با «اسپارتاکوس» به دوره فهرست سیاه در هالیوود پایان داد
آرش نهاوندی ـ روزنامه نگار
کرک داگلاس، بازیگر اسطورهای که بهدلیل چال عمیق روی زنخدانش و بازی در فیلمهای «اسپارتاکوس» و «قهرمان» در کنار گروهی از بازیگران و قهرمانان نامی، یادش پس از یک سده زندگی در اذهان همچنان جاودان مانده بود یک هفته قبل در 103سالگی درگذشت. بسیاری اما کرک داگلاس را بهعنوان یک تهیهکننده تکرو و مستقل نیز میشناسند که در پایان دادن به دوره مککارتیسم یا دوره سیطره لیست سیاه در هالیوود نقش داشت. داگلاس که در نزدیک به 80فیلم طی 7دهه (از 1946تا 2009) نقش ایفا کرده بود سه بار در طول حیات حرفهاش کاندیدای نامزد دریافت 3 جایزه اسکار بهخاطر نقشآفرینی در فیلمهای قهرمان(1949)، «بد و زیبا»(1952) و «شور زندگی»(1956در این فیلم داگلاس در نقش ونسان ونگوگ، نقاش معروف هلندی بازی کرده بود)، شده بود. اگر چه او هیچگاه برنده جایزه اسکار نشد اما در سال 1996جایزه افتخاری بهخاطر 50سال فعالیت بهعنوان یک نیروی خلاق و اخلاقی در جامعه سینما به وی اهدا شد. استیون اسپیلبرگ که اهداکننده این جایزه به کرک داگلاس بود، ضمن ستودن سابقه بازیگری وی گفت: کرک داگلاس هیچگاه شخصیتهایی را که نقششان را عهدهدار بود با بازی خود تبدیل به شخصیتهای سادهای نکرد (نقش این شخصیتها را به آن صورت که در عالم خارج از سینما هستند بازی میکرد). با بازی داگلاس آنها صرفا شخصیتهایی یا سیاه و یا سفید نبودند که بر مبنای بازی وی بخواهیم نتیجهگیری کنیم آنها مردانی خوب یا مردانی بد هستند. او با نشان دادن شخصیتها در حالتی از شک و تردید، اعمال قهرمانانه آنان را تحتالشعاع قرار میداد و در نقش یک شخصیت تبهکار صرفا بهعنوان یک جنایتکار بالفطره ظاهر نمیشد و (با ارائه یک شخصیت انسانی) سرشت بد آنها را با حالتی از رحم و شفقت همراه میکرد. داگلاس در کتاب «فرزند راگمان» که در سال 1988بهعنوان اثر زندگینامهای پرفروش به چاپ رسید در اینباره نوشته است: من هیچگاه نیازی به تصویرسازی خود بهعنوان یک بازیگر نداشتم. من نقشی را دوست دارم که مهیج و برای یک بازیگر چالشبرانگیز و جالب باشد. به این دلیل است که من هیچگاه جذب شخصیتهایی که ویژگیهای دوست داشتنی ندارند، نشدهام.
فیلمهای اثرگذار داگلاس
فیلمهایی که کرک داگلاس بهدلیل بازی در آنها نامزد دریافت جایزه اسکار شده بود، تنها فیلمهای اثرگذار دوران حرفهای بازیگری وی نبودند. فیلمهایی مانند «مردی با شیپور»(1950) که داگلاس در نقش مقابل لورن باکال بازی کرده بود، «شهر بدون ترحم»(1961) که در آن داگلاس نقش یک وکیل مدافع جنایی را عهدهدار بود و «بیست هزار فرسنگ زیر دریا» نیز از تأثیرگذارترین فیلمهای او هستند. او در سال 1962فیلم «شجاعان تنها هستند» را تولید کرد که از فیلمهای کلاسیک محسوب میشود. او در 7 فیلم نیز در نقش مقابل برت لنکستر بازی کرد که در همه این فیلمها خود تهیهکننده بود. مایک بارنز و دوان بیرج در هالیوودریپورتر درباره وی نوشتهاند: کرک داگلاس بهاحتمال زیاد بهترین بازیگر سینمای سالهای پس از جنگ جهانی دوم بود. او هماکنون رده هفدهم فهرست بهترین بازیگران افسانهای سینمای کلاسیک هالیوود در انستیتوی سینمای آمریکا را بهخود اختصاص داده است. علاوه بر 3 نامزدی اسکار، کرک داگلاس 2 جایزه گلدنگلوب را در کارنامه خود دارد. اما کارنامه او در کارهای خیریه هم خیرهکننده است؛ کرک داگلاس 400پارک بازی برای کودکان درشهر لسآنجلس ساخته و هزینه تحصیلی تعداد زیادی از دانشجویان اقلیت در دانشگاههای بزرگ آمریکا را تامین کرده است. داگلاس 40میلیون دلار نیز به صندوق فیلم و تلویزیون پرداخته است، در سالهای آخر عمر نیز وی یک روبات به نام اسپارتاکوس را به بیمارستان کودکان در لسآنجلس اهدا کرد. اما پدربودن، بزرگترین افتخار او در طول زندگی بود. کرک داگلاس در سال 1991با هلیکوپتر دچار سانحه هوایی شد و در سال 1996نیز یک سکته خفیف به وی دست داد از این پس او خود را بر جنبههای روحانی و دینی زندگی بیشتر متمرکز کرد.
از باغبانی و سرایداری و کشتیگیری تا سینما
کرک داگلاس که با نام اصلی دانیلوویچ دمسکی در 9دسامبر 1916به دنیا آمده بود و فرزند یک خانواده روستبار مهاجر به آمریکا بود، کودکی خود را در فقر و تنگدستی سپری کرد. خود او در اینباره به نشریه پیپل در سال 2015گفته بود: والدین من از روسیه آمده بودند و نام اصلی من ایتزی دانیلوویچ بود. زمانی که تصمیم گرفتم وارد کار سینما شوم نامام را نیز تغییر دادم چرا که تلفظ این اسم در هالیوود بسیار دشوار بود، البته اکنون که به گذشته نگاه میکنم، شاید بهتر بود نام اصلیام را حفظ میکردم اما تصور اینکه شما با این نام در بازار مطرح شوید خیلی سخت است. البته یکی دیگر از دلایل تغییر این نام نیز پدرم بود. او هیچگاه از من حمایت عاطفی نمیکرد. برای او جالب نبود بداند من چه میکنم. من 6خواهر داشتم و میخواستم به پدرم نزدیک باشم، اما او مرا نادیده میگرفت. داگلاس در این مصاحبه همچنین با اشاره به فقیر بودن خود و خانوادهاش گفته بود: زمانی که شما مانند من خیلی فقیر و زمانی که از کف بازار کار خود را آغاز کنید، تجربیاتی کسب میکنید که این تجربیات شما را به سمت موفقیت رهنمون میشود. داگلاس درباره کارهایی که در زمان نوجوانی و جوانی انجام داده میگوید: من همواره از فیزیک بدنی مناسبی برخوردار بودم و در مدرسه کشتی گیر بودم و در تابستانها نیز در کارناوالی کار میکردم. من در این کارناوال در حضور تماشاگران کشتی میگرفتم.او که پولی برای ادامه تحصیل نداشت به دفتر رئیس دانشگاه سنتلورنس مراجعه و او را قانع کرد در ازای دریافت مبلغی بهعنوان وام بهعنوان سرایدار و باغبان در این دانشگاه کار کند. مدتی از آغاز جنگ جهانی دوم نگذشته بود که داگلاس نیروی دریایی ارتش آمریکا پیوست و در سال 1944نیز بهدلیل زخمی شدن در جنگ به وی معافیت پزشکی از خدمت داده شد. اما نخستین بارقههای امید پس از پایان جنگ جهانی دوم برای داگلاس درخشید. لورن باکال که خود از بازیگران مشهور هالیوود بود و بعدها با همفری بوگارت ازدواج کرد از آشنایان و دوستان کرک داگلاس نیز بود. باکال برای ایفای نقش مقابل باربارا استانوویک در فیلم «عشق عجیب مارتا ایورس» (1946) کرک داگلاس را پیشنهاد کرد. داگلاس در اینباره در گفتوگو با نشریه پیپل گفته بود که من با لورن باکال در مدرسه نمایش آشنا شدم. من از نیروی دریایی بیرون آمده بودم و او در این زمان بازیگر هالیوود بود.
استقلال داگلاس از سینمای هالیوود
کرک داگلاس با بازی در فیلمهای تحسین شده «شکاف بزرگ» (1951)، «داستانکارآگاه»(1951) و بد و زیبا (1952) تبدیل به یکی از بزرگترین ستارگان باکس آفیس هالیوود در دهههای 1950و 1960شد. اما حتی در اوج شهرت نیز هیچگاه استقلال خود را از دست نداد. کرک داگلاس در اینباره گفته بود: نیازی به منتقدی ندارم که به من بگوید بازیگر هستم، من راه خودم را میروم و هیچکس رئیسم نیست. در واقع هیچگاه کسی رئیس من نبوده است. پس از آنکه داگلاس کمپانی تولید فیلم خود را تاسیس کرد، در فیلمهای تولید شده در این کمپانی بازی کرد.
ایان دوره فهرست سیاه
از جمله کارگردانانی که فیلمهایشان در کمپانی برینا متعلق به داگلاس تولید شد، استنلی کوبریک بود. فیلمهای ضدجنگ «راههای افتخار»(1957) و «اسپارتاکوس» (1960) که به کارگردانی کوبریک در کمپانی برینا تولید شده بودند، در نتیجه کرک داگلاس هم بهعنوان تهیهکننده میتوانست در تصمیمگیریها درباره این فیلمهای کوبریک دخیل باشد. در جریان ساخت فیلم اسپارتاکوس (با موضوع یک برده رومی که علیه امپراتور روم شورش میکند) داگلاس تصمیم گرفت قواعد جاری حاکم بر سینمای آمریکا را برهم زند و از دالتون ترامبو، نویسندهای که نامش در فهرست سیاه بود برای نگارش فیلمنامه اسپارتاکوس دعوت کرد. این اقدام کرک داگلاس در واقع در پایان دادن به دوران تصفیه متهمان به حمایت از کمونیسم در هالیوود نقش بسزایی داشت. در اوایل دهه 1950و مدت کوتاهی پس از آغاز جنگ سرد میان دو قدرت شرق و غرب -آمریکا و اتحاد شوروی سابق- در آمریکا فهرستی از بازیگران، کارگردانان، فیلمنامهنویسان و آهنگسازان تهیه شده بود که افرادی که نامشان در این فهرست درج شده بود، نمیتوانستند تحت هیچ شرایطی از نظر کاری در صنعت سینمای آمریکا مشارکت داشته باشند. داگلاس در این باره به پیپل گفته بود: دالتون ترامبو یکی از بهترین نویسندگانی بود که ما در اختیار داشتیم. او در لیست سیاه هالیوود بود و در آن زمان با یک نام دیگر کار خود را انجام میداد. (در این دوره ترامبو فیلمنامه «تعطیلات رمی» که برنده جایزه اسکار شده بود را نیز با نام مستعار نگاشته بود)، دوره فهرست سیاه، دوران وحشتناک و شرمآوری بود. اما من تصمیم خود را گرفته بودم و برایم اهمیتی نداشت بعدش چه میشود. من نام اصلی وی را بهعنوان فیلمنامهنویس در تیتراژ فیلم اسپارتاکوس لحاظ کردم. این بزرگترین افتخار من است چرا که با این کار من فهرست سیاه را از بین بردم. بعد از این برایم مشکلات زیادی درست شد ولی ارزشاش را داشت.
البته در سالهای بعد اعضای خانواده ترامبو از کرک داگلاس با ادعای اینکه او درصدد بوده برای خود نقشی در پایاندادن به دوره فهرست سیاه قائل شود و از این راه اعتباری برای خود دست و پا کند، انتقاد کرده و مدعی شده بودند، برای نخستین بار اتو پرمینگر(کارگردان آمریکایی) بود که در فیلم «اکسودوس»(1960) که در همان سال فیلم اسپارتاکوس ساخته شده بود، نام اصلی ترامبو را در تیتراژ فیلمش بهعنوان فیلمنامهنویس آورده بود. کرک داگلاس در سال 1954با آن بویدن، تهیهکننده بلژیکی آشنا شد و برای دومین بار ازدواج کرد که نتیجه این ازدواج 2 فرزند به نامهای پیتر داگلاس و اریک داگلاس بودند که اریک در سال 2004درگذشت. داگلاس در اینباره گفته است: زمانی که شما تمام وقایع زندگی خود را در ذهنتان فهرست میکنید نمیتوانید از لحظات تلخ و بسیار ناراحتکننده به راحتی عبور کنید. از خیلی جهات این لحظات دردناک بیشتر از لحظات شاد در ذهن شما حک میشوند. مرگ اریک بزرگترین غم زندگی من بود و من خیلی لحظات غمانگیزی در زندگیام داشتم.
غریزه قهرمانی؛ سکوی پرتاب داگلاس
اما در نهایت این کرک داگلاس بود که خود سرنوشت شغلی خویش را تعیین کرد و درحالیکه مدیران برنامه وی او را از پذیرش نقش یک بوکسور بیرحم و در خود ماندهای در فیلم کوچک و مستقل قهرمان(1949) بر حذر داشته بودند، او نصیحت آنان را نپذیرفت و نقش اول این فیلم را پذیرفت، او در واقع خطرپذیری کرد و به جای اینکه در نقش کم اهمیتتری در یک فیلم با بودجه کلان ظاهر شود، در نقش اول در یک فیلم با بودجه کم ظاهر شد. در کمال ناباوری همین فیلم بود که نام کرک داگلاس را بهعنوان یک ستاره در عرصه سینمای آمریکا مطرح کرد و پس از بازی در فیلم قهرمان برای نخستین بار کاندیدای دریافت جایزه اسکار شد. از آن زمان به بعد او با چال فرو رفته زنخدان و بدن عضلانی و انرژی انفجاری خویش بر فیلمهای نمایش داده شده روی پرده بزرگ سینما تسلط پیدا کرد. او در ادامه از غریزه خود پیروی کرد و از سیستم استودیویی هالیوود فاصله گرفت و کمپانی تولید و تهیه فیلم خود را با نام «برینا» که نام مادرش بود، راهاندازی کرد.
کمکهای داگلاس
کرک داگلاس 400پارک بازی برای کودکان درشهر لسآنجلس ساخته است، او هزینه تحصیلی تعداد زیادی از دانشجویان اقلیت در دانشگاههای بزرگ آمریکا را تامین کرده است. داگلاس 40میلیون دلار نیز به صندوق فیلم و تلویزیون پرداخته است. در سالهای آخر عمر خود نیز وی یک روبات به نام اسپارتاکوس را به بیمارستان کودکان در لسآنجلس اهدا کرد
اسپارتاکوس واقعی
در جریان ساخت فیلم اسپارتاکوس داگلاس تصمیم گرفت قواعد جاری حاکم بر سینمای آمریکا را برهم زند و از دالتون ترامبو، نویسندهای که نامش در فهرست سیاه بود برای نگارش فیلمنامه اسپارتاکوس دعوت کرد. این اقدام کرک داگلاس در واقع به دوران تصفیه متهمان به حمایت از کمونیسم در هالیوود تاثیر بسزایی داشت
رابطه پدر و فرزند مشهور
داگلاس با یادآوری خاطرات زمان کودکی خود گفته است: من خیلی از نظر عاطفی سعی میکنم به فرزندانم نزدیک باشم و برای نشان دادن عاطفه پدری تلاش میکنم آنها را در آغوش بگیرم و ببوسم. پدرم اینگونه نبود. با این حال رابطه کرک داگلاس همیشه با فرزندانش کامل نبوده. او به این مسئله اذعان کرده که در موفقیت وی در طول زندگی در برخی مواقع تأثیر منفی بر فرزندانش داشته است. داگلاس در اینباره گفته است: فرزندان من هیچگاه از شانس بزرگی که به من دست داده بود برخوردار نبودند. زمانی که شما مانند من فقیر باشید، ناگزیر میشوید برای رهایی از فقر خیلی تلاش کنید و خود را به سمت موفقیت رهنمونسازید. اما فرزندان من در آسایش بیشتری بزرگ شدند و برای آنها سخت بود تا انگیزهای برای پیشرفت پیدا کنند. رابطه کرک داگلاس با بزرگترین فرزندش مایکل خیلی طول کشید تا بهتر شود. کرک داگلاس در اینباره گفته است که مایکل را به سختی میتوان شناخت. مایکل نسبت به سایر پسرانم از من بیشتر فاصله میگرفت. من همیشه از خود میپرسیدم چرا. زمانی که یکبار از او پرسیدم آیا من برایش پدر خوبی بودهام. او به من پاسخ داد: سرانجام بله. اما زمان سرانجام خیلی زخمها را در این رابطه پدر و فرزندی بهبود بخشید. به گفته کرک داگلاس، مایکل به او هر یکشبنه زنگ میزد و جویای احوالش میشد.