شورش با دلیل
سعید مروتی ـ روزنامهنگار
1ـ شورش با دلیل شهاب حسینی علیه مسعود کیمیایی، واکنشهای فراوانی را بر انگیخته است. در همین چند روز همه در حال یادآوری جایگاه و اهمیت مسعود کیمیایی هستند و این داستان همچنان ادامه دارد. فحاشی به چهرهای که بخشی از میراث فرهنگی ماست طبیعی است که واکنشهای فراوانی به همراه داشته باشد. کیمیایی در طول بیش از نیمقرن حضور مؤثر در سینما، فرهنگ و جامعه ایرانی، کنار ستایش همواره با مخالفت و دشمنی هم مواجه بوده. این بار این دشمنی هم شکل علنیتری بهخود گرفته و هم از سوی یک بازیگر مشهور بیان شده. از پس متن میشود نشانههایی از فرامتن را هم مشاهده کرد و به ریشه رسید. پرداختن به پشت صحنه این نشست خبری، سکوت مجری را اگر کنار فشارهای فراوانی که این روزها به کیمیایی وارد شده بگذاریم، میتوانیم به نتایج جالب توجهی برسیم. فقط عجالتا این را داشته باشید که این بساط به شکل خودجوش شکل نگرفته و این شورش بیدلیل نیست. ولی خیال همه راحت، ضربه هیچ تبری این درخت پهناور و پربار و پر حاصل را ریشهکن نخواهد کرد.
2ـ آنچه در چند نشست خبری جنجالی جشنواره امسال گذشت، وضعیت نامطلوب رسانهها را نمایان کرد؛ رسانههایی که یا خبرنگار و سینمایینویس حرفهای و آشنا به قواعد بازی ندارند یا فضای نشستها در گذر زمان چنان غیرحرفهای شده که منتقدان و سینمایینویسان ترجیح میدهند در چنین فضایی حضور نیابند. نتیجه، برگزاری نشستهایی است که یا خنثی و بیکارکرد هستند یا جنجالی از کار درمیآیند که در 2صورت بازنده ماجرا رسانهها هستند؛ جوانهای جویای نامی که با حضور در نشستها میکوشند برای خود مشروعیت کسب کنند؛ خبرنگارهایی که دربرابر توهین مستقیم یک فیلمساز شناختهشده به فعالان رسانهای، او را تشویق میکنند؛ خبرنگارانی که جای پرداختن به اصل مطلب، سؤالاتی در حد مخاطب کوچه و بازار از سینماگران میپرسند و... .
نتیجه، برگزاری نشستهایی است که دوستان سینمایی با تکگویی فضا را در اختیار میگیرند و معمولا بیآنکه با پرسش جدی مواجه شوند هرچه میخواهند میگویند و ظاهرا تکگویی مطلوبترین حالت برای برخی از سینماگران است. هنگامی که دوطرف ماجرا حاضر به رعایت قواعد بازی نیستند، نشستهای خبری جشنواره فجر همین میشود که امسال شاهدش بودیم. داستان سینماگران به کنار، حرمت امامزاده را باید متولیاش نگه دارد و متولی این نشستها نه برگزارکننده جشنواره که اهالی رسانه هستند. وقتی تازهکارترین و ناواردترین خبرنگاران به نمایندگی از رسانهشان پا به نشستها میگذارند و خودنمایی در اولویت قرار میگیرد نه حرفهای بودن، نمیتوان انتظار دیگری داشت. با این همه رسانه بیشناسنامه و این تعداد فعال رسانهای ناآشنا به الزامات کار خبرنگاری و این شیوه برگزاری و این سینماگران، انتظاری جز این نباید داشت.
3ـ میزان پرداختن رسانهها به جشنواره فجر قابل قیاس با هیچ رخداد فرهنگی دیگری نیست. در این 10 روز رسانهها از حاشیه تا متن جشنواره را پوشش دادند. بحث رسانههای دیداری و شنیداری و آنلاین به کنار، درباره عملکرد رسانههای مکتوب که قاعدتا باید رویکردی تحلیلیتر داشتند، حرف و حدیث بسیار است. متأسفانه بیشتر روزنامهها در این 10روز شکست خوردند. انتشار نشستهایی که علاقهمندان به جشنواره دقایقی بعد از برگزاریشان روی تلفن همراه خود تماشایشان کرده بودند، آن هم بدون تحلیل، بدون ویرایش و بهصورت خام، سنتی است که همچنان ادامه دارد. در هر دوره از جشنواره با تعدادی منتقد و سینمایینویس نوظهور مواجه میشویم که نوشتههایشان در بهترین حالت، صرفا اظهارنظر است؛ اظهارنظری که از پس هر تماشاگری برمیآید.
هنوز بسیاری از مصاحبههای مکتوب با سؤال «چگونه ایده این فیلم به ذهنتان رسید؟» آغاز میشود. هنوز تعریف کردن داستان فیلمها بهجای نقد فیلم در روزنامهها چاپ میشود و خلاصه اینکه از بین اینهمه روزنامه، تعداد روزنامههایی که نمره قبولی در جشنواره گرفتهاند کمتر از انگشتان یک دست است؛ چنانکه در عصر کثرت رسانهها، گویی در برهوت بهسر میبریم.