نگاهی به فیلم «آتابای» نیکی کریمی
مسیر دشوار، کار دشوار
امید نجوان- روزنامهنگار
در سکانسی از تازهترین فیلم نیکی کریمی، کاظم که بیجهت خود را آتابای نامیده (تقریباً همه آدمهای ماجرا به جای اینکه او را آتابای بنامند کاظم صدایش میکنند!) برای کمک به روحیه دوست قدیمیاش (داوود که به تازگی همسرش را از دست داده) او را بالای یک تپه مرتفع میبرد. آنها برای تغییر حال و هوای داوود و تکرار شیطنتی که شاید در دوران کودکی انجام میدادهاند یک حلقه لاستیک کهنه را آتش میزنند و رهایش میکنند تا از آن بالا قِل بخورد، پایین برود، بوتههای خشک را بسوزاند و... داوود لبخند بزند! نوعی بیخیالی و بیقیدی که اگر در این زمینه بیتوجهی فیلمساز به قوانین حفظ محیطزیست را نادیده بگیریم، باید اشاره کرد که متأسفانه به تمام اجزای آتابای نیز رسوخ کرده است. فیلمی که براساس گفتههای سازندهاش ظاهراً قرار بوده اقتباسی از یکی از داستانهای علیاشرف درویشیان (درباره عشق کودکانه یک کودک روستایی به دختر جوان شهری) باشد اما عملاً به داستان مرد میانسالی تبدیل شده که بهصورت ناگهانی و بیآنکه هیچ پیشزمینه منطقی و مستدلی وجود داشته باشد، عاشق زن مطلقهای میشود که همراه پدر و خواهرش برای خرید باغ به روستای محل زندگی او آمدهاند. البته همین ماجرای عاشقانه چنان در لابهلای داستانکها و خردهپیرنگهای مختلف و رنگارنگ فیلمنامه پنهان شده که به سختی میتوان از آن به عنوان هسته اصلی فیلم یاد کرد. فیلمی که اگر آن را حاصل نهایی سالها حضور و فعالیت نیکی کریمی در عرصه بازیگری و کارگردانی بدانیم باید اشاره کرد از ضعفهای عمدهای در ساخت و ساختار برخوردار است. یکی از مهمترین نقطهضعفها در اینباره به تلاش ناکام فیلمساز برای ایجاد علاقه میان مخاطب و شخصیت اصلی فیلم (کاظم/ آتابای) برمیگردد. مردی که نهتنها در میانسالی هنوز تکلیفش با خودش روشن نیست بلکه هنوز شغل و حرفه درست و حسابی ندارد. گاهی آنقدر خشن و عصبی میشود که حتی در مورد ضرب و شتم اطرافیان خود تا مرز جنون پیش میرودو البته آنقدر لاقید و بیمنطق است که در برابر دختر شهری همسایه خود را میبازد و به بروز احساسات رقیق و بیپایه رو میآورد! شاید تنها امتیاز شخصیت او دلسوزی برای همان دوستی قدیمی است که در ابتدای این نوشته ذکرش رفت. نوعی از همراهی و همدلی که چکیده تمام موهبتهای آن در فیلم آتابای به حضوری دوستانه بر مزار شمس تبریزی (در شهر خوی) منجر شده است. حضور کوتاهی که بعید بهنظر میرسد به غیراز ایده «کمک به گردشگری منطقه» آنهم در یک فیلم با ظاهر عاشقانه، دلیل مشخص و خاص دیگری داشته باشد!
در حقیقت باید اعتراف کرد«آتابای»انتظار سینماروها و تماشاگران سینمای ایران را از نیکی کریمی برآورده نمیکند و اگر کاربرد زبان آذری (که به کاربرد زیرنویس در بیش از 80درصد فیلم منجر شده) را مانعی برای ارتباط همهجانبه مخاطبان و فیلم بدانیم باید گفت که این کارگردان و بازیگر پرسابقه سینمای ایران مسیر دشواری را برای رسیدن به کاری دشوارتر برگزیده است. مسیری که البته برای اطلاع از نتیجه آن، تا هنگام نمایش عمومی باید صبر کرد و دید.