هنوز توو چشات عشقه...
سعید مروتی- روزنامهنگار
«هنوز کم حرف میزنی. هنوزم ماتی. هنوز تو و چشات عشقه. حتما هنوزم دروغ نمیگی.»
45سال از روزهایی که مسعود کیمیایی این جملهها را درباره رفیق قدیمیاش نوشت گذشته و هنوز هم این دیالوگ ماندگار فیلم «گوزنها» موجزترین و بهترین توصیف درباره بازیگر نقش قدرت است؛ آقای فرامرز قریبیان که پریشب رسما اعلام کرد از بازیگری خداحافظی کرده است. از نقش کوتاه جوان خجالتی «بیگانه بیا»(1347) تا روستایی معترض «خروج»(1398) بیش از نیم قرن گذشته و قریبیان نقطه پایان به کارنامه حرفهایاش گذاشته. بازیگر سینمای معترض دهه50، از معدود چهرههای شاخصی بود که توانست در سالهای پس از انقلاب و در دوران حذف تقریبا همه بازیگران محبوب و مشهور، اجازه فعالیت بگیرد. در کارنامه قریبیان نهتنها چیزی به چشم نمیخورد که مانع حضورش در سینمای پس از انقلاب شود بلکه بازیاش در فیلمهایی چون «خاک»، «گوزنها» (مسعود کیمیایی) و «جنگ اطهر» (محمدعلی نجفی) میتوانست امتیازی مثبت تلقی شود. قدرت فیلم گوزنها و معلم جنگ اطهر با سیمای جدی و مردانهاش میتوانست شمایلی از سینمای انقلابی قلمداد شود. او از معدود بازیگران سینمای ایران بود که تماشاگر چهرهاش را در سینمای قبل از انقلاب در نقشهایی بهیادماندنی بهیاد میآورد؛ بازیگری که کنار ستارههای دهه50 حاضر شده و با وثوقی در «خاک» و «گوزنها»، با فردین در «غزل»، با ملکمطیعی در «صلات ظهر» و با بیک ایمانوردی در«چشمانتظار» همبازی بود.
در دهه60 او تنها بازیگر مردی بود که میتوانست در مقام ستاره پیدرپی فیلم بازی کند و نقش اول بگیرد. داستان قریبیان ستاره با «سفیر» (فریبرز صالح) شروع شد و با «ریشه در خون» (سیروس الوند)، «پرونده» (مهدی صباغزاده) و «سناتور» (مهدی صباغزاده) ادامه پیدا کرد.
قریبیان با همان سیمای معترض قدرت فیلم گوزنها، عدالتخواهی را با معیارهای سینمای دهه60 روی پرده سینما معنا میکرد. مثل نقش استوار حقگو مأمور وظیفهشناس فیلم سناتور که قیصروار یکتنه مقابل سیستمی فاسد ایستاد و فیلم و نقشش چنان گل کرد که قریبیان سالها سلاح بر زمین نگذاشت و شد ستاره فیلمهای اکشن و جنگی. در «دلار» (ناصر محمدیپور)، «پایگاه جهنمی» (اکبر صادقی) و «کانیمانگا» (سیفالله داد)، قریبیان اسلحهاش را بهتر و سینماییتر از هر بازیگر دیگری میچکاند.
در این دوران قریبیان در ملودرامهایی چون «گمشده» (مهدی صباغزاده) و «آوار» (سیروس الوند) هم حضور یافت و با نقش لکوموتیوران انقلابی فیلم «ترن» (امیر قویدل) امکانی برای بازی متفاوت یافت و قدر هم دید. تا نیمههای دهه70 قریبیان همچنان ستاره سینمای اکشن بود. در «تبعیدیها» (جهانگیر جهانگیری) باز در قامت انقلابی مبارز ظاهر شد و در «طعمه» (فرامرز صدیقی)، «گریز» (ناصر مهدیپور)، «مروارید سیاه» (شفیع آقامحمدیان)، «دشمن» (عباس بابویهی) و «آخرین خون» (منوچهر مجیدی) اسلحه بهدست گرفت و در قامت قهرمان و اغلب مرد قانون، مقابل بدکاران ایستاد.
همکاری مجدد با رفیق و بچهمحل قدیمیاش در «ردپای گرگ» (مسعود کیمیایی) نقطه عطف کارنامه قریبیان در دهه70 بود. بچههای دبیرستان بدر در «تجارت» و «رئیس» هم با یکدیگر همکاری کردند. قریبیان در فیلمهای کیمیایی شمایلی از مردانگی و نشانهای باشکوه از دورانی سپریشده بود. با گذشت زمان او کمکارتر و در پذیرش نقش سختگیرتر شد. 2همکاری پیاپیاش با اصغر فرهادی در «رقص در غبار» و «شهر زیبا» قابلیتهای تازهای از این بازیگر نمایان کرد.
و حالا پس از سالها دوری، در آخرین نقش زندگیاش در «خروج» (ابراهیم حاتمیکیا) مجالی برای بازی در سکوت یافته است. مجالی برای نمایان کردن چهرهای که اعتراض، ویژگی بارزش است. با فیلمی که نزدیک به ژانر محبوبش وسترن است، قریبیان صحنه را برای همیشه خالی میکند.