• چهار شنبه 3 بهمن 1403
  • الأرْبِعَاء 22 رجب 1446
  • 2025 Jan 22
شنبه 19 بهمن 1398
کد مطلب : 94658
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/zpv1Y
+
-

عبور از جامعه دو قطبی با سینما

عبور از جامعه دو قطبی با سینما

سحر عصرآزاد- روزنامه‌نگار

«سینما شهرقصه» پنجمین فیلم کیوان علیمحمدی پس از نویسندگی و کارگردانی مشترک «شبانه»، «شبانه روز»، «ارغوان» و فیلم به نمایش درنیامده «گیلدا» در کنار امید بنکدار است. فیلمنامه در همکاری مشترک علیمحمدی و علی‌اکبر حیدری به نگارش درآمده که روایت عشقی است در دل انقلاب و بر بستر سینما و فیلم‌های ایرانی قبل و بعد از انقلاب.
علیمحمدی و بنکدار از زوج‌های منحصر به فرد سینمای ایران هستند که به خوبی مکمل هم شده و ترکیبی متناسب از دغدغه‌مندی هنری را در کنار فرم‌گرایی شکل داده‌اند. هرچند فیلم‌های آنها هیچ‌وقت سرنوشت سرراست و بی‌دردسری نداشته، آنها همچنان به طی طریق ادامه دادند و حاصل کار فیلم‌هایی شده که حتی اگر در زمان خود مهجور و نادیده باقی ماندند همچنان کنجکاوی‌برانگیز هستند.
«سینما شهرقصه» برایندی از ناکامی سرنوشت فیلم «گیلدا» برای حضور در دو دوره جشنواره فجر و اکران عمومی است. فیلمی که از حضور بازیگران چهره همچون مهناز افشار، حامد کمیلی، رضا شفیعی جم، حمیدرضا پگاه، هادی حجازی‌فر و سیاوش مفیدی در ساختاری اپیزودیک و متفاوت بهره برده اما هنوز روی اکران را ندیده است.
مهم‌ترین وجه «سینما شهرقصه» داستان‌محوری آن است که یک مقطع زمانی 40ساله از تاریخ معاصر کشورمان را به واسطه دنبال کردن سرنوشت یک جوان عشق سینما که آپاراتچی است پی می‌گیرد. همچنین بر بستر این عشق، عاشقیت زمینی او را با نگاهی طنازانه دنبال می‌کند تا در نهایت سینما را تبدیل به عشق مشترک آدم‌هایی با نگاه‌ها و ایدئولوژی‌های مختلف کند.
این ویژگی باعث شده در عین نگاهی گذرا به تغییرات چهار دهه جامعه ایران که با تکیه بر تضادها طراحی و پرداخت شده، سینمای ایران نیز از گذر چهار دهه، مورد بازیابی منصفانه قرار بگیرد که چه بسا کمتر این اتفاق افتاده است.
واقعیت این است که سینمای قبل از انقلاب ایران همواره با واکنش‌های صفر و صدی مواجه بوده و هست؛ گروهی عاشقان نوستالژی فیلم‌های قدیمی و گروهی نفی‌کننده که همچنان هم این دوقطبی در جامعه ما وجود دارد؛ نه فقط نسبت به سینما بلکه در مورد همه جوانب جامعه قبل و بعد از انقلاب.
فیلم با تکیه بر همین دوقطبی که می‌تواند شناسه هوشمندانه جامعه ایران باشد، سینما را محملی برای این جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی با نگاه و لحن و بیان طنز قرار می‌دهد تا دچار اغراق نشده و در عین حال به هر دو سوی ماجرا نگاهی به دور از قضاوت داشته باشد.
در بخش عمده‌ای از اثر به فیلم‌های خاطره‌انگیز سینمای آن زمان بر بسترهای غیرکلیشه‌ای همچون جبهه‌های جنگ پرداخته می‌شود و اتفاقاً این دوقطبی آنقدر خوب کار می‌کند که می‌تواند چالش‌های پیش روی قهرمان فیلم را بر سر ازدواج، کار، زندگی و... به شکلی ملموس به تصویر بکشد.
فیلمساز، هوشمندانه سینمای پس از انقلاب را به‌عنوان مرهمی بر زخم‌های عاشقان سینما که فیلم‌های قبل از انقلاب مورد پسندشان نبوده، وارد کار می‌کند و به شکلی ظریف کالبدشکافی خود را از جامعه و گذر زمان بر بستر سینما و تأثیرپذیری کاراکترهایش از این دو جنس سینما ثبت می‌کند.
یکی از نقاط اوج فیلم را باید مرور خاطرات کاراکتر آناهیتا درگاهی از سینمای بعد از انقلاب دانست که منجر به بازسازی یک سکانس از فیلم «کاغذ بی‌خط» با حضور زنده‌یاد جمشید مشایخی و هدیه تهرانی می‌شود و این خاطره بازی به گفت‌وگوی دختر با ناصر تقوایی در پشت صحنه فیلم ختم می‌شود که ساختارشکنی هوشمندانه‌ای دارد.
فیلم در پایان با ظرافت به تعدیل دیدگاه دوقطبی که از ابتدای کار شروع به بسط و گسترش آن کرده، ختم می‌شود و با ارزشگذاری بر سینمای امروز ایران و نقاط اوج و موفقیت‌هایش بر بستر تأثیرپذیری دو دیدگاه از یکدیگر، در دل سینما و فیلم بینی به پایان می‌رسد تا در اشلی بزرگ‌تر سینما را محملی برای خروج از این دوقطبی تاریخی به مخاطب خود پیشنهاد دهد.

این خبر را به اشتراک بگذارید