صدای ما را از آبادان میشنوید
بهنود امینی- روزنامهنگار
در خلاصه داستان آبادان... آمده است: «مردم غیور آبادان... شهر در آستانه سقوط قرار گرفته..!». با این جمله خلاصه، شاید انتظار میرفت آبادان یکی از آثار تکراری و حوصله سربر در حوزه جنگ و دفاعمقدس باشد که گویا هر سال سهمیهای ثابت در بسته فیلمهای سودای سیمرغ دارند و تنها جهت اشاعه این مهم که سینمای جنگ به پایان نرسیده، ساخته شده و در جشنواره به نمایش میرسند و اقبال یا بیتوجهی عموم و منتقدین نیز توفیری به حال سازندگانش ندارد.
اما «آبادان یازده 60 » با این دسته فیلمهای مذکور کوچکترین قرابتی ندارد. مهمترین تفاوتش از همان خط آغازین قصه شروع میشود. همانطور که نام فیلم و خلاصه داستان آن مطرح میکند، آبادان مرکز اصلی فیلم است و زمان آن نیز در بحبوحه تصرف خرمشهر توسط رژیم بعثی سپری میشود. اما دوربین مهدی جعفری (فیلمبردار فیلم که سال گذشته با یکی دیگر از آثار متفاوت و خوشساخت این ژانر-« 23نفر»- تحسین شد) به جای آنکه در پشت سنگرهای رزمندگان چرخ بزند و انفجارهای مهیب و کرکننده را برای پر کردن خلأ بار دراماتیک فیلم ثبت کند، در ساختمان رادیو ملی نفت آبادان، رشادتها و از خودگذشتگیهایی را نشان میهد که ابعاد تازهای از جنگ تحمیلی را پیش چشممان آشکار میکند.
برای حفظ آبادان و بازپسگیری خرمشهر، تنها به توپ و گلوله و سربازان شجاع و جانبرکف نیاز نیست. در شرایطی که بهنظر میرسد آبادان هر لحظه امکان دارد توسط نیروهای عراقی اشغال شود و شهر در وضعیت اضطراری جهت تخلیه فوری است، بهمن (با بازی علیرضا کمالی) و چند تن از یارانش تصمیم میگیرند تا آخرین لحظه ممکن، رادیو ملی نفت آبادان را برپا نگه دارند تا نور امید در دل مردم باقیمانده آبادان و شهرهای اطراف خاموشی نگیرد.
این ایده مرکزی تا جایی خوب بسط پیدا میکند که کلیشههای ژانر دفاعمقدس (ساب ژانری سنتزشده ذیل عنوان سینمای جنگی در ایران!) به آن وارد نشدهاند. چند خرده داستان فرعی که کارکردی در روایت و پرداخت کاراکترها ندارند و تنها برای برانگیختن احساسات مخاطب (که آن هم لحظهای بیش تاب نمیآورد)، به قصه اصلی اضافه شدهاند، فیلم را در مسیر ژانر مذکور هل میدهند و منجر به قابل پیشبینی بودن پایانبندی آن میشوند. برای نمونه میتوان داستان ازدواج پیش روی زوج اصلی فیلم، بهمن و نرگس (ویدا جوان) را درنظر آورد که قرار است چارهای باشد برای شیمی شکل نگرفته بین این دو کاراکتر.
حضور کاراکتر نامتجانس ادیک، مهندس ارمنیتباری که پس از انقلاب بیکار شده و حالا در این شرایط اضطراری به یاری همشهریان خویش میشتابد که نقشآفرینی حسابشده حسن معجونی از وجوه قابل توجه فیلم است.
کنتراست ادیک و کاراکتر اسی (با بازی نادر سلیمانی) و دیگر شخصیتهای فیلم علاوه بر شکستن فضای خشک و گاهی تلخ فیلم، گروهی چندپاره و متناقض، اما یکدل خلق میکند که حتی پایان معمولی و کمجان فیلم از درخشش آن نمیکاهد.
شاید اگر سازندگان فیلمها به یادداشت شهرام جعفرینژاد که در یکی از شمارههای پساجشنوارهای مجله فیلم در سالهای اخیر چاپ شده است و در آن مقوله خلاصه داستانهای عجیب و غریب با جملات قصار را در سینمای ایران بررسی کرده، رجوع میکردند، تصور مطرح شده در ابتدای این یادداشت هیچگاه در مخیله نگارندهاش شکل نمیگرفت!