چه چیزی از ما میماند؟
محمود برآبادی ـ نویسنده کتابهای کودکان
محمدرفیع ضیایی را من از اوایل انقلاب میشناسم. در یک نشریه دانشآموزی همکاری میکردیم بیآنکه همدیگر را ببینیم. من مطلب مینوشتم و آقای ضیایی طرح میزد. از همان زمان سرعت و مهارت ایشان درتصویرگری شگفتانگیز بود. آخرین همکاری هم کتابی بود علمی - آموزشی که در سال1387 منتشر شد. معمولا طراحان، نقاشان و تصویرگران، تحت شرایط خاصی کار میکنند، هر سفارشی را قبول نمیکنند، بهاصطلاح باید راست کارشان باشد، علاوه براین، محدودیتهای زمانی هم آزارشان میدهد و چندان تمایلی به کار در زمان تعیین شده ندارند. برعکس، مرحوم ضیایی از این لحاظ، واقعا حرفهای عمل میکرد و برای کاری که به او سفارش داده شده بود، هم سرعت و هم دقت کم نظیری بهخرج میداد و هم از لحاظ دستمزد با ناشر کنار میآمد، برایش وجدان حرفهای در کار مطرح بود و معیارهای دیگری که این روزها اغلب کارکردن برای بسیاری از هنرمندان جوان را دشوارکرده است، در درجه دوم اهمیت قرار داشت. بعدها ضیایی را در انجمن نویسندگان کودک و نوجوان دیدم، در اغلب مراسم و گردهماییها شرکت میکرد و آرام و بیسروصدا مینشست و گوش میداد. همیشه لبخند بهلب داشت و کمتر میدیدم از چیزی یا کسی گلهای یا شکایتی داشته باشد. این خوی حسنه و این خصلت پسندیده در خانواده هنرمند ضیایی هم تعمیم یافته و فرزندان او هم که همه هنرمندند و من با آنها همکاری داشتهام، همین رویه را دارند. ضیایی 8بهمن1327 در اوز فارس به دنیا آمد و در سوم تیرماه1395 در تهران وفات یافت. گرچه ضیایی دیگر درمیان ما نیست، اما آثارش چه داستانها و نوشتههایش که دربیشترشان شیرینی و لطف سخن دیده میشود و چه آثار تصویریاش که طنز و مطایبه در آنها پیداست، برای ما بهیادگار مانده است. افزون بر این، سجایای اخلاقی او چون سلامت نفس، حسن خلق و سلوک مهربانانهاش از خاطره دوستانش زدوده نخواهد شد.