• شنبه 6 مرداد 1403
  • السَّبْت 20 محرم 1446
  • 2024 Jul 27
یکشنبه 6 بهمن 1398
کد مطلب : 93791
+
-

آموزش نیاز زنان سیستان و بلوچستان

فعالان اجتماعی می‌گویند سیل روی وضعیت زنان سیستان و بلوچستان تاثیری نگذاشته است اما بهانه‌ای شد تا آنها و مشکلات‌شان دیده شوند

گزارش
آموزش نیاز زنان سیستان و بلوچستان

لیلی خرسند- روزنامه نگار

سیل چه تأثیری روی وضعیت زنان سیستان و بلوچستان گذاشته؟ آنها قبل از سیل در چه وضعیتی بودند و بعد از سیل چطور روزگار می‌گذرانند؟ زنان در مدیریت سیل چقدر نقش داشتند؟ و... انتظار برای جواب به این سؤالات متفاوت از چیزی بود که شنیده شد. همه برای این سؤال یک جواب داشتند؛ «هیچ». می‌گویند سیستان و زنانش چیزی نداشتند که بخواهند از دست بدهند. عده‌ای حتی از آمدن سیل خوشحالند؛ آنهایی که سال‌هاست در کنار مردم سیستان و بلوچستان هستند و دردهایشان را از نزدیک دیده‌اند، می‌گویند بهتر که سیل آمد و دلیلی شد تا همه ببینند آنها در چه وضعیت اسفناکی زندگی می‌کنند. فقر و اعتیاد تنها دارایی مردم این منطقه بوده و هست، دارایی‌هایی که حتی سیل نتوانسته آنها را بشوید و ببرد. و در این فقر، زنان مثل همیشه وضعیت بدتری دارند ولی جالب است که برای تغییر، آنها امید اول هستند؛ امید به زنانی مثل مه‌بی‌بی و سلیمه.
زهرا مشتاق از فعالان اجتماعی در منطقه سیستان و بلوچستان است. او تصویر کلی از سیستان و بلوچستان می‌دهد، از استانی که بیش از 70درصدش روستاست:‌ «سیل در سیستان خرابی چندانی نداشت، به‌دلیل اینکه اینجا چیزی برای خراب‌شدن وجود ندارد و سازه‌ای نیست که فرو بریزد. خانه‌های مردم روستایی کپر است. دارایی مردم رختخواب کهنه و درنهایت یک پنکه است. سیل که آمد، برای مردم این منطقه خیلی بهتر شد. تصوری که مردم شهرهای دیگر از این منطقه داشتند، اجازه نمی‌داد آنها هیچ‌وقت به اینجا بیایند اما با سیل مردم با لهجه‌های جنوبی، آذری، اصفهانی و گیلکی در منطقه بودند. آنها آمدند و دیدند اینجا چه خبر است. بعضی‌ها که برای کمک آمده بودند، بعد از چند روز می‌خواستند حمام بگیرند، من کپری را با 2کاسه بزرگ و کوچک نشان دادم. آنها باور نمی‌کردند در این منطقه حمام مفهوم دیگری داشته باشد.»
فقر فرهنگی و اقتصادی، به اجبار مردم را از زندگی عادی دور نگه داشته. مشکلات در منطقه زنجیروار به هم متصلند و قربانی اصلی این زنجیره زنان هستند. مشکلات زنان از همان کودکی آغاز می‌شود. دختران به شرطی به مدرسه می‌روند که شرایط اقتصادی خانواده اجازه بدهد. اگر وضع مالی هم خوب باشد، آنها فقط تا دوره ابتدایی اجازه حضور در مدرسه را دارند، چراکه برای دوره‌های بالاتر باید به مدارس شبانه‌روزی در شهر بروند و کدام پدری است که در سیستان و بلوچستان اجازه دهد دخترش شب را بیرون از خانه صبح کند. ازدواج دختران زیر 15سال در اینجا مرسوم است، دختران اگر خوش‌شانس باشند با پسرانی 20ساله ازدواج می‌کنند اما اگر در خانه‌ای متولد شده باشند که انگ نان‌خور اضافه روی آنها باشد، خانواده‌های نداری که به‌خاطر خشکسالی 20سال اخیر سیستان، هر روز تعدادشان بیشتر می‌شود، نصیب پیرمردان می‌شود. شرط برای دامادشدن این پیرمردان، پولداربودن است. اما این پولداربودن هم اینجا مفهوم دیگری دارد. مشتاق می‌گوید: «منظور از مرد پولدار این است که بتواند برای نوعروس کپر جدایی بگیرد، یا چند بز داشته باشد یا اینکه بتواند برای عروس دری بخرد، گوشواره‌ بزرگ.» بعضی از این دختران قربانی اعتیاد می‌شوند. بعضی از روستاهای مرزی، محل استراحت قاچاقچیان سوخت و مواد‌مخدر است. اگر قاچاقچیان مواد شب را در هر کپری صبح کنند، با دادن مواد، از صاحبخانه تشکر می‌کند. به همین دلیل است که تعداد قابل توجهی از مردان و زنان اعتیاد دارند. بعضی از مردان مسن با وعده تامین مواد‌مخدر پدر و اعضای دیگر خانواده، دختران زیر 15سال را به همسری می‌گیرند؛ دخترانی که شاید همسر دوم، سوم و حتی چهارم باشند.
در روستاهای سیستان و بلوچستان بیشتر خانواده‌ها با یارانه از پس هزینه‌های زندگی برمی‌آیند. اگر یارانه کافی نباشد، زنان با سوزن‌‌دوزی پول درمی‌آورند. سوزن‌دوزنی زیر نور لامپ‌های 50 و 100وات، بیشتر این زنان را با مشکلات بینایی روبه‌رو کرده است. نبود درمانگاه در روستاها و دوری مسافت تا شهر دلیلی شده تا درمان این مشکلات بینایی امکان‌پذیر نباشد.
یکی دیگر  ازوظایف اصلی زنان، تامین آب است. آب لوله‌کشی نیست، بیشتر روستاها حتی تانکر آب هم ندارند. چه تانکر باشد و چه آب در هوتک‌های (حوضچه‌‌) دستی و طبیعی جمع شده باشد، این زنان هستند که باید مسافت‌هایی نزدیک به 5کیلومتر بروند تا دبه‌ای آب بیاورند یا رختی بشویند.
کم نبوده‌اند خیرینی که در این سال‌ها راهی روستاهای سیستان و بلوچستان شده‌اند تا کمک‌حال مردم باشند. اما این کمک‌ها خیلی به نتیجه نرسیده است. شهین قورزهی اربابی یکی از فعالان اجتماعی که چندسالی است در منطقه است و کمک های تعدادی از افراد خیر را به مردم این استان می‌رساند. سرمایه‌گذاری اصلی او روی زنان است. اربانی زن خانه‌داری است که به‌واسطه شغل همسرش با حضور در سازمان هلال‌احمر، با محرومیت روستاهای سیستان آشنا شده است. او نوع کمک به این منطقه را خاص می‌داند: «روستاهای این منطقه از محروم‌ترین روستاهایی که تا به‌حال دیده‌اید محروم‌ترند. این محرومیت هم به هیچ دولتی مربوط نیست. مردم اینجا هیچ آموزشی ندیده‌اند و به‌جز سیرکردن شکم بچه‌ها کار دیگری بلد نیستند. این‌ مردم قبل از هر چیزی به غذا و بهداشت نیاز دارند. اما مهم است که چطور این کمک‌ها را به آنها برسانیم. اگر فقط به آنها غذا بدهیم، فایده ای ندارد. کمک‌کردن باید به همراه آموزش باشد. مثلا برای آنها کلاس آموزشی بگذاریم و بگوییم در ازای شرکت در کلاس‌ها و کارگاه‌های آموزشی کمک می‌‌گیرند. این آموزش هم باید مداوم باشد. مردمی که گرسنه‌اند، غذا می‌خواهند؛ می‌گویند سرویس بهداشتی نیاز ندارند، هر کجای بیابان که باشد قضای حاجت می‌کنند.»
اربابی با این نوع کمک به نتیجه رسیده. چادران یکی از روستاهای حاشیه بندر کنارک است. مردم این منطقه که نه آب لوله‌کشی دارند و نه برق، سال‌ها بود که روی زباله زندگی می‌کردند اما حالا خیابان‌های آنها پاک شده: «ارتباط برقرارکردن سخت بود. ما وارد منطقه شدیم. به مسئولان گفتم من فقط با زنان کار دارم. به زنان کیسه زباله دادم. گفتم در ازای هر کیسه‌ای که پر کنید، 5هزار تومان می‌گیرید. هر زنی 6-5 بچه هم داشت، می‌توانست روزی 30هزار تومان درآمد داشته باشد. در مدت کم همه کوچه‌ها تمیز شدند.»  یکی از برنامه‌های اصلی اربابی این است که زنان منطقه را توانمند کند: «باید به آنها اعتماد به نفس بدهیم تا بهتر زیستن را یاد بگیرند. مردم این منطقه لولو خورخوره نیستند، باید کنارشان باشیم. مشکلاتشان را از دید خودشان نگاه کنیم نه از دید خودمان. زنان منطقه جرأت ندارند بدون مرد از خانه‌هایشان خارج شوند. در یکی از روستاهای صعب‌العبور بچه‌ کوچکی را دیدم که دستش سوخته و عفونت کرده بود. چون پدر بچه مرده بود و مادر جرأت نداشت به تنهایی از روستا خارج شود، او را برای درمان به شهر نبرده بودند. زنان باید عزت نفس پیدا کنند و توانایی‌هایشان را بالا ببرند.» اربابی به زنان چادران اعتمادبه‌نفس داده. کار در چادران با دیدن وضعیت یک نوزاد شروع شد، نوزادی که بینی‌اش را موش گاز گرفته بود: «زنی نوزادی در بغل داشت. بینی نوزاد زخم بود. از بین زباله‌ها موش فاضلابی به کپرش رفته بود و بینی‌اش را گاز گرفته بود. وضعیت بچه دلیلی شد تا ما به فکر پاکسازی چادران بیفتیم. زنان این کار را کردند. آنها هر روز کوچه‌ و خیابانشان را تمیز می‌کنند و در ازای آن هر‌ماه پک بهداشتی و غذایی تحویل می‌گیرند. من از این روستا رفته‌ام اما زنانی مثل مه‌بی‌بی و سلمه خودشان کار را به‌دست گرفته‌اند. باید به زنان آموزش داد تا خودشان کار را به‌دست بگیرند. در این روستا‌ها وقتی برق نیست، تلویزیون هم نیست. تلویزیون هم نباشد، هیچ آموزشی نیست.مردم این روستاها با این که مدرسه می‌روند، بلد نیستند فارسی صحبت کنند.»  اربانی و دوستانش در روستاهایی نظیر چادران، مهدکودک، کتابخانه و پارک بازی برای بچه‌ها راه‌اندازی کرده‌اند. آنها آموزش را از سن پایین شروع کرده‌اند تا نسل آینده سیستان و بلوچستان، شهرها و روستاهایشان را بسازند. اربابی در کنار آموزش بچه‌ها آموزش‌هایی هم برای زنان درنظر گرفته است: «زن اگر مدیریت بلد باشد می‌تواند حرف آخر را بزند و روی مردان هم تأثیر بگذارد. آنها باید آموزش‌هایی برای تنظیم خانواده، رفتار با کودک و همسرانشان ببینند. ولی این آموزش‌ها باید کم‌کم شروع شود تا مردان منطقه علیه این آموزش‌ها جبهه نگیرند. ما چند روانشناس به منطقه برده‌ایم. کارآفرینی ایجاد کرده‌ایم. بیماری‌های پوستی مردم را که در اثر آلودگی‌های زباله درگیرش شده بودند، درمان کرده‌ایم.»  گروه اربابی از زنان خود منطقه برای کمک به زنان دیگر استفاده می‌کنند. زینب چاکری، دختر دیپلمه‌ای است که هم‌اکنون مربی مهد کودک است، دختری که قبل از شروع کار مثل بقیه زنان اعتمادبه‌نفس نداشت و حتی به خودش اجازه نمی‌داد کلمه‌ای حرف بزند اما حالا در حضور بازرسان و خیران از وضعیت مهد و بچه‌هایش می‌گوید. سلمه رئیسی و مه‌بی‌بی‌ دورزاده، به کمک هم، زنان چادران را ترغیب می‌کنند تا زباله‌هایشان را هر روز جمع‌آوری کنند. آنها مسئول تقسیم پک‌های بهداشتی و غذایی هستند که خیرین از طریق اربابی به چادران می‌رسانند.

 مه‌بی‌بی، زنی که می‌توانست رئیس‌جمهور باشد
«مه‌بی‌بی اگر سواد داشت، می‌توانست رئیس‌جمهور شود.» این تعریف اربابی از مه‌بی‌بی است. مه‌بی‌بی تا کلاس چهارم درس خوانده. او از چادران قدیم می‌گوید: «قبل از اینکه خانم اربابی بیاید و از ما بخواهد آشغال‌هایمان را جمع کنیم، ما آنها را در کوچه می‌گذاشتیم. شهرداری آشغال‌ها را نمی‌برد. روی هم جمع شده بودند و ما روی آشغال راه می‌رفتیم. اما با کمک خانم اربابی جمع کردیم.» مه‌بی‌بی در تماس‌های مکرر با شهرداری کنارک، آنها را مجبور می‌کند که برای جمع‌آوری زباله به چادران بیایند: «شهردار خیلی همکاری کرد. یکشنبه‌ها و پنجشنبه‌ها زباله‌ها را می‌برند. سطل زباله هم برایمان گذاشته‌اند. برای هر 20خانوار هم یک کنتور برق داده‌اند.» مه‌بی‌بی روش خود را برای ترغیب زنان برای جمع‌آوری زباله دارد: «هر روز خودم جلوی در خانه را جارو می‌کنم، زنان دیگر که من را می‌بینند، آنها هم بیرون می‌آیند و شروع می‌کنند به جاروکشیدن. من و سلمه به محله‌های دیگر سرکشی می‌کنیم. اگر آشغالی باشد خودمان جمع می‌کنیم. زنان که ما را می‌بینند آنها هم به کمکمان می‌آیند. آنها کم‌کم حاضر شدند از خانه بیرون بیایند و جارو بکشند و در ازای این کارشان بسته‌های مواد شوینده و مواد غذایی بگیرند.»  مه‌بی‌بی دلش می‌خواهد درس بخواند. دلش می‌خواهد مدرسه‌ای برای او و زنان دیگر باشد: «بچه‌هایم را مجبور می‌کنم درس بخوانند تا مثل من نشوند.» او منتظر کلاس‌های آموزشی است: «همه‌‌چیز که غذا نیست. من می‌خواهم چیزهای جدید یاد بگیرم.»

این خبر را به اشتراک بگذارید