زمانی برای کولبری زنان
بیژن کیامنش _ روزنامه نگار
نوسان رشد اقتصادی در یک دهه گذشته، تأثیرات وسیعی در بخشهای اجتماعی و حتی فرهنگی کشور بر جای گذاشته است. هرچند که برخی استانهای مرزی، پیامدهای بیشتری از این رویداد دریافت کردهاند. شکلگیری مشاغل جدید و به هم ریختن مرز جنسیتها، در مشاغل بهوجود آمده، تصویر زندهای از تحولات اجتماعی کشور را در یک دهه اخیر به نمایش میگذارد؛ برای نمونه کولبری زنان و ورود زنان اقشار کمدرآمد جامعه به حوزهای از اشتغال که رنگ و بوی کاملا مردانه و حتی خشن دارد، نشانهای روشن از وقوع رویدادی است که در 15سال گذشته، به شکل خزنده در اقتصاد و جامعه رخ داده است.
اما مهمترین دلایل این پدیده که از سوی بسیاری از مردم، عجیب و حتی ناباورانه بهنظر میرسد، چیست؟ گفته میشود که زنگ رکود اقتصادی از سال 1385در کشور به صدا درآمده است. بخشهای وسیعی از اقتصاد و صنعت کشور، در همان زمان آسیب دیدند، بهطوری که برخی از کارگاههای بزرگ و کوچک، از رویارویی با شرایط منقبض اقتصادی، عطای کار و تولید را به لقای آن بخشیدند و از این حوزه خارج شدند. در همان زمان آمار واردات کالاهای قاچاق به کشور به رقمی معادل 20 تا 25میلیارد دلار رسید. فقدان زیرساختهای صنعتی و بازرگانی در برخی از استانهای مرزی، سرمایهگذاریهای جدید را با انقباض و حتی دشواری مواجه و بنیانها و ظرفیتهای اقتصادی این نواحی از کشور را با مشکلات جدید روبهرو کرد. مجموعه این اتفاقات به کاهش ملموس بسترهای اشتغال و رشد بیکاری انجامیده بود. در این شرایط تنها گزینه پیش روی جویندگان کار، بهخصوص در مناطق روستایی، کولبری بود. از سوی دیگر کشاورزی و دامداری روستایی که معمولا با سرمایههای بسیار کوچک بهکار و فعالیت میپرداختند، با نوسانهای رکودی و رشد غیرمنتظره نرخ تورم، با شتاب از گردونه اقتصاد ضعیف خانوادههای روستایی خارج شده بودند. در این شرایط گزینه کولبری، تنها فرصت و آخرین شانس خانوادههایی بود که منابع درآمدی خود را به تمامی از دست داده بودند. اما در این رهگذر، اتفاقی رخ داد که مشاهده آن برای بسیاری از هموطنان، آزاردهنده و ناگوار بوده است؛ زنان سرپرست خانوار یا زنان بدسرپرست که برای کف نانی به کولبری روی آوردند. زنانی که زمان زیادی را برای از دست دادن جسم سالم به فرسودگیهای میانسالی طی نمیکنند، اما این زنان به جبر روزگار به این کار طاقتفرسا وارد شدند، از کورهراههای سخت و برفی گذشتند و با هراس از درههای سهمگین و پر از سنگ و صخره عبور کردند، تنها برای یک هدف: آوردن کفی نان برای بچههای منتظر خود در خانه ...