رسول بهروش| مصاحبه تصویری منتشرشده از سروش رفیعی بعد از پیوستن او به سپاهان، حسابی جنجالی شده است. بیشتر حواشی هم بهخاطر جایی است که او میگوید: «با همه قلب و وجودم سپاهان را انتخاب کردم». این کلمات برای پرسپولیسیها قابل باور نیست؛ برای کسانی که ابتدای همین فصل حذف سروش رفیعی از فهرست تیمشان را تاب نیاوردند و با وجود افت فنی محسوس او، مدیران باشگاه را بابت این اتفاق به باد انتقاد گرفتند. آنها سروش را یک عاشق دلخسته میدانستند که سزاوار رفتار بهتری است؛ مخصوصا که او چهرهای جذاب و فتوژنیک دارد و این در جامعه ظاهرگرای ما پوئن کمی نیست. اما حالا ورق برگشته است. سروش چهارمین قراردادش را در طول یک سالونیم گذشته امضا کرده و این بار به تیمی رفته که یکی از رقبای حیثیتی سرخپوشان به شمار میآید. شاید تا اینجای قصه مشکلی وجود نداشته باشد، اما آمیختن این انتخاب به قلب و احساسات، چیزی نیست که پرسپولیسیها راحت با آن کنار بیایند.اشکال از رفیعی و امثال او نبوده و نیست. اشکال از هوادار سادهدلی است که ادعاهای جذاب و خوشرنگ این جماعت را میپذیرد و باور میکند در بیزینس بزرگی به نام فوتبال، هنوز میتوان به شکل گسترده رد پای عواطف و احساسات را دید. نه اینکه مطلقا خبری از این داستانها نباشد، اما جایی که پول حرف اول و آخر را میزند و متوسط درآمد فوتبالیستهای معمولی لیگ برتر 200برابر یک کارگر ساده است، طبعا تعداد وفاداران حقیقی نمیتواند آنقدرها زیاد باشد. اینجا ندای قلب بیشتر آدمها با چند صدمیلیون کمتر و بیشتر، تغییر میکند. خیلی از ستارههای این فوتبال دستمزدهای وحشتناک میگیرند، به شهرت و پایگاه اجتماعی میرسند و بعد برای تکمیل این ضیافت، حرفهایی به خورد هواداران تینایجر و سطحینگر میدهند که ریشه در آب دارد. جالبتر اینکه خیلی از هواداران را تا هزار بار میشود با چنین حرفهایی سر کار گذاشت. همین سروش رفیعی که پیشتر بارها لاف عشق به سرخها را زده بود، دوره اول حضورش در پرسپولیس از این تیم بهعنوان «پمپ بنزین» استفاده کرد و تنها بعد از 6ماه بازی، راهی لیگ قطر شد. پس از آن هم با ضعیفترین سطح کیفی ممکن توانست مسیر بازگشتش به پرسپولیس را هموار کند؛ باز با همین دلبریهای صوری و مجازی. حالا اما قلبش به عشق سپاهان میتپد و فردا ممکن است ضربان آن با تیمی دیگر تنظیم شود.تیمتان را دوست داشته باشید، اما بهخاطر فوتبالیستها خودتان را نکشید. تقریبا هیچکدام آنها با هیچ رنگی و در هیچ لباسی آنقدر ارزش ندارند که ما به جان هم بیفتیم و یقه بدریم. در همین فوتبال، بازیکن بسیار موجهی داریم که مردم روی سرش قسم میخورند. او ابتدای فصل برای دریافت دستمزد بیشتر از باشگاه، عکسی از همنشینیاش با مالک متمول یکی از رقبا را رو کرد و نهایتا به هدفش رسید. همین بازیکن اما پایین پلهها به خبرنگاران گفت: «قراردادم را فقط به عشق پسربچهای تمدید کردم که امروز صبح به من گفت: عمو در تیم بمان!» اینها را باور نکنید. نصف بیشتر این حرفها افسانه است. تنها سنگ محک وفاداری «عمل» است. برای کسی بمیرید که برای شما تب کند؛ آن هم در عمل، نه اینستاگرام!
ترمینالی به اسم «قلب» فوتبالیستها!
در همینه زمینه :