• چهار شنبه 7 آذر 1403
  • الأرْبِعَاء 25 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 27
چهار شنبه 25 دی 1398
کد مطلب : 92844
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/gJLBZ
+
-

آتش اخبار بد بر جامعه ملتهب

کارشناسان در گفت‌وگو با همشهری از ریزه‌کاری‌هایی می‌گویند که والدین باید در روزهای پرحادثه آن را رعایت کنند تا خبرهای بد بر فرزندانشان اثر منفی نگذارد

آتش اخبار بد بر جامعه ملتهب

حمیدرضا بوجاریان_روزنامه نگار

بازتاب مستمر اخبار ناخوشایند و آزار‌دهنده در رسانه‌های رسمی و غیررسمی، حال بسیاری از ایرانیان را دگرگون کرده است. حجم این خبرها به قدری زیاد است که دامنه آن به روابط فردی و اجتماعی افراد نیز کشیده شده است و در این میان، در کانون خانواده نیز بحث و حرف درباره خبرها بیشتر و بیشتر از هر زمان دیگری شده است. کانون خانواده‌ای که باید محلی برای آرامش و امنیت اعضای کوچک‌تر باشد این روزها در تلاطم است و بسیاری نگران سلامت روانی و اجتماعی بچه‌ها در برخورد با پدیده‌های امروز هستند. همشهری برای رسیدن به پاسخ این سؤال که چطور سلامت روان فرزندانمان را در چنین شرایطی بالا ببریم، با کارشناسان به گفت‌وگو نشسته است.
جهان امروز دستخوش تحولات سریع است و اخبار پی‌در‌پی در حال مخابره شدن. کسی نمی‌تواند مانع انتشار و دسترسی افراد به اخبار شود و کودکان نیز در این میانه، خواسته یا ناخواسته درگیر اخبار می‌شوند. انتشار اخبار مأیوس‌کننده، ناخوشایند و تلخ که این روزها بیش از هر زمان دیگری در حال انتشار است نیز به گوش کودکان می‌رسد و می‌تواند منجر به تهدید سلامت روان این قشر آسیب‌پذیر شود؛ تهدیدی که می‌تواند در آینده کودک اثرات منفی جدی بگذارد و سبب چالشی اساسی در زندگی آینده‌اش شود.

نیازمند حمایتگران اجتماعی هستیم 
امیرهوشنگ مهریار، روانشناس خانواده، معتقد است جامعه‌ای که همواره مورد بمباران اخبار بد قرار می‌گیرد، می‌تواند بر سلامت روان خانواده‌ها و در نتیجه کودکان اثر منفی بگذارد؛«درمسائلی مانند رویدادهایی که در کشور رخ داده است، همه آحاد ملت ناراحت و عصبانی هستند؛ چرا که اتفاقاتی که رخ داده خارج از خواست و اراده آنها بوده است. بنابراین باید کسانی که تصمیم‌گیری می‌کنند مراقبت ‌کنند و مشکلات را بیشتر و غم را افزون‌تر نکنند. متأسفانه این اتفاق در حال رخ دادن و احساسات اکثریت مردم جریحه‌دار شده است. در صورت استمرار این وضعیت، قطعا شاهد اثرات منفی بر سلامت روان مردم خواهیم بود.» او حرفش را اینطور ادامه می‌دهد:« گاهی در خانواده، عزیزی از دست می‌رود و اعضای خانواده غمگین می‌شوند. درسطح خانواده اگر چنین چیزی رخ بدهد، روانشناسان توصیه می‌کنند که از گروهای حمایتگر اجتماعی استفاده شود؛ یعنی کسانی که داغدیده هستند دور هم جمع شوند و به هم دلداری دهند تا با این روش بار غم کسانی که مستقیما درگیر موضوع بوده‌اند کم شود. افراد خانواده باید به‌صورتی غم خود را بیرون بریزند و به‌گونه‌ای پیش نرود که این غم در فرد باقی بماند که در آینده اثرات منفی خود را در رفتارها و گفتارهای افراد نمایان کند». مهریار با تأکید بر اینکه در سطح ملی هم باید از کمک گروه‌های حمایتگر اجتماعی استفاده شود، می‌گوید:« درسطح ملی هم باید چنین چیزی اتفاق بیفتد. باید اقداماتی شود که این خشم از سوی مردم به‌صورت ثانوی ابراز شود و نباید اینگونه شود که مردم اجازه نداشته باشند که حتی خشم و گلایه خود را بیان کنند. فراهم کردن بستر چنین شرایطی کار ساده‌ای نیست اما در هر حال توصیه می‌کنم که نوعی تفاهم و غمخواری همگانی و حمایت اجتماعی مشترک داشته باشیم تا از بحرانی که پیش‌رو داریم، عبور کنیم».

تصور بچه ضعیف را دور بیندازید 
بسیاری از بزرگسالان تصور می‌کنند بچه‌ها در مقابل حوادث و اخباری که شاید خوشایند نباشد، ضعیف هستند. اما مهریار معتقد است بچه‌ها ضعیف نیستند و با توضیح مسائل به آنها می‌توان از ساخته و پرداخته شدن ذهنیات نادرست از وقایع در ذهنشان جلوگیری کرد؛« همه احساس می‌کنند که بچه‌ها ضعیف‌تر و حساس‌ترند و در مواجهه با اخبار بد و ناخوشایند آسیب زیادی می‌بینند. تجربه نشان داده است که اگر بچه‌ها از حمایت اجتماعی برخوردار باشند، در مواجهه با اخبار مأیوس‌کننده آسیب زیادی نمی‌بینند؛ چرا که بچه‌ها قدرت سازگاری بالایی با محیط پیرامون خود دارند.» این روانشناس اجتماعی به وقایع جنگ‌جهانی دوم و جدا کردن فرزندان از خانواده‌ها برای جلوگیری از وارد شدن آسیب‌های جسمی و روحی به آنان اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد:«وقتی آلمانی‌ها در جریان جنگ‌جهانی دوم روزانه انگلستان را بمباران می‌کردند، مردم لندن به این فکر افتادند که بچه‌ها را از خانواده‌ها جدا کنند و آنها را به روستاها بفرستند. آنها فکر می‌کردند با این کار، فرزندانشان از آسیب‌های جسمی و روحی بمباران آلمانی‌ها در امان می‌مانند. بعد از جنگ روشن شد چنین اقدامی نه‌تنها اثر مثبتی بر سلامت روان بچه‌ها نداشته بلکه منجر به بروز آسیب‌های زیادی در کودکان شده است». مهریار حرفش را اینطور ادامه می‌دهد: «درجریان جنگ‌تحمیلی هشت‌ساله هم شاهد چنین وضعیتی بودیم. در هفته‌های اول جنگ، با به صدا درآمدن آژیر قرمز بچه‌ها می‌ترسیدند اما  در بازه‌زمانی کوتاهی بچه‌ها به وضعیت جنگی عادت کرده و حتی آن را بازیچه خود می‌کردند. این نشان‌دهنده آن است که بچه‌ها قدرت سازگاری با محیط را دارند و بعد از مدتی می‌توانند خود را با شرایط و خبرهای بد به شرط اینکه حامی اجتماعی داشته باشند تطبیق دهند». این روانشناس، تأثیر‌پذیری کودکان از والدینشان را بیش از تأثیرپذیری آنها از اخبار و رویدادهای پیرامونی می‌داند و معتقد است والدین باید در برخورد با پدیده‌های اطراف خود به درستی برخورد کنند تا اثر منفی بر سلامت روان کودکشان نگذارد؛«تجربه ثابت کرده است که در بسیاری از موارد، بچه‌ها تحت‌تأثیر پدر و مادر و رفتارهای آنان قرار می‌گیرند. اگر پدر و مادر در قبال رویدادی ترسیده یا عصبانی شوند، این ترس و عصبانیت به کودک منتقل می‌شود و کودک را می‌ترساند یا عصبانی می‌کند. در چنین شرایطی نباید التهابات بیرونی و اخبار ناخوشایند در رفتارهای پدر و مادر تجلی پیدا کند و با این اتفاق بچه‌ها آسیب ببینند؛ چرا که این رفتارهای والدین است که به بچه‌ها یاد می‌دهد در مقابل هر حادثه‌ای چه واکنشی از خود نشان دهند.»

سؤالات بچه‌ها را بی‌جواب نگذارید 
این استاد دانشگاه، قرارگرفتن کودکان در بمباران خبرهای بد را بخشی از واقعیت امروز جامعه می‌داند و می‌گوید راهی برای مسدود کردن رسیدن اطلاعات به افراد جامعه وجود ندارد اما می‌توان با انجام اقداماتی اثرات منفی اخبار ناخوشایند بر بچه‌ها را به حداقل رساند؛«چه بخواهیم و چه نخواهیم بچه‌ها در جریان کلی وقایعی که پیرامونشان می‌گذرد قرارمی‌گیرند. والدین باید مفاهیمی را که در ذهن فرزندشان تبدیل به سؤال شده است را به درستی جواب هند و سؤالی را بی‌پاسخ نگذارند. پدر و مادر باید بدانند پاسخ دادن به سؤالات و جلوگیری از ایجاد علامت‌های سؤال ساخته و پرداخته ذهن فرزند وظیفه‌ای است که برعهده دارند و نباید در انجام این وظیفه کوتاهی کنند.»

آسیب‌های اجتماعی؛ زاییده استرس‌های دوران کودکی 
آسیب‌های اجتماعی زاییده استرس و نگرانی‌هایی است که از دوران بچگی در گوشه‌ای از ذهن بچه‌ها باقی مانده است و این استرس، گاهی خود را با خطاها و ناهنجاری‌هایی نشان می‌دهد که هم برای جامعه و هم برای فرد و خانواده‌اش مشکل‌آفرین می‌شود. آنطور که مدیرعامل بنیاد پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی ایران می‌گوید، تنها موضوعی که در خانواده‌های ایرانی به آن توجه نمی‌شود سلامت روانی و دوری از تنش‌های جامعه است؛«خانواده‌ها همواره در معرض دریافت اطلاعاتی هستند که خوشایند نیست. این اطلاعات از طریق رسانه‌ها و شبکه‌های مجازی در اختیار آنها قرار می‌گیرد. متأسفانه والدین نمی‌دانند هنگام دریافت چنین اطلاعاتی باید چه اقداماتی انجام دهند تا فرزندان آنها از آسیب‌های روانی ناشی از دریافت داده‌های مختلف در امان بمانند یا کمتر آسیب ببینند. این موضوع ناشی از نبود آموزش درست نحوه زندگی کردن به خانواده‌هاست.» به گفته مصطفی راستینه، نظام آموزشی مقصر اصلی ناتوانی مردم در مواجهه با پدیده‌های تلخ اجتماعی است؛«سیستم آموزشی هرگز به این موضوع فکر نکرده است که به تعلیم‌گیرندگان خود یاد بدهد هنگام مواجهه با اخبار ناخوشایند چه واکنشی داشته باشند. نبود چنین آموزش‌هایی، استرس و اضطراب جامعه را از سوی والدین به خانه منتقل و بچه‌ها را درگیر خود می‌کند؛ بچه‌هایی که قرار نیست در سنین آغاز زندگی خود با این حجم از اضطراب روبه‌رو شوند و زندگی‌شان دستخوش آسیب شود.»

اتفاقات را با دید خود تجزیه و تحلیل نکنید 
مدیرعامل بنیاد پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی ایران، به عادت ایرانیان در اظهارنظر درباره مسائل مختلف اشاره می‌کند و می‌گوید چنین رویه‌ای منجر به ایجاد تنش در خانواده می‌شود؛ «متأسفانه والدین به محض مواجه شدن با اخبار ناگوار یا ناخوشایند، به جای کنترل و مدیریت موضوع، شروع به ارائه تجزیه و تحلیل رویداد درجمع اعضای خانواده می‌کنند. بچه‌ها در سنین مختلف حتی تا 15سالگی قادرنیستند این تجزیه و تحلیل‌ها را درک و تحمل کنند یا خود تحلیلی از اتفاق رخ داده داشته باشند. این ناتوانی در تجزیه و تحلیل داده‌ها باعث ایجاد استرس در کودک می‌شود به‌گونه‌ای که او احساس می‌کند در جمع خانواده فردی ناتوان و ضعیف است.» راستینه ادامه می‌دهد:«در بسیاری از موارد، خانواده‌ها در بحران‌های اجتماعی قضاوت‌های ناعادلانه می‌کنند. قضاوت‌های نادرست بر فرد و فرزندان آنها اثر منفی گذاشته و به‌ترتیب، نتیجه‌گیری نادرست از یک رویداد را منجر می‌شود. بچه‌ها به‌دلیل همین تحلیل‌ها، دچار استرس شده و نمی‌توانند از وقایع پیرامونشان درک روشنی پیدا کنند. همین بی‌اطلاعی منجر به بروز ترس در آنها شده و اثرات منفی بر روان آنها می‌گذارد». راستینه معتقد است مردم در برخورد با پدیده‌های تلخ اجتماعی باید از چند مهارت خاص برخوردار باشند؛«داشتن سواد رسانه‌ای، سواد اجتماعی و نیز مهارت برخورد درست با پدیده‌هایی که با آن روبه‌رو می‌شویم ضروری است. اینکه شاهد جامعه‌ای ملتهب هستیم و مردم با هر اتفاقی وارد خیابان می‌شوند نشان‌دهنده این است که قادر نیستیم تفکرات خود را مدیریت کنیم. این ناتوانی در مدیریت تفکر اتفاقی ناگوار است که باید آن را تمرین کنیم تا فرزندانمان کمتر از التهابات درون جامعه آسیب ببینند.»

نمی‌توانیم بچه‌ها را از دریافت اخبار محروم کنیم اما...
برخی بر این باورند که برای جلوگیری از وارد شدن تنش‌های فکری ناشی از التهابات جامعه و اخبار منفی، باید سطح انتشار اخبار منفی در رسانه‌ها کم شود تا کودکان با اخبار منفی کمتری روبه‌رو شوند. برخلاف این نظر، مدیرعامل بنیاد پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی ایران معتقد است رسانه‌ها کارکرد خود را دارند و محدود کردن آنها در انتشار اخبار، کار عاقلانه‌ای نیست؛ «نمی‌شود مدام بگوییم رسانه‌ها اخبارخوب پخش کنند. مگرما چه اندازه کار خوب کرده‌ایم و چه اندازه خبر خوب داریم که بخواهیم در قالب رسانه‌ها آن را به مردم برای تقویت نشاط اجتماعی ارائه کنیم؟ ما کاری نکرده‌ایم که بخواهیم با بیان آن باعث ایجاد شور و نشاط در مردم شویم.» راستینه می‌گوید:« همه می‌گویند چرا صفحه حوادث رسانه‌ها تا این اندازه مخاطب و طرفدار دارد. مگر ما در حوزه خبرهای بانشاط کاری کرده‌ایم که بخواهیم سمت‌و‌سو و نگاه مردم را از صفحه حوادث رسانه‌ها به سمت خبرهای خوب جلب و جذب کنیم؟». به گفته این استاد دانشگاه، رسانه‌ها کار خود را به درستی انجام می‌دهند و نباید انتظار داشت به بهانه حفظ خانواده‌ها رسانه را محدود کرد؛«رسانه‌ها ذهن مردم را خراب نمی‌کنند، این نبود آموزش درست در نظام آموزشی کشور است که ذهن افراد را خراب کرده است. رسانه‌ها باید و موظفند اخبار را به درستی به مردم منتقل کنند اما اینکه مردم در خانه خود با این خبرها چطور برخورد می‌کنند و اینکه اصلا مردم ما مفهوم سلامت‌روان را می‌دانند و مفاهیم آن را درک می‌کنند یا نه، موضوعی است که به‌نظرمی‌رسد جواب آن منفی است. سیستم آموزشی در فرایند کاری خود بد عمل کرده است و به‌گونه‌ای افراد جامعه را بار آورده که به واسطه آموزش ندادن بچه‌ها، بر سبک زندگی آنها اثر منفی گذاشته است. این سبک زندگی بچه و خانواده را مضطرب کرده و کسی نمی‌داند با این موضوع باید چطور برخورد کند.»

داستان‌های تلخ امروز را با زبان قصه توضیح دهید 
بچه‌ها مانند بزرگسالانی که بر اساس تمایلات فردی خود دست به تحلیل داده‌ها می‌زنند، قدرت تجزیه و تحلیل موضوعات را ندارند و نمی‌دانند چرا یک مسئله اتفاق افتاده است. مدیرعامل بنیاد پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی ایران معتقد است باید مسائل روز جامعه را به اندازه درک و قدرت پذیرش ذهن بچه‌ها به آنها با زبانی غیرمستقیم توضیح داد؛ «قرار نیست بچه‌ها از همه‌‌چیز خبر داشته باشند. وقتی کودک از والدینش سؤال می‌کند که از کجا آمده‌ام؟ قرارنیست به بچه کم‌سن‌و‌سال شش‌ساله همه مسائل را توضیح داد. باید در پاسخ به این سؤال یا سؤالات مشابه، بر اساس توانایی ذهنی و قدرت پذیرش کودک به او در قالب داستان و قصه پاسخ داد. قرار نیست بچه در سن و سال کم، به پاسخ همه سؤالات خود برسد. بنابراین باید بر اساس ابعاد ذهنی و معصومیت بچه با آنها حرف زد. در برخورد با پدیده‌های تلخ اجتماعی هم باید به سؤال کودک با زبان قصه پاسخ داد تا هم کودک قانع شود و به جوابی که دنبال آن می‌گردد برسد و هم از شنیدن پاسخ، احساس ناراحتی نکند.»

نگذارید غم باقی بماند
روانشناسان توصیه می‌کنند که از گروهای حمایتگر اجتماعی استفاده شود؛ یعنی کسانی که داغدیده هستند دور هم جمع شوند و به هم دلداری دهند تا با این روش بار غم کسانی که مستقیما درگیر موضوع بوده‌اند کم شود. افراد خانواده باید به‌صورتی غم خود را بیرون بریزند و به‌گونه‌ای پیش نرود که این غم در فرد باقی بماند که در آینده اثرات منفی خود را در رفتارها و گفتارهای افراد نمایان کند

سیستم آموزشی هرگز به این موضوع فکر نکرده است که به تعلیم‌گیرندگان خود یاد بدهد در هنگام مواجهه با اخبار ناخوشایند چه واکنشی داشته باشند. نبود چنین آموزش‌هایی، استرس و اضطراب جامعه را از سوی والدین به خانه منتقل و بچه‌ها را درگیر خود می‌کند؛ بچه‌هایی که قرار نیست در سنین آغاز زندگی خود با این حجم از اضطراب روبه‌رو شوند و زندگی‌شان دستخوش آسیب شود

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :