• پنج شنبه 27 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 8 ذی القعده 1445
  • 2024 May 16
چهار شنبه 11 دی 1398
کد مطلب : 91822
+
-

از روزگار سپری‌شده عشاق سینما

هشت‌بازها هم عالمی دارند

از روزگار سپری‌شده عشاق سینما

حمیدرضا امیدی سرور_روزنامه نگار

از جمله مشاغل منقرض‌شده که در دوران کودکی ما بود و امروز به خاطره‌ها پیوسته است، مغازه‌هایی بود که ما به اسم «آپاراتی» می‌شناختیم؛ البته نه از آپاراتی‌‌های امروز که کارشان تعویض روغن و گرفتن پنچری چرخ ماشین‌هاست! این آپاراتی‌ها چیزی شبیه ویدئو‌کلوپ‌های چند سال پیش بود و در آنها پروژکتور و فیلم سوپر‌هشت کرایه داده می‌شد؛ با این روال که باید شناسنامه یا دفترچه بسیج خانوار را گرو می‌گذاشتی و یک دستگاه آپارات و چند فیلم را به‌مدت یک شب کرایه می‌کردی.  کرایه‌دادن فیلم‌ها و تماشای مکرر آنها باعث مستهلک‌شدن‌شان و خرابی دندانه‌های حاشیه آنها می‌شد و صاحب آپاراتی محل برای ترمیم این فیلم‌ها قسمت‌هایی را که دنده شده بوده می‌برید و عادت داشت آنها را از یکی از قفسه‌ها مغازه آویزان می‌کرد. مشتری این تکه فیلم‌های به‌‌دردنخور، من بودم! با این فیلم‌ها حس کنجکاوی خود را ارضا می‌کردم و با ژست تدوینگران آنها را به هم چسبانده و دور یک حلقه جمع می‌کردم. مثل بعضی از بچه‌های آن سال‌ها فکر ساخت آپارات بودم که نهایتا نشد و نتوانستم.  با این حال مدام از پشت ویترین به آن قفسه نگاه می‌کردم و آرزویم این بود که فیلم‌های بیشتری مستهلک شوند و حلقه فیلم من پر و پرتر شود!  سرانجام روزی که یکی از بچه‌های محل یک آپارات صامت خرید، برای نخستین‌بار آن فیلم‌ها که پشت هم چسبانده بودم را روی پرده تماشا کردم.  حس عجیبی بود که امروز مرا یاد فصلی از «سینما پارادیزو» می‌اندازد که شخصیت اصلی به تماشای بریده‌فیلم‌های بازمانده از دوران کودکی‌اش می‌پردازد.  شبی تابستانی در میانه دهه60 بود، با یک سیم سیار از حیاط خانه برق گرفتیم. بچه‌های محل را جمع کردیم و یک سینمای روباز تابستانی راه انداختیم؛ با نمایش فیلمی که هر چند ثانیه یک‌بار بازیگران و داستانش عوض می‌شدند. در صحنه‌ای بروس لی با ژست اژدهایش وارد می‌شد و در پلان بعدی نورمن ویزدم با دست و پای بانداژ شده در بیمارستان پا به فرار می‌گذاشت! با این حال استعداد مونتور‌شدن‌مان آن‌قدر نبود که امروز رقیبی برای حسن‌دوست باشیم و با بلیت‌فروشی بین بچه‌های محل هم جز اینکه چند متر به طول این تکه‌فیلم‌ها اضافه کنیم چیزی دستمان را نگرفت! تماشای دوباره این تکه فیلم‌های قدیمی بهانه‌ای شد برای تهیه گزارشی درباره هشت‌بازها که می‌خوانید. برای تهیه این گزارش، گفت‌وگو با امیر‌امین ارعایا و دمخور شدن با حمید مدنی نقش مهمی داشت. اولی از چهره‌های نسبتا جوان و فعال در میان هشت‌بازهاست که کانال تلگرامی هم دارد و دومی نیز از آن هشت‌بازهای قدیمی با معرفت که از بچگی با آپارات و فیلم سرو کله زده و هنوز که هنوز است عشق آن را در سر دارد. با حمید مدنی خاطرات مشترک بسیاری داشتیم؛ از روزگار خوش دیروز، پرسه زدن در بازار سیداسماعیل و ساختمان آلومینیوم. عجیب عاشق فیلم «آفتاب‌سرخ» است که نسخه هشت‌میلی‌متری آن را دارد و از قضا من هم خاطره دیدن این فیلم را در سینمای تابستانی محله (اما به‌صورت صامت) داشتم. 

1_ دغدغه‌ها و علایق آنها برای دیگران به هیچ وجه قابل هضم نیست؛ یک هشت‌باز اگر دیوانه جلوه نکند، قطعا عاقل هم به‌نظر نمی‌رسد! در زمانه‌ای که از قدیمی‌ترین فیلم‌ها تا جدیدترین آثار سینمایی را با کیفیت فوق‌العاده عالی می‌توان روی نسخه‌های دی‌وی‌دی یافت یا جمع و جورتر از آن، مجموعه‌ای از شاهکارهای تاریخ سینما را در یک هارد کوچک اکسترنال جمع کرد و این آرشیو پروپیمان چند صدتایی را توی کیف‌دستی این طرف و آن طرف برد و هر لحظه هم که اراده کنی آن به راحتی را تماشاکنی، آن وقت یکی پیدا می‌شود که دوست دارد فیلم را با آپارات تماشا کند روی پرده سفید؛ آن هم با کلی دردسر! از آماده به‌کار کردن آپارات گرفته تا عوض‌کردن حلقه‌ها، جمع کردن آنها، تنظیم کادر، فوکوس کردن و گرفتن پرش‌های فیلم‌های مستهلک و...؛ یعنی درست مثل آلبرتوی سینما پارادیزو یکی باید شیش‌دنگ حواسش به آپارات باشد تا بقیه بتوانند فیلم‌هایی را تماشا کنند که تازه‌ترینش مربوط به 40سال پیش است. 

2_ هشت‌بازها الزاما عشق فیلم و سینما نیستند؛ اگرچه در میان‌شان مثل هر صنف و دسته‌ای عشق فیلم هم هست و با توجه به ارتباط ماهوی دلمشغولی آنها، رگه‌هایی از علاقه به سینما دیده می‌شود اما در مورد اغلب آنها صرفا محدود به چهارچوب‌های این حوزه است. هشت‌بازها بیشتر از آنکه با فیلم و سینما دمخور باشند، با آپارات‌ها و فیلم‌های سوپرهشت آشنا هستند؛ از ویژگی‌های هر نسل از آپارات‌ها و چگونگی کارکردن آنها بگیر تا برندهای مختلف و مدل‌های گوناگونشان؛ در نسل‌های صامت و ناطق این پروژکتورهای خانگی. و بیشتر از آنکه فیلم‌های مهم سینما را بشناسند، درباره فیلم‌های موجود به‌صورت سوپرهشت اطلاعات دارند؛ اینکه چند حلقه‌اند و دوبله شده‌اند یا نه؟ توسط کدامیک از شرکت‌های تولید و عرضه فیلم سوپرهشت به بازار عرضه شده و... . هشت‌بازها هم نوعی از کلکسیونرها هستند؛ مثل آنها که کلکسیون تمبر، پوستر، صفحه گرامافون و... جمع می‌کنند، اما آنچه کار آنها را برای ما جالب می‌کند، گره خوردن دلمشغولی آنها با سینماست؛ یعنی یکی از همه‌گیر‌ترین هنرها که بسیاری از ما کم یا زیاد به آن دلبسته‌ هستیم. در این بین همچنین پای یکی از دستگاه‌های قدیمی سرگرمی‌ساز خانوادگی نیز در میان است. آپارات‌های سوپرهشت که تقریبا به‌ مدت 2 تا 3دهه در میان بخشی از خانواده‌های ایرانی حضور داشتند، هم به‌عنوان نوعی تفریح و سرگرمی و هم به‌عنوان بخشی از پروسه ثبت و تماشای خاطرات خانواده‌های متوسط شهری و نهایتا به‌عنوان ابزاری برای شروع آموزش سینما، به شکلی مبتدی. این سه جنبه است که حکایت هشت‌بازها را با تمبربازها، صفحه‌بازها و دیگر کلکسیونرهای اشیای قدیمی و جدید متمایز می‌کند.  در میان این جماعت، از هر سن و سالی می‌توان یافت، اما هشت‌بازهای واقعی اغلب از متولدین دهه‌های40 و 50 هستند (از اوایل دهه40 تا اواسط دهه50). چند سالی است که درمیان هشت‌بازها سروکله جوانانی پیدا شده که در روزگار سالاری این دستگاه هنوز به دنیا نیامده بوده‌اند. ارتباط برخی از آنها با این دستگاه خاطره‌ساز از طریق نزدیکانشان بوده و برخی هم به‌عنوان یک سرگرمی که در کنارش کسب درآمد نیز می‌توان کرد وارد این وادی شده‌اند. اما آنها که اهل دل‌ هستند و خاطره، در این وادی از منظر مالی بازنده‌اند آنها که کسب و کاری به راه انداخته‌اند، اگرچه به مرور به‌عنوان یک کلکسیونر شناخته شده‌اند و اما سود و زیان کار برای‌شان مقدم بر دیگر جنبه‌هاست. 

3_ دنیای هشت‌بازها، دنیای خاص خودشان است؛ با روابط و قواعد خاص حاکم بر آن. بدون شک برای آنها که از بیرون به این جماعت نگاه می‌کنند، این عشق و علاقه عجیب و غریب و غیرمنطقی جلوه می‌کند؛ آدم بزرگ‌هایی که از هر شغل و حرفه‌ای، از پزشک گرفته تا مهندس و کارمند، از مغازه‌دار گرفته تا راننده و مکانیک و خلاصه از هر سنخی در میان آنها می‌توان یافت. آدم بزرگ‌هایی که وقتی در این جلد می‌روند، بدل می‌شوند به همان بچه‌های بازیگوش مشتاق که از دیدن یک آپارات تازه یا یک فیلم سوپرهشت صبر و طاقت خود را از دست می‌دهند و تا این اسباب‌بازی‌های تازه را به کلکسیون خود اضافه نکنند آرام نمی‌گیرند. البته همه آنها که با این صفت شناخته می‌شوند، چنین صادقانه عاشق نیستند. در میان آنها کسانی هم یافت می‌شوند که به هشت‌بازی به‌عنوان یک فرصت و حرفه نگاه می‌کنند که می‌توان با آن کسب درآمد کرد؛ به‌خصوص در این دوره که فضای مجازی و وسایل ارتباط جمعی امکان به‌وجود آوردن شبکه‌های ارتباطی تازه‌ای را فراهم ساخته است.  4 یا 5 کانال تلگرامی بیش از بقیه در میان هشت‌بازها طرفدار دارند. برخی از این کانال‌ها خاص خرید و فروش فیلم و آپارات هستند، برخی هم بیشتر بازتاب‌دهنده دلمشغولی‌های گرداننده خود؛ از خاطره‌بازی و عکس و تفضیلات فیلم‌های کمیاب قدیمی گرفته تا پخش تکه‌هایی از همین فیلم‌ها که با آپارات هشت روی پرده نمایش داده می‌شوند و... . تعداد 300 یا 400تایی اعضای این کانال‌ها نشان از این واقعیت دارد که هشت‌بازها چندان پرشمار نیستند. هشت‌بازهای قدیمی یکدیگر را به‌خوبی می‌شناسند و شاید در نقاطی بسیار دور از هم در شهرهای مختلف ایران پراکنده باشند، اما با یکدیگر مبادلاتشان را دارند. 

4_ سال‌هاست که دیگر فیلم و آپارات هشت‌میلی‌متری را در فروشگاه یا مغازه مشخصی نمی‌توان یافت؛ نه در میدان توپخانه و نه در بازار سیداسماعیل. از تعمیرگاه‌ها و فروشگاه‌های گذشته تنها دوتای آنها در ساختمان آلومینیوم باقی مانده‌اند که آنها هم درکنار دیگر پروژکتورهای 35 و 16میلی‌متری خدماتی هم در رابطه با آپارات‌های هشت‌میلی‌متری ارائه می‌کنند. در سال‌های اخیر همین کانال‌ها و گروه‌های تلگرامی هستند که توانسته‌اند هشت‌بازها را در سراسر کشور مرتبط و در فضای مجازی متمرکز کنند. این تمرکز باعث‌شده سیستم عرضه و تقاضا از شکل تازه‌ای برخوردار شود و قیمت‌ها نیز در قیاس با سال‌های گذشته رشد قابل‌توجهی پیدا کند. این شاید به بالارفتن ارزش کلکسیون‌های هشت‌بازهای قدیمی کمک کرده باشد، اما از طرف دیگر هشت‌بازی را به سرگرمی گران‌قیمتی بدل کرده است. 

درباره آخرین نفر از نسل تعمیرکاران خبره آپارات
آپارات‌ها هم دکتر خودشان را دارند!

 قدیمی بودن آپارات‌ها و فرسودگی بسیاری از آنها باعث شده که اغلب از آنها به اقدامات مراقبتی نیاز داشته باشند! به همین‌خاطر دنیای هشت‌بازها هم متخصص و درمانگر خاص خودش را دارد. نامش ابوالفضل جلیلی است، اما او را با آن جلیلی فیلمساز اشتباه نگیرید! در میان هشت‌بازها چهره شناخته‌شده‌ای است. از آخرین بازمانده‌های نسل تعمیرکاران خبره آپارات‌های سوپرهشت است. شاید در 2 تعمیرگاه قدیمی ساختمان آلومینیوم که ابزار و لوازم پروژکتورهای سینمایی را می‌فروشند نیز بتوان چنین خدماتی را سراغ گرفت. اما کار او به‌دلیل تمرکز تخصصی‌اش روی آپارات‌های هشت‌میلی‌متری و مهم‌تر از آن، عشقی که پای کار می‌گذارد، با بقیه فرق می‌کند و منحصر به فرد است. در تعامل با دیگران قواعد خاص خودش را دارد، اما مشتری‌های او، نه به‌خاطر خوش‌خلقی و کنار آمدن با مشتری و از این قسم رموز کاسبی که برای کار خوبش او را انتخاب می‌کنند. دوست دارد کسی که پیش او می‌آید اعتماد کند و بدون چون و چرا همه‌‌ چیز را به او بسپارد. البته نهایتا پاسخ این اعتماد را هم طوری می‌دهد که به لحاظ کیفی کسی ناراضی از پیش او نرود. جزو هشت‌بازهای کلکسیونر نیست، اگر چه از دلدادگان قدیمی این دستگاه سرگرمی‌ساز بوده است. در طول این سال‌ها او طبیب آپارات‌ها بوده؛ کسی که دردهای این دستگاه‌های قدیمی و فرسوده را درمان می‌کند و گاه با خوش‌ذوقی و سلیقه از قطعات یک آپارات مستهلک برای جمع‌و‌جورکردن دیگر آپارات‌ها استفاده می‌کند و به آنها جان می‌دهد. اهمیت کار او وقتی معلوم می‌شود که بدانیم بیش از نیم قرن از تولید آخرین نسل آپارات‌ها گذشته و دهه‌هاست که لوازم یدکی آنها در بازار وجود ندارد. حل مشکل بسیاری از این آپارات‌های مستهلک قدیمی کار هرکسی نیست، باید یکی از آن تعمیرکاران خبره قدیمی باشی، نه از این تعویض‌کارانی که امروزه خود را تعمیرکار محسوب می‌کنند. ارزش کار او در این احوال چیزی از پزشکانی که کار پیوند اعضا انجام می‌دهند کم ندارد! توفیق او تا حد زیادی مدیون عشقی است که خرج کار می‌کند. در میانه دهه 40 به دنیا آمده است. در نوجوانی، دلربایی یک آپارات صامت در دم و دستگاه یک دستفروش مسیر زندگی‌اش را عوض کرده است. هرچه پس‌انداز داشته صرف خریدن آپارات صامتی کرده که کنجکاوی در ساختار آن نخستین تمرین‌های او برای درک سازوکار سیستم‌هایی شده که حالا خود او خبره آن محسوب می‌شود. حالا یک گوشه از خانه قدیمی پدری را بدل به کارگاهی کرده که چشم امید بسیاری از هشت‌بازها به آنجاست تا دردهای آپارات‌های عزیزشان را درمان کند؛ اگرچه به همان خوبی از عهده تعمیر تلویزیون‌های آنالوگ، گرام، ویدئو و... نیز برمی‌آید. خاطره‌بازی با او در کارگاه کوچکش در میان آپارا‌ت‌های ریز و درشت مرا می‌برد به دوران پرشور کودکی و نوجوانی. 

قیمت آپارات‌ها را چند چیز تعیین می‌کند؛ اعتبار برند شرکت سازنده، نو بودن آن و نیز کمیاب بودن آن. نکته جالب این است که ارزان‌ترین و گران‌ترین آپارات‌ها را نوع صامت آن تشکیل می‌دهند! آپارات‌هایی که به نسل‌های قدیمی و ماقبل 1960 تعلق دارند، ارزش کلکسیونی دارند. به‌دلیل بدنه فلزی و بازوهای ظریف و کشیده، اغلب هیبت جذاب و چشم‌نوازی دارند که کارکرد دکوری به آنها می‌بخشد و قیمت‌هایی بالای 2میلیون تا 5میلیون دارند، اما اگر آپارات صامت به نسل‌های متاخرتر ما قبل ناطق تعلق داشته باشد و تولید دهه‌های 60 و 70میلادی باشد قیمت‌هایی نازل دارند و گاه با 300هزار تومان می‌توان یک آپارات سالم آماده به‌کار داشت. 
چند ویژگی در قیمت فیلم‌ها تأثیر تعیین‌کننده دارد: جذابیت خود فیلم و کمیاب بودن آن، ناطق بودن و در مرحله بعد زبان فارسی داشتن، کامل بودن از تیتراژ آغازین تا پایان فیلم و نهایتا سالم بودن و چسب نخوردن آن. 
فیلم‌های سوپرهشت به ‌دلیل آنکه کاربرد بیشتری دارند و در عین حال کمیاب‌تر نیز هستند، در قیاس با خود آپارات‌ها قیمت بالاتری دارند. گاه یک حلقه فیلم 400فوت ارزشی همپای یک آپارات ناطق آماده به‌کار دارد. 
در سال‌های اخیر برخی از هشت‌بازهای علاقه‌مند و خوش‌ذوق برای جبران کمبود فیلم‌های سوپرهشت، از طریق اینترنتی شروع کردند به خریداری فیلم سوپرهشت از خارج کشور و وارد‌کردن آن به ایران. برخی از این فیلم‌ها حتی صدا‌گذاری هم شدند و نسخه تمیز و صدا فارسی این فیلم‌ها به‌دست هشت‌بازهای علاقه‌مند رسید. البته این جریان هم با نوسانات دلار در سال‌های اخیر لطمه خورد و صرفه اقتصادی خود را از دست داد!

 

این خبر را به اشتراک بگذارید