اگر پول ندارید روراست باشید
گفتوگو با دراگان اسکوچیچ، برترین مربی نیمفصل اول
مجتبی هاشمی| دراگان اسکوچیچ سومین دوره حضورش در فوتبال ایران را به فصلی باشکوه برای فوتبال آبادان تبدیل کرده است. او در دوره اول ملوان و فولاد را با موفقیت هدایت کرد. بعد از چندسال دوری دوباره به ایران برگشت و اینبار به لیگیک رفت تا بابلیها را به بزرگترین موفقیتهای عمرشان برساند. اما تولد نخستین فرزندش باعث شد یکسال را دور از فوتبال سپری کند و حالا در بازگشت دوباره به ایران، در حال شگفتیآفرینی با نفت آبادان است. تیم او نیمفصل اول را با بردن فولاد در اهواز آغاز کرد و با تحمیل نخستین شکست به سپاهان -آن هم با 4گل- به پایان رساند. حتی بدون این پیروزی آخر هم دراگان اسکوچیچ بهترین سرمربی لیگبرتر در نیمفصل نخست بود. او در بالای جدول، همسایه پرسپولیس، سپاهان، تراکتور و استقلال است، اما امکانات تیم کوچکی که در اختیار دارد با آنچه در اختیار کالدرون، قلعهنویی، استراماچونی و مربیان تراکتور قرار داشته قابل مقایسه نیست. به همین دلیل پیش از آخرین بازی آنها در نیمفصل راهی آبادان شدیم تا گفتوگوی مفصلی با این مربی 51ساله داشته باشیم. شب قبل از بازی با سپاهان، دراگان درحالیکه نقشههای پیروزی مقابل تیم شکستناپذیر لیگ را در ذهنش مرور میکرد در لابی هتل پارسیان آبادان روبهروی ما نشست تا بخشی از آنچه در ذهنش میگذرد را با روزنامه همشهری در میان بگذارد. شب بعد، یعنی یکی دوساعت بعد از بازی هم در پرواز آبادان-تهران کنار هم نشستیم و مصاحبه با چند سؤال دیگر کامل شد. در طول مصاحبه دو سهبار با تأکید گفت: «یک تیتر خوب برایت دارم. تیتر بزن: من مربی روزهای سخت هستم.» درست هم میگفت انصافا. تیتر خوبی برای مصاحبه بود. ولی تیتر دیگری انتخاب کردیم تا مردی که تاکتیکهایش را به تمام مربیان ریز و درشت لیگ تحمیل کرده، نتواند تیترهایش را هم به ما تحمیل کند! در واقع به اینهمه موفقیتش حسادتمان گرفت و خواستیم شیطنت کنیم. صفتی که در خود او هم فراوان هست؛ یک شیطنت دلپذیر و آمیخته به طنز.
از دیدگاه ما، دراگان اسکوچیچ موفقترین مربی نیمفصل اول بوده و دلیل اصلی انجام این مصاحبه نیز همین است. از شرایط تیمتان بگویید و از روندی که به کسب این نتایج عالی منتهی شد.
شرایط بسیارسختی بود. من خیلی دیر به آبادان آمدم و در واقع صنعتنفت آخرین تیم لیگبرتر بود که سرمربی خودش را انتخاب کرد. بهعنوان آخرین تیم وارد نقلوانتقالات شدیم و بازیکن گرفتیم. این بازیکنان پنج ششماه بدون دریافت پول بازی کردند و هدایت تیمی که بازیکنانش هیچ پولی نگرفتهاند خیلی سخت است. ولی در نهایت راهمان را پیدا کردیم و نیمفصل خوبی را گذراندیم. در این نیمفصل تیمهای رقیب را هم خیلی خوب شناختیم که این شناخت میتواند در دور برگشت به ما کمک کند. البته بستگی به باشگاه دارد که تا چه حد امکانات لازم را برای این پیشرفت مهیا کند.
اعداد و ارقام نشان میدهد عملکرد شما در دو نیمه بازی خیلی متفاوت بوده است. اگر فقط نتایج نیمه اول را حساب کنیم صنعتنفت صدرنشین لیگ است. اما در نیمه دوم شما رتبه سیزدهم را دارید. بهنظرتان دلیل افت تیم در نیمه مربیان چیست؟
چه آمار جالبی! بهنظرم دلایل زیادی میتواند داشته باشد. شاید این اتفاق ریشه روحیروانی داشته باشد. ممکن است بهخاطر شرایط بدنی باشد و بازیکنان در نیمه دوم توان بدنی کمتری داشته باشند. ما در خیلی از بازیها ذخیرههای خوبی برای تعویضکردن در اختیار نداشتیم. ما شاید تنها تیم دنیا باشیم که 5ماه متوالی را بدون حتی یک مدافع میانی روی نیمکت سپری کردیم. البته در بعضی از بازیها هم ما نیمه اول را برده بودیم و در نیمه دوم فقط حفظ همان نتیجه برایمان کافی بوده است. چالش بعدی من میتواند این باشد که عملکرد تیم را در نیمه دوم بهبود ببخشم. البته این کار نیاز به بازیکنان بیشتری هم دارد ولی ما فعلا بازیکنان کمی در اختیار داریم و از این لحاظ یک تیم کوچک هستیم.
در نیمفصل اول فقط دو بازی را باختید ولی یکی از این دو باخت بسیار سنگین بود و با نتیجه 5بر صفر رقم خورد. این همه تفاوت بین این بازی و 14بازی دیگر، چه دلیلی داشت؟ آن روز چه بر سر تیمتان آمده بود؟
گاهی اوقات پیش میآید که شما یک روز خیلی بد داشته باشید. در زندگی هم همینطور است. ولی همانطور که در نشست خبری هم گفتم یک باخت 5بر صفر خیلی بهتر از 5باخت یک بر صفر است. ما درسهای زیادی از آن بازی گرفتیم. من از باختهایم خیلی بیشتر از بردها یاد میگیرم. و البته ترجیح میدهم شیوههای متفاوتی برای یادگیری داشته باشم. (با خنده)
روز بازی با استقلال، اتفاق بدی در اردوی تیمتان رخ داده بود؟ گفته میشد همان روز شما پول گرفتید اما بازیکنان پولی نگرفتند و بابت این موضوع خیلی ناراحت بودند.
نه، از این مسائل در کار نبود. این سختترین شکست ورزشی من در طول عمرم بوده است. اما این اتفاقات طبیعی است و همیشه ممکن است پیش بیاید. ما باید دلایل این باخت را پیدا میکردیم و این کار را کردیم. اینکه شما دلایل شکست خودتان را ندانید از خود شکستخوردن بدتر است. لازم است روی این نکته تأکید کنم که اگر ما میخواهیم بالای جدول بمانیم و نتایج خوبی داشته باشیم، باید یاد بگیریم که در ورزشگاه آزادی عملکرد بهتری داشته باشیم و در این ورزشگاه هم نتایج خوبی بگیریم. گاهی وقتها تیمهایی که به آزادی میآیند از همان داخل اتوبوس بازی را باختهاند. ما باید برای این موضوع یک فکری بکنیم.
حالا که درباره بدترین روزتان در نیمفصل صحبت کردیم، میتوانید بگویید بهترین روزتان در طول این نیمفصل کدام روز بود؟
بازی با استقلال نهتنها بدترین بود بلکه روزی بود که دوست دارم از روی آن بپرم و دیگر آن را به یاد نیاورم. درباره بهترین روز هم باید بگویم روزهای خوب زیادی داشتیم اما شاید بازی با تراکتور و بردن این تیم در آبادان از همه شیرینتر بود.
در گفتوگوی 4سال قبل، از شما خواستم یک مربی خوب و آیندهدار ایرانی را نام ببرید که حتی توانایی کار در اروپا را داشته باشد. شما آن روز یک اسم به من گفتید. یادتان هست؟
نه یادم نیست. (خنده) کدام مربی را گفتم؟
عبدالله ویسی.
واقعا؟! (با کف دست روی پیشانیاش میکوبد و میخندد) خب آن زمان با او دوست بودم، و البته با این نگاه که مربی جوانی بود و من دوست داشتم مربیان جوان به لیگ ایران رونق بدهند و پیشرفت کنند؛ با این ذهنیت اسم او را گفتم.
اتفاقا یکسال بعد از آن مصاحبه بود که ویسی قهرمان لیگ شد.
پس من باعث رشدش شدم. (خنده) فشاری به او آوردم که باعث پیشرفتش شد.
اگر امروز دوباره آن سؤال را بپرسم، اینبار از چهکسی نام میبرید؟
یحیی گلمحمدی. او مربی جوان و خوبی است و شخص بسیار محترمی هم هست.
اگر صنعتنفت را از این مقایسه کنار بگذاریم، در میان 15تیم لیگبرتر بازی کدامیک توانسته شما را مجذوب کند؟
واقعا سؤال سختی است. هرکدام از تیمها ویژگی مثبت خودشان را دارند و البته کمبودهایی هم دارند. تیمی که از همه لحاظ جذاب و پرقدرت باشد در لیگ امسال ندیدهام. پرسپولیس، استقلال و شهرخودرو هرکدام در مقطعی خوب بودند، اما تیمی که در تمام مقاطع خوب باشد نداشتیم. شاید این خیلی درست نباشد که بگویم هیچ تیمی کاملا خوب نبود، اما واقعا هیچ تیمی آنطور نبوده که مجذوبم کند. شاید هم من خیلی ایدهآل فکر میکنم.
آخرینبار با فولاد در لیگبرتر بودید و بعد از یک وقفه 4ساله به این لیگ برگشتهاید. سطح لیگبرتر ایران در این 4سال چه تغییری کرده است؟
نمیدانم چرا این احساس را دارم، ولی بهنظرم آن موقع خیلی بهتر بود. آن زمان پنج ششتیم خیلی خوب وجود داشت که برای قهرمانی میجنگیدند. پرسپولیس، استقلال، فولاد، سپاهان، ذوبآهن، تراکتور... اینها همه خوب بودند، اما الان این احساس را ندارم که تیمهای زیادی برای قهرمانی میجنگند. جوانهای زیادی ساخته نشدهاند و در خیلی از تیمها بازیکنان مسن دارند فیکس بازی میکنند. وقتی بازی حریفان را آنالیز میکنم بهنظرم میرسد که بازیکنان جوان در مدارس فوتبال خیلی خوب آموزش ندیدهاند و چیزهایی کم دارند.
این مشکل که 4سال قبل هم وجود داشت. سطح مدارس فوتبالمان بعید میدانم تغییر کرده باشد.
بله درست است. اما بازیکنان آن زمان، نسل بهتری بودند. در ایران بازیکنان خوب در نتیجه یک پروسه طبیعی تربیت نمیشوند. آنها بهطور تصادفی بهوجود میآیند.
و اغلب آنها هم زود از دست میروند که این هم مشکل دیگری است. مثلا در همان فولاد شما، ستاره تیم سروش رفیعی بود که آینده بسیار خوبی برای او پیشبینی میشد اما جایگاه امروزش اصلا شبیه پیشبینیها نیست.
بله، حفظ روند یک بازیکن به چیزهای زیادی بستگی دارد. هم به تمرینات و زندگی شخصی خود بازیکن و هم به محیطی که در اطراف او شکل میگیرد. یک مربی قدیمی یکبار به من گفت: اینکه بفهمی کدام بازیکن فوتبالیست بزرگی نمیشود آسان است، اما اینکه بفهمی چهکسی فوتبالیست بزرگی میشود کار بسیار سختی است. چون در هرجایی از مسیر ممکن است اتفاقی بیفتد و یک استعداد خوب را از مسیرش خارج کند. گاهی با یک انتخاب اشتباه، بازیکن در محیطی قرار میگیرد که برایش مناسب نیست و مسیر رشد و پیشرفتش را خراب میکند.
این روزها در آبادان اغلب سؤالاتی که از شما میپرسند درباره ماندن یا رفتن است. درحالیکه بهترین نتایج را برای آبادان گرفتهاید باید دائما به این سؤال پاسخ بدهید که میمانید یا میروید. این اتمسفر چه تأثیری روی کار شما میگذارد؟
شنیدن این سؤالات از یک جنبه خیلی خوب است چون نشان میدهد که شما کارتان را خیلی خوب انجام دادهاید و بهخاطر همین خریداران زیادی دارید. ولی من سعی میکنم تمرکزم را از دست ندهم چون در ایران عادت کردهام که رسانهها هر روز شما را به جایی میفرستند و از انتقالات حرف میزنند. من تمرکزم روی تیم خودم است و هیچوقت به تیمهای دیگر فکر نکردهام. به پول هم فکر نکردهام، چون میدانم اگر شما درست کار کنید، خودبهخود پول هم به سمت شما میآید.
بله، این اعتقاد درست و ارزشمندی است، اما برای یک جامعه استاندارد که همهچیز سر جای خودش قرار داشته باشد. ولی ما در ایران هستیم. اینجا خیلی چیزها سر جای خودش نیست و پولها از مسیرهایی میگذرند که گاهی ربط چندانی هم به موفقیت ندارند. نمیترسید از اینکه موفق باشید ولی به پول زیادی نرسید؟
2نکته وجود دارد. اولا من باید درنظر داشته باشم که شرایط ایران الان خوب نیست و وقتی در کشوری مشکل مالی وجود داشته باشد طبعا این مشکلات به فوتبال هم خواهد آمد. اما از جنبه دیگر، ما خارجیهایی هستیم که دور از خانه و خانوادهمان زندگی میکنیم و باید دلیلی برای اینجا بودن داشته باشیم. باید همدیگر را درک کنیم. هم ما باید مسئولان باشگاهها را درک کنیم و هم آنها شرایط ما را درک کنند.
در این شرایط فقط کسانی ممکن است در آبادان بمانند که به حرف قلبشان بیشتر از جیبشان گوش میکنند.
بله، بحث اصلی برای من پول نیست، بلکه چالش است. من نمیخواهم دروغ بگویم که حتی اگر از باشگاه بزرگی پیشنهاد بگیرم اینجا را رها نخواهم کرد، اما بعضی باشگاهها چالش جذابی برای شما ایجاد میکنند که آن را با هیچ پولی نمیتوان خرید. یکبار آقای دهکردی مدیرعامل باشگاه فولاد به من جملهای گفت که در چند سال اخیر مرا کشته است! گفت تو مربی روزهای سخت هستی و دقیقا همین اتفاق دائما برایم افتاده است. من دوست دارم مربی روزهای آسان هم باشم. دوست دارم روزی به یک باشگاه بزرگ هم برسم اما روزم را با این آرزو نمیگذرانم. روزم را با تلاش برای بهتر بودن میگذرانم. بهتر که باشی اتفاقات بهتر هم برایت میافتد.
بسیاری از باشگاههای ما شرایط مالیشان رقتانگیز است و پولی برای پرداخت دستمزدها ندارند. برای خارجیها اگر پول هم موجود باشد، شرایط پرداختش را نداریم. هموطن شما آقای برانکو سال گذشته گفت با ادامه این وضعیت، بهزودی فوتبال در ایران تبدیل به یک ورزش آماتوری خواهد شد. بهنظرم این خیلی اظهارنظر مهمی بود اما کمتر به آن توجه شد.
بله، شرایط دائما بدتر میشود. در این شرایط ایکاش مدیران باشگاهها لااقل با مربیان خارجی روراست باشند و قراردادها را در حدی ببندند که بتوانند به آن عمل کنند. اینکه شما یک قرارداد سنگین ببندید که خودتان هم میدانید نمیشود به آن عمل کرد و بعد با حرفزدن و امروز و فرداکردن بخواهید رضایت طرف مقابل را جلب کنید، تصویر خیلی بدی از ایران و باشگاههای ایرانی نشان خارجیها میدهد. بهنظرم کسانی که بدون دردسر و با خوشرفتاری کار میکنند باید پولشان را سروقت بدهید.
در سالهای اخیر غیر از ایران در جای دیگری تیم نداشتهاید و سالهایی که اینجا تیم نداشتید بیکار بودهاید. این دلیل خاصی دارد؟
همیشه پیشنهادهایی دارم ولی ترجیح میدهم در جایی غیراز ایران کار نکنم. اگر میخواستم در کرواسی کار کنم که میلیونها بار میتوانستم مشغول بهکار شوم. از تیمهای آسیایی هم پیشنهادهایی بوده اما اگر قرار باشد در آسیا کار کنم ترجیح میدهم فقط در تیمهای ایرانی باشد.
از کشورهای عربی هم پیشنهاد داشتهاید؟
بله، پیشنهادهایی بوده. نه که بگویم از تیمهای خیلی بزرگ پیشنهاد داشتم، نه. چندماه یکبار پیشنهادهایی از لیگهای عربی دریافت میکنم که پولشان هم بیشتر از ایرانیهاست اما ترجیح میدهم آنجا کار نکنم. مردم فکر میکنند شما همیشه باید مشغول بهکار باشید. اما مثلا سال گذشته بهدلیل تولد دخترم من باید کنار خانواده میبودم و نمیتوانستم مربیگری کنم. پارسال اگر رئال هم پیشنهاد میداد نمیتوانستم بروم. (خنده)
اتفاقا یادم هست که رئال تیم محبوب همسرتان بود. شاید اگر از رئال پیشنهاد داشتید مجبورتان میکرد قبول کنید!
بله بله. جالب است برایتان بگویم که من 10سال پیش ممکن بود مربی رئال شوم. آن زمان مدیری که تازه میخواست به رئال بیاید گزینهاش برای سرمربیگری این تیم، سرمربی کرواسی یعنی اسلاون بیلیچ بود. بیلیچ هم میخواست من را بهعنوان دستیار خودش به رئال ببرد.
شما 5سال قبل سرمربی ملوان بودید. از شرایط فعلی این تیم خبر دارید؟
در همین حد از آنها خبر دارم که در لیگیک بازی میکنند.
در لیگیک هم اوضاع خوبی ندارند و برای فرار از سقوط میجنگند. با شما در لیگبرتر هفتم شده بودند.
بله، شما هر طور کار کنید همانطور نتیجه میگیرید. ملوان هواداران خوبی دارد اما مدیران این تیم -زمانی که من آنجا بودم- طوری کار میکردند که نتیجهاش همین رتبههای امروز است. آنها شایستگی آن نتایج را نداشتند.
در انزلی بهترین نتایج تاریخ ملوان را گرفتید و در آبادان هم تا اینجای فصل همین کار را تکرار کردهاید.
من در کرواسی و اسلوونی هم برای تیمهایم بهترین نتایج تاریخشان را گرفتم. به النصر عربستان زمانی رفتم که چندسالی بود در مرحله گروهی از لیگ قهرمانان آسیا حذف میشدند اما من آنها را به مرحله حذفی رساندم. در فولاد 9بازیکن را بهخاطر سربازی از دست دادم و هرکسی فوتبال را بفهمد خوب میداند که در آن شرایط بهترین نتایج ممکن را گرفتم. در بابل هم تا مرز صعود به لیگبرتر آمدیم و به فینال جامحذفی رسیدیم که بهترین نتایج تاریخ باشگاه محسوب میشد. فکر میکنم کیفیت کارم را در همهجا نشان دادهام. وقتی کارنامهام را نگاه میکنم هیچ نقطه تاریکی در آن نمیبینم. نتایجی که من گرفتهام برای بزرگشدن خیلی از مربیان کافی است اما برای من انگار کافی نبوده است. حتی مردم فراموش میکنند که من 4بار با تیمهایم جامحذفی بردهام.
میدانیم که تراکتور و ذوبآهن به شما پیشنهاد جدی دادهاند؛ استقلال را خودتان بگویید. این شایعه واقعیت دارد؟
(فکر میکند و با حالت خاصی میگوید نه. کلمه No را طوری میگوید که حتی خود مترجم هم با خنده میگوید: It is YES!!) نه... در ایران جلسههای سرّی زیاد برگزار میشود اما من جلسه سرّی با کسی ندارم و اگر با کسی جلسه داشته باشم به همه میگویم. من تحت قرارداد صنعتنفت هستم و فردا هم بازی دارم. از پسفردا هرکسی بخواهد میتواند درباره فصل بعد با من صحبت کند.
درباره این فصل چطور؟
اگر شرایط کار در آبادان فراهم باشد انتخاب اول من همینجاست. در غیراین صورت اگر پیشنهاد خوبی باشد که بتواند مرا به آرزوهایم برساند، با مدیرعامل باشگاه صحبت میکنم و ایشان هم چون فرد وارسته و خوبی هستند احتمالا اجازه میدهند که با توافق کامل از هم جدا شویم. اما اگر چنین پیشنهادی نرسد تا آخر قراردادم میمانم و مشکلی هم اینجا ندارم.
در 4شهر ایران کار کردهاید. از لحاظ شرایط زندگی در کدام شهر راحتتر بودهاید؟
بهترین جایی که بودم اهواز بود. شاید بهخاطر اینکه همسرم هم با من بود. اما در آبادان چون همسرم با من نیست خیلی نمیتوانم در شهر بگردم و به اندازه اهواز خوش نمیگذرد. در انزلی و بابل چون شرایط باشگاهها اصلا خوب نبود و مشکلاتی داشتیم، به همین دلیل زندگی در آن شهرها هم اصلا لذتبخش نبود. وقتی شما در جایی که کار میکنی احساس راحتی نداشته باشی بابت زندگی در آن شهر هم احساس راحتی نداری.
2 روز استراحت کردیم ، 4 گل زدیم
قبل از بازی گفتید بازی با تراکتور بهترین روز شما در این فصل بوده است. فکر میکنم حالا باید بازی با سپاهان را بالاتر از آن بازی بگذارید.
بله، روز بسیار خوبی برای صنعتنفت و فوتبال آبادان رقم خورد. من البته همه بردهای تیمم را به یک اندازه دوست دارم اما بردن تراکتور و حالا سپاهان شیرینی دیگری داشت. این روزها را از خاطر نخواهم برد.
هردوی این تیمها بدون شکست به آبادان آمدند و با شکست رفتند. انگار بردن تیمهای شکستناپذیر دارد به تخصصتان تبدیل میشود. برای شکست آنها چه کار میکنید؟
اینکه این دو تیم بدون باخت مقابل ما قرار گرفتند خیلی اتفاقی بود. اما من خیلی خوشحالم که توانستیم بازی خوبی مقابل هردوی آنها داشته باشیم. مهمترین نکته این بود که از نظر روانی برای تقابل با آنها آماده شدیم و باور کردیم که میتوانیم شکستشان بدهیم. اینکه آنها در مقابل حریفان قبلی شکست نخورده بودند، موضوعی است که به آنها مربوط میشود نه به ما.
از 4گلی که به سپاهان زدید کدام گل را بیشتر دوست داشتید؟
هرکدام از یک لحاظ شیرین بودند. گل دوم که قریشی زد گل قشنگ و مهمی بود. گلی که اهلشاخه زد را از این لحاظ دوست داشتم که تازه از مصدومیت برگشته بود و توانست گل بزند. اما با احترام به همه این گلها، در جوابت میگویم گلی که طالب ریکانی زد بهترین گل ما بود. چون طالب بازی بسیار خوبی انجام داد و لیاقتش بود که یک گل بزند. خیلی خوشحال شدم که مزد بازی خوبش را با این گل گرفت.
قبل از بازی درباره این حرف زدیم که صنعتنفت در نیمه اول بازیهایش بهتر از نیمه دوم نتیجه گرفته ولی در این بازی برعکس شد! بهنظر شما چه اتفاقی افتاد که در نیمه دوم اینطور کامبک زدید؟
بله، جالب شد. فکر میکنم بهخاطر این بود که 2روز قبل از بازی به بازیکنانم استراحت داده بودم. آنها توانستند خودشان را از لحاظ روانی برای این بازی آماده کنند و همینطور از لحاظ بدنی هم استراحت کافی داشته باشند. به همین دلیل اتفاقاتی که در بازیهای قبلی در نیمه دوم رخ میداد تکرار نشد و بازیکنانم توانستند در هر دو نیمه و بهخصوص در نیمه دوم بازی خوبی انجام دهند.
حالا که با 30امتیاز تیم چهارم جدول هستید، هدف نهاییتان برای پایان فصل چه میتواند باشد؟ سهمیه آسیا؟ یا حتی قهرمانی؟
اصلا به این موضوع فکر نمیکنم که در آخر فصل میخواهم چه رتبهای بهدست بیاورم. من بازی به بازی پیش میروم.
من همیشه باور دارم که میتوان پیروز شد. کاری که باید در آبادان میکردم این بود که این ذهنیت را به بازیکنانم هم منتقل کنم. البته سخت است که شما همیشه بازیکنان را در این شرایط نگه دارید. در زندگی هم همین است. یعنی تغییرکردن برای هر آدمی سختترین چالش او در زندگی است. من دائما به بازیکنانم این را میگویم که دوست ندارم در میانههای جدول باشیم. اینکه آنها باور کنند میتوانند در بالای جدول زندگی کنند، بزرگترین بخش کار من در آبادان بود
من در کرواسی و اسلوونی هم برای تیمهایم بهترین نتایج تاریخشان را گرفتم. به النصر عربستان زمانی رفتم که چندسالی بود در مرحله گروهی از لیگ قهرمانان آسیا حذف میشدند اما من آنها را به مرحله حذفی رساندم. در فولاد 9بازیکن را بهخاطر سربازی از دست دادم و هرکسی فوتبال را بفهمد خوب میداند که در آن شرایط بهترین نتایج ممکن را گرفتم. در بابل هم تا مرز صعود به لیگبرتر آمدیم